اقتصاد و سیاست سایبری

۹ دلیل برای پاسخ به یک پرسش «چرا هشتگ‌ها نماینده افکار عمومی نیستند؟»

روشن است که برای پاسخ به این سوال که «چرا هشتگ ها نماینده افکار عمومی نیستند» باید درکی از افکار عمومی داشته باشیم که در حال صحبت درباره چه چیزی هستیم؟ برای اینکه وارد میدان مبارزه برای «تعریف ها» نشویم صرفا به توصیف کلی از افکار عمومی می پردازیم. افکار عمومی را می توان دیدگاه جمعی اغلب افراد یک جامعه دانست که امکان دارد به اراده سیاسی و یا اجتماعی نیز تبدیل شود. در موضوعات سیاسی می تواند همراه واژه هایی چون دموکراسی و یا مشروعیت باشد. بدین معنا که هر چه دیدگاه های افراد در موضوعات سیاسی به اراده سیاسی تبدیل شود و با نظام حاکم همراه باشد آن نظام سیاسی دمرکراتیک تر و دارای مشروعیت بالاتری است و هر چه اراده سیاسی تبدیل نگردد و یا مخالف با نظام سیاسی حاکم باشد آن نظام سیاسی دارای مشروعیت پایین تری خواهد باشد. نکته ای که لازم است اشاره شود این است که چون مفهوم «ترند شدن» را بیشتر در توئیتر مدنظر داریم و اینستاگرام و تلگرام از اهمیت پایین تری در این زمینه دارند پس در این اینجا مقصودمان از هشتگ ها همان هشتگ های توئیتر خواهد بود.

حال به سوال اصلی خود باز می گردیم که چرا هشتگ ها نماینده افکار عمومی در جامعه ایران نیستند؟ برای پاسخ به این سوال می توان دلایل متعددی را بیان داشت که هم پوشش دهنده مسائل کمی باشد و هم کیفی. در ادامه به این دلایل می پردازیم:

۱- نخستین دلیل را می توان از اعداد خواست. اعداد معمولا دقیق سخن می گویند. بر اساس آمارهای مختلف نهایت عددی که می توان برای فعالان ایرانی توئیتر در نظر گرفت عددی بین ۵/۱ تا ۲ میلیون است. با هر توصیفی که از افکار عمومی در نظر گرفته شود نمی توان هشتگ های موجود را نماینده جامعی از افکار عمومی دانست.

۲- از همین اکانت های فارسی فعال، بسیاری خارج از ایران هستند و تعداد زیادی از اکانت های داخلی نیز جعلی بوده است و با سازماندهی برای نظرسازی اجتماعی راه اندازی شده اند.

۳- تیپ شناسی افرادی که در شبکه توئیتر فعالیت می کنند این داده را به ما ارائه می دهد؛ اغلب فعالان توئیتری ساکنان کلان شهرها هستند. یعنی جماعت های فعال بسیاری زیادی که در کلان شهرها نبوده درکی از مبارزات این درون این شبکه ندارند.

بعد از ین سه دلیلی که تاحدودی متنی بر اعداد بود به سراغ دلایلی می رویم که بر اساس مفاهیم علوم اجتماعی می‌تواند برای پاسخ به سوال ما مفید باشد:

۴- افکار عمومی معمولا برای «پاسداشت» یا «تغییر» یک مسئله خود را نمایان می کند. تغییر یا پاسداشت معمولا در یک «مکان» صورت خواهد پذیرفت. برای اثرگذاری بر چیزی که در یک مکان رخ می دهد نمی توان از پدیده ای استفاده نمود که عملا به دنبال نفی مکان است. برای روشن شدن این نکته از یک مثال بسیار نزدیک استفاده خواهیم نمود. موضوع بورس در دو سال گذشته در فضای عمومی جامعه ایران بسیار محل چالش بوده است. از ابتدا که سیل عظیمی از افراد سرمایه های ناچیز خود را به بورس آورده و پس از آن نیز که با ریزش های بورسی خسارت های مالی زیادی به افراد وارد شد. به همین علت بورس از یک بازار کاملا اقتصادی که همواره با ریسک زیان همراه است تبدیل به امری تماما «عمومی» شد. افراد مختلف از کانال های مختلف اخباری بورس را پیگیری می نمایند. تلوزیون، شبکه های اجتماعی و روزنامه ها هم به همین دلیل بیشتر به این موضوع پرداختند. این خواستهِ تقریبا عمومیت یافته حتی وارد مناظرات انتخابی شد و تا کنون نیز در عرصه عمومی ادامه دارد زیرا همه نیازمند موضع گیری در مورد آن بوده اند. در اینجا هشتگ ها نیز می توانند تا حدودی بازنمایی این موضوع باشند. اما آیا علت اینکه نامزدهای انتخاباتی، تلوزیون، نمایندگان مجلس، مسئولین حال و سابق مجبور به موضع گیری در این مسئله شده اند معلول هشتگ های توئیتر بوده است؟ پاسخ یقینا خیر است. درکی از افکار عمومی برای این رسانه ها و افراد به وجود آمده است که «موضوع بورس» مهم است. این اهمیت از کجا ناشی شده است؟ سه دلیل که همه به هم مرتبط هستند وجود دارد نخست آنکه ۵۱ میلیون حساب بورسی فعال به وجود آمد. دوم آنکه بورس ریزش زیادی کرده است و مردم زیان دیده اند سوم آنکه عده ای حاضر به اعتراض فیزیکی هستند و وارد خیابان هم شده اند. با هر تعریفی چنین مسئله ای را میتوان یک مسئله افکار عمومی دانست. این اتفاق چه ارتباطی به مفهوم مکان دارد؟ افراد خواستار یک تصمیم از طرف دولت هستند. این تصمیم در یک ساختار منظم، روند سازمان یافته و از طرف افراد دارای صلاحیت اتخاد خواهد شد. این تغییر در یک ساختمان مشخص هم اتخاد خواهد شد. افرادی زیان دیده هم در یک مکان و ساختمان مشخص تجمع می کنند مانند بورس تهران، مجلس یا وزارت اقتصاد. آن ها هرگز در مقابل اداره برق تجمع نخواهد کرد چون تغییر و رخدادی که به دنبال آن هستند در یک «مکان» مشخص رقم خواهد خورد. حال سوال این است که در همین لحظه فردی از ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی و یا شیکاگو آمریکا توئیتی با هشتگ مال باختگان بورسی منتشر کند. این توئیت به دلیل پیوندی که با مکان ایران و امر عمومیت یافته بورس دارد حتما مورد توجه است. اما اگر همان فرد در مورد عدم برخورد مناسب یک پزشک ایرانی که به وی ظلم کرده است توئیتی منتشر کند چه اثری خواهد داشت؟

بنابراین «عمومیت یافتن»، یک موضوعِ مکان مند است. هر امری در یک مکان خاص عمومی خواهد شد. هشتگ ها به نسبتی که می توانند با این امور عمومیت یافته در مکان برقرار نمایند می توانند اثرگذار باشد. در واقع می توان گفت باید رابطه افکار عمومی و هشتگ ها را  به نحوی متفاوت از نگاه متعارف دید. این امور عمومیت یافته نیستند که عمومیت خود را از هشتگ ها دریافت می کنند بلکه برعکس؛ این هشتگ ها هستند که هر چه قدر به امور عمومیت یافته در مکان خاص اشاره داشته باشند می توانند موثر واقع شوند.

۵- کنشی که در شبکه های اجتماعی است بیشتری «هواداری» است تا «فکر». تمایزگذاری میان این دو مسئله بسیار ضروری است. هواداری بر اساس علل بسیار متفاوتی می تواند رقم بخورد. اما زمانی که فردی دارای یک دیدگاه خاص می شود و در مورد یک پدیده به نحوی خاص می اندیشد نظام معرفت شناسی خاصی را پیش زمینه دارد و در یک سیر بسیار متفاوت از روند هواداری به آن اندیشه رسیده است. پس واژه افکار عمومی نمی تواند برای اموری که صرفا هواداری است به کار برده شود.

۶- هشتگ امری «تولید شدنی» است. یعنی فردی محتوایی را در شبکه های اجتماعی منتشر می‌کند. برای آنکه کلیدواژه ای بسازد که معرف موضوع آن باشد از هشتگ استفاده می کند. در اینجا یک فرد چیزی را تولید کرده است و بقیه «مصرف کننده» آن هستند. یعنی امری نیست که تمام افراد در شکل گیری آن دخیل باشند. پس اغلب مخاطبان شبکه های اجتماعی مصرف کننده اند تا تولید کننده.

۷- هشتگ ناظر به «موضوع» است نه «موضع». توضیح آنکه اگر کسی هشتگی را استفاده می کند الزاما به معنای این نیست که در مورد آن مسئله دارای موضع مشخصی است. مثلا فرض کنیم کسی از هشتگ «فضای مجازی» استفاده می کند.  این چه دلالتی دارد؟ او چه موضعی نسبت به آن دارد. یا مثلا اگر یک هشتگ آنقدری جدی باشد که دارای موضع باشد اما ممکن است کسی در مخالفت با آن این محتوا تولید کرده باشد ولی برای دیده شدن از آن هشتگ هم استفاده کرده است.

۸- اگر حتی هشتگ به نحوی باشد که موضع را مشخص کرده باشد معمولا به نحوی «کلی» این موضع را نشان می دهد. مثلا کسی هشتگ «نه به جمهوری اسلامی» را استفاده می کند. تا حدودی موضع او مشخص است اما این داده ارزشمندی در اختیار ما قرار نمی دهد. آن چیزی که مهم است «نحوه» این مخالفت است. او چگونه به چنین موضعی رسیده است. اینکه مخالفت از کجا نشأت گرفته و چه هدفی را دارد مسئله مهمی است نه صرف مخالفت.

۹- هشتگ زدن و فعالیت در شبکه های اجتماعی «فراغتی» را می خواهد که قشر زیادی از مردم از داشتن آن محروم هستند. برای استفاده از شبکه های اجتماعی نخست باید «گوشی هوشمند» خوب خرید. بسته اینترنت خرید. فیلترشکن خرید. سواد استفاده و حوصله استفاده از آن را داشت. هر کدام از این مراحل می تواند مانعی را در مقابل افراد برای ورود به شبکه های اجتماعی ایجاد نماید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا