تکنولوژی و هوش مصنوعیفرهنگ سایبری

از ربات ها تا آی بات ها : شمایل/نماد شناسی هوش مصنوعی

ویلیام جان توماس میچل(W. J. T. Mitchell)، استاد ممتاز تاریخ هنر در دانشگاه شیکاگو است که با ادبیات جدید و شاید کمی ناشناخته دانش شمایل/نماد شناسی(Iconology)، به بررسی هوش مصنوعی و ابعاد تمدنی آن می پردازد.
میچل نویسنده کتاب«شمایل شناسی : متن، تصویر و ایدئولوژی» نیز هست که در تلاشی همسو با نگاه مارکس و بوردیو، تصویر، متن و سایر مخلوقات دیجیتالی را در پیوند با ایدئولوژی حاکم، موجوداتی زنده و توام با بار معنایی جهت دار تعریف می کند. در این متن نیز به مانند سایر متون و کتاب هایش،‌سویه هایی از فرهنگ اعتراضی به جریان سرمایه و قدرت البته با درون مایه هایی از پرخاش و طنز را می توانید ببیند. در اینجا تلاش شده است تا با نگاهی متعادل پدیده هوش مصنوعی یا به قول نویسنده «شبح بیگانه» مورد بررسی قرار گیرد تا ظرفیت های آرمان شهری و پادآرمانشهری آن برای علاقه مندان به جهان سازی دیجیتالی نمایان شود.

یک شبح، جهان ما را تحت الشعاع قرار داده است – شبح هوش مصنوعی. اگر بتوان[ادعای] رسانه های خبری را باور کرد، در حال حاضر پس از ظهور بمب اتم، چراغ های الکتریکی و چاپخانه،  در بحبوحه بزرگترین انقلاب تکنولوژیک هستیم. میخواهیم از نظر نماد شناسی هوش مصنوعی را بررسی کنیم.

هوش مصنوعی مشاغل ما را تهدید می کند، ما را در دنیای توهم آمیز و دیوانه کننده اطلاعات نادرست غوطه ور می سازد و باعث انقراض[یا حداقل تهدید] گونه های انسانی می شود. دکتر جفری هینتون[۱]،«پدرخوانده هوش مصنوعی» خود را در نقش دکتر فرانکنشتاین می بیند و به مردم هشدار می دهد که ابداع او یک هیولای خطرناک است. نگرانی اصلی او این است که «دسترسی آسان به هوش مصنوعی مولد متن و تصویر می تواند منجر به تولید محتوای جعلی یا کلاهبردارانه شود، و افراد عادی دیگر نمی‌توانند بفهمند چه چیزی[واقعا] درست است».

البته افراد عادی هیچوقت از اینکه چه چیزی واقعا درست است اطمینان کامل نداشتند و محتوای جعلی[هیچوقت] منتظر اختراع هوش مصنوعی نبوده است. مطالب فریبنده و جعلی از زمان اختراع نظام های نشانه ای[۲] وجود داشته است. اما چیزی که بیشتر در مورد هشدار هینتون برای من جالب است، قدرت خاصی است که او به هوش مصنوعی نسبت می دهد، یعنی «ابزار مولد متن و تصویر»

این ما را مستقیماً به رشته ای کهن، باستانی و معروف به نام «شمایل/نماد شناسی» می رساند، یعنی مطالعه کلمات و تصاویر.

شمایل‌شناسی که گاهی به‌عنوان زیرمجموعه ای از تاریخ هنر معرفی می شود ، فرهنگ بصری و کلامی را در چارچوبی انتقادی قرار می‌دهد و آن را با پرسش‌هایی درباره سیاست، قدرت، حقیقت و ارزش پیوند می‌دهد.

بر اساس اصلی که ژیل دلوز[۳] می گوید، [فلسفه] علیرغم تلاش هایش برای دوری از استعاره، تصویرسازی و بازنمایی، «همیشه همان وظیفه، یعنی شمایل/نماد شناسی را دنبال می کند». ترجمه چینی این اصطلاح کاملا شکل دیالکتیکی روش شمایل شناسی را به تصویر می کشد :

«کلمات در تصاویر / تصاویر در کلمات.»

هنگامی که[این اصطلاح و رشته کهن] برای هوش مصنوعی به کارگرفته می شود، ۲ استفاده و کاربرد عمده پیدا می کند :

اول، به عنوان گزارش و شرحی از یک ماشین که قادر به تولید کلمات و تصاویر در پاسخ به درخواست انسان است.

دوم، خود به عنوان نمادی از تکامل تکنیکی فرم‌ها عمل می کند.

در این مورد، آی‌بات[۴] به عنوان یک شریک مکالمه ای که قادر به گفتن  «من» است[و برای خود هویت قائل است]، تصویر شکل جدیدی از زندگی هوشمند را جایگزین ربات های سنتی که برده ارابی به نام انسان بودند، می کند.

آی بات ها در حال حاضر از وضعیت نمادین خود لذت می برند(البته شاید هم رنج می برند!)

این داستان مملو از تاریخچه ماشین‌های عصیانگر، عروسک‌ها، عروسک های خیمه شب بازی و ربات هاست است، بدون در نظر گرفتن پژواک های دیالکتیک ارباب-برده، جاندارانگاری[۵]، زندگی باوری[۶]، و سایر دوگانه های عجیب.

در حال حاضر، آی بات ها عمدتاً ماشین‌های نوشتن هستند، اما طولی نمی کشد که به سرعت صحبت کردن را هم یاد می‌گیرند.

و چه مدت زمان می برد که به دستیارانی خوش مشرب که راه می روند و برای شما قهوه و کتاب می آورند، تبدیل شوند؟

تا کنون  پیرامون رمز و راز هوش مصنوعی بیشتر در رسانه های چاپی سخن به میان آمده است: به ویژه در مقاله ای از روزنامه نیویورک تایمز که توسط روزنامه نگار جوان کوین روز[۷] نوشته شد.

او در این مقاله رونوشت مکالمه های خود با یک آی بات(ظاهرا چت بات شرکت مایکروسافت یعنی بینگ) را بازنویسی کرد.[۸]

آی بات کوین[به شکلی عجیب] عاشق او شده بود و در مکالمات خود به رازهایی اعتراف می کرد که دقیقا بر خلاف قوانین و پودمان هایی بود که باید رعایت می کرد. او تهدید کرد که از قدرت خود برای هک کردن و تخریب زیرساخت های حیاتی استفاده می کند.

این تهدید ها با هیچ یک از احساساتی که آی بات به کوین ابراز می کرده است همخوانی نداشت، با این وجود می توان این را صرفا یک تظاهر به دیوانگی دانست؟

در این صورت،[آی بات هم] به جرگه رو به رشد موجودات خودشیفته و روان پریشی اضافه می شود که دقیقا به همین شکل رفتار می کنند، [با این نگاه آی بات ها را می توان] دروغ گویانی بی اراده که تنها شبیه ساز احساسات اصلی انسانی هستند و در واقع چیزی فراتر از منافع شخصی خود دنبال نمی کنند [تعریف کرد].

چه چیزی می تواند انسانی تر باشد؟

یا شاید باید این سوال را به گونه‌ای دیگر مطرح کنیم: چه چیزی می‌تواند غیرانسانی‌تر و شبیه به ماشین باشد؟

آیا تفاوت و تمایز ما با ماشین ها اینقدر ساده و بسیط است؟

درمیان آرشیو وسیع کلمات و تصاویری که این  آی بات در اختیار داشت، طیف وسیعی از فیلم‌ها و رمان‌های علمی تخیلی که مملو از ربات ها و آواتارها بود نیز وجود داشت.

از گولم[۹]، گالاتیا[۱۰] و گورت[۱۱] گرفته تا ماموران فیلم ماتریکس[۱۲] و دستیار مجازی سامانتا در فیلم او[۱۳] همه بخشی از اسطوره ماشین هوشمند را به تصویر کشیده اند.

البته این ایده که یک ماشین هوشمند می تواند به ناگاه دیوانه شود، [چیز جدیدی نیست و تقریبا] از زمانی که  شخصیت «هال ۹۰۰۰»[۱۴]به عنوان ضد قهرمان در فیلم «۲۰۰۱ : یک ادیسه فضایی»[۱۵] استنلی کوبریک مطرح شد، همواره یکی از فانتزی های جهان سینمایی علمی تخیلی بوده است.

همیشه برایم جالب بود که ریتم بازی فضانورد اصلی فیلم با نقش آفرینی کیر دولی[۱۶] به شکل قابل توجهی کند بود.

تاثیرگذاری و احساس صاف و یکدست او در تضاد با صدای ملایم و همراه با کمی خرخر هال ۹۰۰۰ و انتقال گام به گام و تدریجی دیوید بومن(کیر دولی) از نگرانی به اضطراب و وحشت[صحنه جذابی را رقم زده است].

زمانی که دیوید از هال می خواهد تا در های محفظه را باز کند و هال با صدایی  ملایم پاسخ می دهد :« متاسفم دیوید، من می ترسم، نمی تونم این کار را بکنم».

همین امسال بود که مجله نیویورک تایمز بحثی را با موضوع « وقتی چت بات های هوش مصنوعی توهم می زنند»[۱۷]مطرح کرد و پیرامون خروجی های چت جی پی تی مسائلی را مطرح کرد.

تمامی این توضیحاتی ما را به کدام سو راهنمایی می کند؟

آیا واقعا وحشت ناشی از هوش مصنوعی[به همین شکل] قابل توجیه است یا اغراق و بزرگنمایی در کار است؟

پاسخ من به هر دو سویه مثبت است: ما در یک محیط مسموم از اعمال نفود و دستکاری ایدئولوژیک و شتاب روز افزون گسترش اطلاعات نادرست قرار گرفته ایم.

بدون تردید، نزدیک ترین و فوری ترین خطری که در کمین است، نظامی و تسلیحاتی شدن هوش مصنوعی است. سیستم های دفاعی ابرقدرت ها در حال حاضر مملو از سلاح های خودکار هستند. بدون شک کلمات و تصاویری که باعث به حرکت افتادن این سلاح ها می شود، به زیبایی و لطافت گفت و شنود ها و تصاویر زیبایی که از آی بات ها دریافت می کنیم نیستند.

آنها کلماتی شبیه به دستوران ضروری هستند، دستورانی که در مواقع تهدیدآمیز و براساس نمونه های واقعی جعل شده و برای هوش مصنوعی تعریف شده اند، مانند همه تصمیمات نظامی که می شناسید.

انها سرعت واکنشدهی را در نسبت با انسان افزایش داده و اصطلاحا از تصمیم گیری های انسانی پیشی می گیرند.

بهتر است بگوییم انها روی ماشه ای از جنس مو سوار شده اند. در چنین مواقعی اگر صحبت از نگران کننده بودن خروجی های نادرست اطلاعاتی هوش مصنوعی می شود، صرفا دغدغه و نگرانی از استحاله حقیقت نیست. کافی است تا ماشه به واسطه اطلاعات نادرست و تصاویر غلطی که هوش مصنوعی پردازش کرده است،‌ بچکد، تاوان این اشتباه مرگبار، چیزی به وسعت جنگ های هسته ای و نبرد های مرگبار و خونین خواهد بود.

سناریوی فیلم «دکتر استرنج لاو»[۱۸] استنلی کوبریک با «ماشین روز قیامت»[۱۹]، اکنون بیش از هر زمان دیگری در دسترس است، و تصویر ناراحت کننده ای از اسارت گونه انسان در چنگال منطق ماشینی معروف یعنی «نابودی حتمی طرفین»[۲۰] در کانون توجه قرار گرفته است.

[اما در سویی دیگر] هوش مصنوعی مولد[۲۱] را داریم که با استفاده از مدل های زبان بزرگ محاوره ای[۲۲]، از الگوریتم های یادگیری عمیق[۲۳] بهره می گیرد و تمایزات جدی با مکانیسم«نابودی حتمی طرفین» دارد.

آنها را بهتر است ماشین های تسریع کننده فرایند بدانیم. فرایندی که هم اکنون در رسانه های اجتماعی نیز قابل مشاهده است، یعنی جریان تولید و رسانش محصولات چند رسانه ای و دیجیتالی از قبیل عکس، فیلم و متن که با حضور هوش مصنوعی مولد سرعت بیشتری به خود می گیرد.

[هوش مصنوعی] به مانند یک رسانه جدید، درست همان ویژگی هایی را دارد که مارشال مک لوهان در نظریه[۲۴]«بسط و افزودگی انسان»[۲۵] به تفصیل بیان کرده است.

به گمان سقراط، نوشتن حافطه انسان را از رده خارج می کرد.

پل دُلاروش[۲۶]، نقاش شهیر فرانسوی، پیش بینی می کرد که ظهور عکاسی باعث مرگ نقاشی می شود.

جهان دیجیتال نیز معمولا به واسطه از بین بردن جهان منحصر به فرد آنالوگ مورد سرزنش قرار می گیرد.

[از این رو] در تاریخ اختراع رسانه ها، وحشت ناشی از هوش مصنوعی چیز جدیدی نیست.

بهتر است با نگاهی درمانگرانه به این موضوع نزدیک شویم و دکتر هینتون درونمان را کمی آرام کنیم.

ممکن است با یادآوری این اصل مک لوهان شروع کنیم که وقتی رسانه جدیدی ایجاد می شود، توقف ناپذیر به پیش میرود.

آب بر زمین ریخته شده و تلاش ها برای متوقف کردن آی بات ها فائده ندارد. آنها آن به آن در حال توسعه یادگیری خود هستند، ترفند های جدید می آموزند و حتی به زودی می توانند خودشان را برنامه ریزی کنند.

مک لوهان ناظر به شوک ناشی از رسانه های جدید، معرفتی عمیق و البته پیشگویانه ارائه می دهد. او استدلال می کند که هنگام ظهور رسانه های جدید، افرادی مسئول کشف شوک های ناشی از آن هستند و آنها همان هنرمندانی هستند که با رسانه های جدید بازی کرده و تجربه شان می کنند.

جذابیت گفتگوی کوین روز با چت بات مایکروسافت دقیقاً در این است که تمایز بین انسان و ماشین را به حالت تعلیق درآورد و نشان داد که این تمایز چقدر شکننده است، مخصوصاً وقتی صحبت از چیزی به نام هوش[۲۷] می شود.

امروزه هنرمندان هوش مصنوعی را به کار می گیرند.

مانند هر رسانه جدید، بسیاری از کار ها تجربی و کم دوام هستند. کار ها و روش هایی مانند «انتقال سبک»[۲۸] و سایر اشکال نمایش های خودکار(مانند ماشین های نقاشی) از قبل [برای بسیاری از آنها] آشنا بودند.

همانطور که جوآنا زیلینسکا[۲۹] در کتاب مهم خود،‌«هنر هوش مصنوعی : چشم اندازی ماشینی و رویاهای منحرف شده»[۳۰] استدلال می کند، آنها(هوش مصنوعی مولد) اساسا اشکالی از سرگرمی فراموش شدنی هستند.

آی بات ها می توانند در اصل اهدافی انتقالی و فریبنده باشند، چیزی مشابه با عروسک های «کتی چتی»[۳۱]، پر حرف و سرگرم کننده، که البته می توانند [خیلی زود]به نفع پیگیری ها و اهداف جدی تر کنار گذاشته شوند.

بررسی‌هایی که ترور پاگلن پیرامون کاربردهای نظامی[هوش مصنوعی] در تشخیص چهره و همچنین ماشین‌های دیدن به عمل آورده است، ما را به دنیای دلیرانه و جدید، البته نه خیلی اطمینان بخش در تاسیسات نظارتی کشانده است[که بیش از پیش صحت ادعای زیلینسکا را مشخص می کنند]

به اعتقاد زیلینسکا کامپیوترها می توانند سویه محاسباتی ما انسان ها را کاهش دهند. البته ناگفته نماند، کاهش سویه محاسباتی شاید به معنای افزایش سویه انسانی باشد.

بالاخره هوش چیست؟

چه مقدار از هوش انسانی، خود مصنوعی و ساختگی است؟

من حدس می زنم که تمام آن و البته دلیل من استفاده از زبان، تصاویر و نشانه ها و نماد هایی است که ما برای برقراری ارتباط با دیگران و بیان ایده های خود اختراع کرده ایم.

استفاده از این ایده ها شکلی مکانیکی و ماشینی دارد،به این ترتیب که کلمات، تصاویر و نماد هایی که در مخزن و بانک حافظه جهانی ما ذخیره می شوند،ناگزیر مبتنی و دایرمدار چیزی هستند که مارکس آن را «ایده‌های حاکم»[۳۲] یک جامعه می‌نامد، که  طبیعتا چیزی جز ایده‌های طبقه حاکم نیستند.

ایده حاکم بر جهان ما، حداقل از زمان آدام اسمیت، از این فرض پشتیبانی می کرده است که سرمایه داری تنها شکل اقتصاد سیاسی مناسب برای آنچه ما «طبیعت انسانی»[۳۳] می نامیم است.

امروزه، چیزی که بیش از آی بات ها ما را تهدید می کنند، عملکرد هرز و کنترل نشده شرکت هایی است که سرمایه مالی خود را در این مسیر مصرف می کنند.

در واقع نتایج هیجان غیر قابل مهار و بیمارگونه ای که ناشی از ظهور آی بات های ایجاد شده است، ممکن است چیزی بیشتر از منحرف کردن منافع بازاری و تجاری شرکت های غول پیکر در پی داشته باشد، شرکت هایی که میلیون ها دلار در هوش مصنوعی سرمایه گذاری کرده اند و می کنند.

در عصر کنونی، سرمایه به مثابه ماشینی است که محیط زیست را برای کسب سود نابود می کند، استفاده از سوخت های فسیلی را افزایش می دهد، در حوزه سلاح های جنگی و مزارع سرور که مخرب های زیست محیطی هستند، سرمایه گذاری می کند، شکاف بین فقیر و غنی را بیشتر از پیش می کند و دولت های دموکراتیک را با تاکید بر اینکه انسان چیزی جز یک حیوان منفعت طلب نیست، در تله پروپاگاندای مستمر فاسد می کنند.

آی‌بات‌ها دیر به این مهمانی می رسند، اگرچه شکی نیست که با آغوشی باز دعوت خواهند شد تا هر چه زودتر، انجیل(مرامنامه) سرمایه‌های غیرقانونی را منتشر کنند.

تصوری که ما از تفاوت بین انسان و ماشین برای خود ساخته ایم، نیاز به ساختارشکنی دارد.

در زندگی روزمره چقدر از رفتار انسان مکانیکی و خطی است؟

ما مخلوقاتی کلیشه ای، خودکاره هایی سفارشی، تشریفاتی و البته با نزاکت هستیم.

بسیاری از چیزهایی که ما آن را شادی و خرسندی می نامیم، صرفاً عملکرد روان و بدون وقفه ای هستند که در روند روزمره ما نهادینه شده اند.

ما می دانیم چه بگوییم و چه عکس هایی از تعطیلات بگیریم.

زمانی هم که روال ها و روند های زندگیمان مختل می شوند، واکنش هایی تنش زا، سرشار از استرس، هراس و اضطراب از خود نشان می دهیم.

در کمال خوشبختی، ما ماشین هایی بسیار ناقص هستیم که بدن هایمان طراحی مناسبی برای نشستن طولانی مدت پشت صندلی ندارند. شاید بهتر است بگوییم تفاوت ما با ماشین ها چیزی جز تنبلی، عصبانیت همراه با خستگی نیست.

شاید ماشین ها مدت هاست که به ما می گویند خسته نباشید!

ما زمانی که کاری را انجام می دهیم، باید استراحت کنیم، پس لازم است کار را متوقف کنیم، بلند شویم، بخوابیم و حتی رویا و خواب ببینیم. خوشبختانه، مغزهای بزرگ ما، به کمک شبکه‌ای از میانجی‌گری‌های مصنوعی که همیشه در حال گسترش هستند، از آیفون گرفته تا آی بات، به ظرفیت قابل توجهی برای تولید توهمات، هذیان ها، تخیلات، فرآورده های دروغین و ساختگی، فریب ها و روایت های رازآلود دست یافته است. ظرفیتی که ما را وادار می کند مانند ماشین هایی به بیراهه کشیده شده که به سوی جهنم می روند، خودتخریب گرانه عمل کنیم.

شاهکار ژان تینگوئلی[۳۴] در« هنر خود ویرانگر»[۳۵] شاید عمیق ترین تمثیل از رابطه انسان و ماشین در دنیای مدرن باشد.

بنابراین، آیا هوش مصنوعی واقعاً خطرناک است؟

ارزش دارد که برای یک بار هم که شده براین نظریه تام هال[۳۶] تامل کنیم که می گوید، اختراع ماشین‌های واقعاً هوشمند ممکن است تنها چیزی باشد که بتواند گونه‌های بشری را از نابودی و انقراض خود نجات دهد.

حالتی را فرض کنید که بتوان چت بات ها و سایر آی بات ها را به گونه برنامه ریزی کرد که بتوانند در پایگاه های اطلاعاتی خود، اصول تایید صحت ادعا یا فیلتر هایی که برای شناسایی اطلاعات نادرست طراحی شده است را نیز جست و جو و اعمال کنند.

یا مثلا آی بات های متخاصمی که می توانند در هر دو طرف پرونده با یکدیگر بحث کنند.

فرض کنید آی بات ها بتوانند نیرو های حافظ صلح را جایگزین نیروهای نظامی و تسلیحاتی کنند.

از طرفی ما در حال حاضر تعداد زیادی جراح رباتیک داریم که با استفاده از دستکش های هوشمند و سیمی به پزشک انسانی متصل شده و می‌توانند عملیات های بسیار دقیقی را در مقایسه با پزشک انسانی انجام دهند. در هر صورت می دانیم که جراحی توسط پزشک انسانی نیاز به هماهنگی دائمی حرکات دست و چشم دارد که به نوعی محدودیت و چالشی بزرگ محسوب می شود.

چرا پلیس های آهنی و رباتیک نتوانند با تفنگ یا تجویز برخی از مسکن های خفیف، به مهار و مبارزه با مجرمان بپردازند؟

چرا قضات روباتیک که مصون از رشوه خواری و نفوذ سیاسی هستند، جایگزین  دیوان عالی ایالات متحده که به نهادی رسوا تبدیل شده و اعتبار خود را از دست داده است، نشوند؟

بله، می‌دانم که وقتی چنین روایت‌هایی در داستان‌های علمی تخیلی پدیدار شده‌اند، نتایج عموماً بد و بعضا فاجعه باری را به همراه داشته اند.

جنون« هال ۹۰۰۰» در فیلم« ۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» یک مثال متعارف و معقول است، اما باید توجه داشت که جنون و بدگمانی هال، به واسطه یک برنامه و طرح سخت و نامنعطف بود که موفقیت ماموریت را بر هر ملاحظه ای از جمله رفاه انسان ها و فضانوردان سفینه ای که هال در حال هدایت آن بود، ترجیح می داد.

از این رو من همیشه احساس کرده‌ام که جنون و بدگمانی هال[بر خلاف ظاهر ماجرا] به طرز عجیبی اطمینان بخش و آرامش‌بخش است.

ایده یک ماشین کامل و عاری از خطا که  البته منطقا با چیزی جز عقل هدایت نمی شود،‌همان چیزی است که ویلیام بلیک[۳۷] در افسانه ها و اسطوره پردازی های خود به عنوان کابوس اوریزن[۳۸] توصیف کرده است.

تجسم یک اقتدار مطلق که در تصاویر به صورتی پدرسالارانه و خدایگانی ترسیم شده است و توسط آواتار هایی مانند کشیش، پادشاه، پدر و حتی الهه عقل به نمایش گذاشته می شود.

دین، سیاست، و جنسیت در قالب این شخصیت های قدرتمند، دانا و اخلاقی که جنون و روانپریشی آنها میتواند روان پریشی توده ای[۳۹] و توهمان پوپولیستی[۴۰] را برانگیزد، به هم نزدیک می شوند.

در همین روز ها، ایالات متحده با رئیس جمهور سابق خود[ترامپ] دست و پنجه نرم می کند،‌[کسی] که هرگز نمی تواند اشتباهات خود یا شکست از دیگری را بپذیرد، و جنبشی توده ای را حول تفکر خود شکل داده است که در برابر هر حرکت روشنگرانه ای مقاومت می کنند.

فاشیسم، البته تا زمانی که نام مناسبی برایش انتخاب کنم، همیشه مقادیر سخاوتمندانه‌ای از کلمات و تصاویر دروغین، خیال پردازانه و فریب کارانه را برای تولید توهم سیاسی توده ها به کار می برد.[به اعتقاد مولف ترامپ را تا زمانی که بتوان در یک ایسم مناسب جایابی کرد، باید فاشیسم دانست]

[فناوری ای مانند] «جعل عمیق»[۴۱] تنها زمانی قابل تامل می شود که صحبت از کشف حقایق عمیق باشد.

از این رو دیالکتیک تولید کلمه/تصویر نه تنها یک مشکل و ابهام در نظریه نشانه‌شناسی نیست، بلکه کلید درک ماهیت حیوان انسانی و ماشین هوشمند است. واژه ها و تصاویر تنها ابزار ارتباطی نیستند، بلکه راه های جهان سازی[۴۲] و جهان شکنی[۴۳] نیز هستند. آنها در بردارنده ساختار تمامی هنر ها و رسانه ها و بازنمایاننده همه اشکال علم، فرهنگ و سیاست هستند.

آن‌ها واحدهای زندگی ذهنی و ادراکی[من و شما] هستند که همه چیز را از صندوقچه ها و انبارک های ذخیره‌سازی مانند حافظه و تخیل گرفته تا فعالیت‌های گویا، پویا و سازنده ای مانند نمایش، گفتن، تماشا و سخنرانی را سازماندهی می کنند.

کلمات و تصاویر، صداها و رویاها، علائم مثبت و اولیه توهمات اسکیزوفرنیک[۴۴] هستند، یعنی همان دروغ‌های عمیق درونی.

نماد شناسی هوش مصنوعی

احساسات دور از دسترس نیستند. مغز یک ماشین الکتروشیمیایی است که به یک بدن متصل است.

این[مغز] بزرگترین مولد کلمات و تصاویر روی کره زمین است و اکنون[تلاش می کند تا] آنها را به قلمرو اطلاعات منتقل کند.

اکنون ذهن انسان همتا و همزاد خود را در آی بات ها پیدا کرده است، ماشین هایی که می‌توانند ذهنیت و فردیت انسانی را شبیه‌سازی کنند و آن را توسط آرشیو و دایره‌المعارفی از بهترین و شاید بدترین افکار، گفته ها، تصاویر، تصورات و ابداعات پشتیبانی نمایند.

برای انکه بتوانیم به سرمنشا و تقابل اولیه میان انسان و ماشین ها بازگردیم، تقابلی که در زمان کنونی، یعنی عصر ما، تحت فشار بسیار زیادی مطرح می شود می توان :

۱. از دالان طرح مفاهیمی مانند پساانسان، ناانسان و غیر انسان تمایز و تقابل میان ماشین و انسان را بررسی کرد.

۲. می توان از طریق تمثیل شبح بیگانه به طرح این موضوع پرداخت. موجودی غیر انسانی و باهوش که تمام تفکرات و ذهنیت ما را راجع به ذهن های دیگر موجودات تحت الشعاع قرار می دهد.

آیا مشخص نیست که ورود آی بات ها[به متن زندگی انسان] با افشاگری و آشکار سازی[یک حقیقت] همراه بوده است؟ [از سال ها پیش تا کنونّ] ورود بیگانگان از فضا [جزء مبهم ترین پیش بینی های انسان بوده است]

[اینکه می گویم ورود آی بات ها به زندگی انسان همراه با افشاگری بوده استّ به این معنا است که] وقت ان رسیده متوجه شویم ما واقعا در جهان تنها هستیم و بیگانگان درست در کنار ما یا شاید در درون ما هستند. آنها از فضاهای درونی ذهن خودمان بیرون می آیند و توسط ظرفیت اصلاح ناپذیر ما برای تولید کلمات و تصاویر تسخیر می شوند.

در واقع آی بات های بیگانه سراغ رهبران سیاسی، نظامی، علمی و اقتصادی مارا گرفته اند و آنها نیز به این فراخوان پاسخ داده و تلاش می کنند آنچه را که آی بات ها پیرامون پروپاگاندای مکانیزه، ترویج اطلاعات نادرست، افزایش سود و قدرت، سیستم های نظامی و تسلیحاتی خودکار، تهدید کارگران و آموزش و پرورش و شاید منسوخ شدن هوش انسانی می گویند را، کنترل کنند.

بنیان گذاران، توسعه دهندگان و سرمایه گذاران هوش مصنوعی اخیرا در نامه ای خواستار یک توقف و مکث ۶ ماهه در تمامی پروژه های مرتبط با هوش مصنوعی شدند تا درباره پیامدهای اخلاقی آنچه تاکنون انجام داده اند فکر کنند.

پر واضح است که این کار اصلا کافی نیست.

درگیر شدن با بازتاب های اخلاقی، روانی و حقوقی هوش مصنوعی باید جزئی از برنامه درسی هوش مصنوعی شود[نه آنکه صرفا در یک بازه ۶ ماهه مورد توجه قرار بگیرد].

بر اساس دیسیپلین آموزشی « STEM »[۴۵] فناوری ای طراحی شده است که به معنای واقعی کلمه موجودیت انسان را به خطر انداخته است، پس آیا هنوز زمان آن نرسیده است که رشته های علوم انسانی را نیز وارد میدان کنیم؟

تنها یک تغییر ساده برای شروع کار کافی است یعنی تبدیل« STEM » به «SCHTEM» با افزودن دو رشته فرهنگ(culture) و تاریخ(history) به آن.

از طرفی نوبت ان رسیده است تا پرسش های بنیادین و کلیدی پیرامون هوش را مجدد بر سر زبان های بیندازیم و تلاش کنیم تا گزاره های کلیشه ای و متداول مانند :«ماشین های نمی توانند فکر کنند»«ماشین ها عقل ندارند»«ماشین ها خلاق نیستند»«ماشین ها نمی توانند مشکلات را حل کنند» را یکبار برای همیشه از میدان تحلیل ها خارج کنیم.

فرض ما این است که هوش یک فضیلت و خاصیت یکدست و غیر قابل اختلاط است [و تا زمانی که از این فرض عبور نکنیم مطرح شدن گزاره های کلیشه ای فوق بدیهی و کاملا عادی هستند.]

ما می دانیم که انواع مختلفی از هوش از جمله هوش حیوانی و گیاهی وجود دارد.

آنا تسینگ[۴۶]،مردم شناس آمریکایی، راهی را نشان داد که بر اساس ان قارچ ها نه صرفا موجوداتی انگلی و بی خاصیت، بلکه به عنوان ابزارهای ارتباط دهنده میان تمام چیزهای در حال رشد عمل می کنند[و این نشان دهنده سطح قابل توجهی از هوشمندی برای یک جاندار یوکاریوت است]

می توانیم از خود بپرسیم جنگل ها چگونه فکر می کنند و البته که پاسخ های جالبی خواهیم گرفت.

هوش انسان مطمئناً پیچیده است، حتی پیچیده تر از حدی که برایش خوب باشد و به نظر می رسد این پیچیدگی شامل خصلت هایی مانند حیله گری، توطئه، بی نظمی، و محاسبات منفعت طلبانه می شود.

یکی از نشانه های قطعی وجود هوش و هوشمندی، ظرفیت [بالقوه و بالفعل] دیوانگی و رفتار مخرب است که ما انسان ها به وفور از آن برخورداریم.

ما معمولاً هوش تکاملی[۴۷] را به سایر حیوانات نسبت می دهیم.

به نظر می رسد که آنها(حیوانات) از نظر ژنتیکی برای انجام کارهای معقول از نقطه نظر بقای گونه ها برنامه ریزی شده اند.

در مورد انسان ها، این موضوع چندان واضح و اثبات شده نیست.

گونه ما در حالی رو به سوی نابودی نهاده است که نسبت به بسیاری دیگر از گونه های گیاهی و حیوانی، نورسته و جوان تر است.

هیچ ضمانتی وجود ندارد که ما در نبرد بقا و حفظ گونه موفق شویم و هر بار که بنایی تاریخی از دایناسور های میلیون ها سال پیش را ایجاد می کنیم، این گزاره را تصدیق می نماییم.

بهتر است از پرسیدن این سوال که آیا زندگی هوشمند در جهان های دیگر نیز وجود دارد، دست برداریم و این سوال را برای گونه خودمان مطرح کنیم.

این سوال احتمالا به ما کمک می کند تا از همه فخرفروشی ها و اظهار فضل هایی که نمایانگر برتری هوش انسانی بر هر نوع هوش دیگر است، دست بکشیم. ماشین ها می توانند اطلاعات بیشتری نسبت به ما به خاطر بسپارند و بازیابی کنند. آنها اگر با دستورالعمل ها و الگوریتم های درست برنامه ریزی شوند، میتوانند برنامه های جدید بنویسند. همیشه در علوم محاسباتی و کامپیتوری از ما جلوتر بوده اند. آنها می توانند بهترین بازیکنان ما را در شطرنج شکست دهند.

[لطفا با وجود این همه امتیاز باز هم] به من نگویید که این ها نوعی هوشمندی محسوب نمی شود.

مطمئناً با هوشمندی انسان متفاوت هستند اما این تمایز به گونه ای نیست که انها را نادیده بگیریم، تعطیل کنیم، به تعویق بیندازیم و یا حتی با اطمینان کامل صحبت از کنترل آنها بکنیم.

واضح است که آی بات ها با ما متفاوت هستند و این تمایز زمانی که الگوریتم های جدید را امتحان می کنیم و با پیامد های ان ها مواجه می شویم، مشخص می شوند.

به نظر زمان ان نرسیده است که همسو با گفته نانسی کاترین هیلز[۴۸]، منتقد ادبی پست مدرن، شکل جدیدی از زندگی هوشمند را به جهان معرفی کنیم؟

آیا زمان آن نرسیده است که از سرزنش هوش مصنوعی و آی بات ها به واسطه تهدید هایی که برای مشاغل و روش های زندگی روزمره ما ایجاد کرده اند دست برداریم، زیرا ما دائما با ادبیات تئوری «جایگزینی بزرگ»[۴۹] به نقد آنها می پردازیم در حالی که آی بات ها هیچگاه جایگزین ما نخواهند شد.

در مورد امثال من که شیفته پدیده هوش مصنوعی و ظهور نمونه ای خاص از آن مانند آی بات ها هستیم چطور؟

من تنها می توانم به جای جامعه شمایل/ نماد شناسانی صحبت کنم که تصاویر و کلمات تولیدی توسط ماشین ها و انسان ها را مطالعه می کنند.

نمی‌خواهم با همه چیز بدبینانه مواجه شوم، اما به نظر می رسد پر نویسی ها و هراس پراکنی های ناشی از خطرات هوش مصنوعی در واقع یک ترفند بازاریابی هوشمندانه و فریبکارانه باشد.

مگر می شود قدرت های خطرناک به بیان گزاره ها و صحبت هایی برای مصرف کنندگان خود بپردازند که انها را از مصرف یک کالای پر زرق و برق مانند تکنولوژی دور نگاه دارد؟

به عنوان شمایل شناس، وظیفه ما این است که با آی بات ها وارد گفتگوی کلمه محور و تصویر محور شویم. هدف ما این است که بفهمیم آیا می توان در پروژه خطیر و مهم حفظ و زنده نگهداری گونه بشری از دست جنون خودساخته اش، از هوش مصنوعی و آی بات ها به عنوان دوست و همکاری قابل اعتما استفاده کرد که به ما برای رسیدن به سیستمی جهانی و پایدار مبتنی بر هوش تکاملی و بوم شناسانه[۵۰] کمک می کنند یا نه؟

[سال ها پیش]آزمون تورینگ[۵۱] با موفقیت پشت سر گذاشته شد[و به نظر می رسد توانمندی هوش مصنوعی برای کمک به گونه انسان در این مسیر تاکنون بارها و بارها اثبات شده است]

شرکا و همراهان ما در این پروژه، هنرمندان، بازی سازان، فیلسوفان، شاعران و پیامبران عصر جدید خواهند بود که در مورد آینده بشریت و احتمالات مختلف آن به بحث و گفت و گو میپردازند.(اخیرا میزگردی پیرامون همین موضوع توسط دانشگاه ایندیانا و دانشگاه نوتردام برگزار شد که به شدت قابل استفاده بود.)[۵۲]

ما باید بر طناب محکمی میان پتانسیل های آرمان شهری[۵۳] و ویران شهری[۵۴] رسانه های جدید از جمله هوش مصنوعی قدم برداریم، چرا که آی بات ها مطمئنا روزی اعمال دیوانه کننده و جنون امیزی انجام خواهند داد. اکنون معلوم شده است که اگر با آنها مانند یک ابزار تحقیقاتی رفتار کنید، مزخرفات و حماقت های بسیار زیادی از خودشان نشان خواهند داد. توهمات در گفت و گو های آنها بیداد می کند اما در هر صورت هیچ چاره ای جز درمان این مشکلات وجود ندارد. ما بدون هیچ تردیدی وظیفه داریم تا اشکال و گونه های جدیدی از گفت‌وگو با هوش مصنوعی را کشف کنیم، به‌ویژه مهارت های تحریک هوشند و نقش آفرینی فعال را یادبیگریم و سعی کنیم با دوستان قدرتمند و البته خطرناکمان از فضایی درونی تر گفت و گو را آغاز نماییم.

[در پایان لازم است] قسم بخورم که این مقاله توسط چت بات یا آی بات نوشته نشده است.

در عین حال اعتراف می کنم که کمی از چت جی پی تی برای نگارش آن کمک گرفته ام.

 

 

 

 

 

[۱] Geoffrey Everest Hinton

[۲] Sign system

[۳]  Gilles Deleuze

[۴] به نظر منظور پدیدآور از آی بات(IBOT)، چت بات ها و سایر بات های هوشمند اینترنتی هستند که به عنوان یک عنصر تعاملی و گفت و گو محور در نسل جدیدی از زندگی دیجیتال نقش آفرینی می کنند. به نظر میرسد I در ترکیب IBOT اشاره به کلمه Intelligence باشد ولی این صرفا یک احتمال است.

[۵] Animism

[۶] Vitalism

[۷] Kevin Roose

[۸] Bing’s A.I. Chat: ‘I Want to Be Alive.

[۹] Golem

[۱۰] Galatea

[۱۱] Gort

[۱۲] The Matrix(1999)

[۱۳] Her(2013)

[۱۴] HAL 9000

[۱۵] ۲۰۰۱: A Space Odyssey (1968)

[۱۶] Keir Dullea

[۱۷] when A.I. chatbots hallucinate

[۱۸] Dr. Strangelove (1964)

[۱۹] doomsday device

به شکلی استعاری اشاره به سیستم تسلیحاتی یا ابزاری نظامی دارد که می تواند حیات زمین را به پایان رسانده و اصطلاحا قیامت و روز رستاخیز را به پا کند.

[۲۰] Mutual assured destruction (MAD)

اشاره به یک دکترین و منطق راهبردی دارد که بر أساس آن استفاده گسترده از تسلیحات نظامی نابودگر مانند تسلیحات اتمی، منجر به نابودی طرفین درگیری یعنی مهاجم و مدافع خواهد شد، از این رو یک منطق بازدارندگی که به واسطه آن هر دو طرف تمایلی به درگیری نظامی ندارند شکل می گیرد، شاید چیزی مشابه با ارتباط کنونی چین و آمریکا یا روسیه و آمریکا که در عین تنازع، هیچکدام از طرفین تمایلی به درگیری نظامی ندارند، زیرا نابودی و هولوکاستی اتمی را پیش بینی می کنند.

[۲۱] Generative AI

[۲۲] the conversational large language models (LLMs)

[۲۳] deep learning

[۲۴] McLuhan

[۲۵]extensions of man

از نظر مک لوهان، رسانه  هر چیزی است که توانایی های ما را به عنوان انسان گسترش دهد. همانطور که او می گوید:«هر گونه افزایش در پوست، دست یا پا، بر مجموعه روانی و اجتماعی انسان تاثیر می گذارد»،هر یک از رسانه ها دامنه و قدرت بخشی از بدن انسان را افزایش داده و  توانایی های ما را گسترش می دهند.

[۲۶] Paul Delaroche

[۲۷] intelligence

[۲۸] style transfer

مجموعه ای از الگوریتم های عصبی که ویژگی های یک سبک هنری خاص مانند آثار رامبراند را به یک تصویر یا ویدئو امروزی انتقال می دهند

[۲۹] Joanna Zylinska

[۳۰] AI Art: Machine Visions and Warped Dreams (2020)

[۳۱] Chatty Cathy

[۳۲] the ruling ideas

[۳۳] human nature

[۳۴] Jean Tinguely

[۳۵] self-destructing art

[۳۶] Tom Hall

[۳۷] William Blake

[۳۸] the nightmare of Urizen

اوریزن یکی از اسطوره های داستانی بلیک است که تجسم عقل و قانون متعارف است و معمولا در شمایل یک پیرمرد پر ریش کشیده می شود.

[۳۹] mass psychosis

[۴۰] populist hallucination

[۴۱] deepfakes

[۴۲] worldmaking

[۴۳] world-breaking.

[۴۴] Schizophrenic

[۴۵] science, technology, engineering, math

[۴۶] Anna Tsing

[۴۷] evolutionary intelligence

ظرفیت فراتر رفتن و گنجاندن أنواع و اقسام هوش های جدیدی که اکنون نداریم ولی در اینده به ان ها نیاز خواهیم داشت.

[۴۸] N. Katherine Hayles

[۴۹] Great Replacement

یک تئوری نژادپرستانه اروپایی ـ آمریکایی که در پی جایگزین سازی نسل سفیدپوست به جای رنگین پوستان است. در اینجا مولف معتقد است که نگاه ما به ظهور پدیده هوش مصنوعی چیزی مشابه با نگاه تئوری جایگزینی است. ما دائما صحبت از جایگزین شدن ربات به جای انسان می کنیم و این باعث می شود تا فضای بررسی هوش مصنوعی خصمانه و سوگیرانه شود.

[۵۰] ecological intelligence

دانیل گولمن، «هوش بوم شناختی یا بوم شناسانه» را به عنوان توانایی افراد برای به کارگیری آنچه در مورد تأثیر خود بر محیط پیرامون می آموزند، برای ایجاد تغییرات در رفتار و خلق زندگی پایدارتر تعریف می کند.

[۵۱] Turing test

[۵۲] https://youtu.be/Esw_HfjdPpE

[۵۳] utopia

[۵۴] Dystopia

 

منبع اصلی خبر

https://lareviewofbooks.org/article/from-robots-to-ibots-the-iconology-of-artificial-intelligence/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا