خرد ترسآلود؛ دریچه ورود به جهان سایبری
چگونه ممکن است که انسان خود را در جهانی آکنده از ترس بیابد؟ و اینکه این ترس از چه سنخی است؟ آیا همانند ترس ما از خطرات طبیعی مانند سیل و زلزله است که ممکن است بالفعل موجود نباشند و در آیندهای نامعلوم بر سر ما فرود آیند یا ترسی است همواره حاضر به خاطر خطری همواره موجود؟ آیا این ترس امروز هم با ما همراه است؟ و اگر آری چگونه پیشرانی برای شکلدهی به سازوکارهای زندگی جدید و ورود به جهان سایبری شده است؟ اینکه انسانها در وضعیتهای نخستین درک خود، جهان اطراف خود را خطرناک و سرنوشت خود را در معرض تهدیدات جدی ببینند و گرفتار در وضعیتی باشند که خودشان را ترسخورده بیابند، جای تعجب ندارد. آن انسانها نه واجد درک درستی از قوانین و سیر طبیعی امور هستند و نه اسطورهها و الهیاتی را پروراندهاند که در خاطر خود به پشتیبانی آنها دلگرم باشند. ۱. شمشیر دودم الهیات بر همین اساس، یکی از کارکردهای مهم پرورش دیدگاههای الهیاتی گریز از این ترس محتوم در جهانِ بیخداوند است. تمسّک به ایدۀ خدایان واجد این دلالت بود که زندگی امن و کنترل بر سرنوشت را برای انسانها فراهم کند، همچنانکه در صورتهای پیچیده الهیاتی نیز خداوند واجد چنین ویژگیای است که با رحمت خود بقا و سرنوشت جاودان انسانها را به عهده میگیرد. از سوی دیگر رویکردهایی الهیاتی وجود دارند که میتواند این ترس فراگیر را به جای التیام، تشدید کنند. اگر خداوند را به صورت موجودی قادر علیالاطلاق به تصور درآوریم که هیچ التفاتی به موجودات فانی ندارد آنگاه خود را بیپناه یافته و ترس ما را فرامیگیرد. همواره این نکته در ادیان مورد تاکید بوده است که خداوند به موجودات فانی نظری از روی رحمت و شفقت دارد و به تعبیر انسانوارانه، نسبت به سعادت و شقاوت انسانها دغدغهمند است. بر همین اساس اگر بخواهیم خداوند را به مثابۀ موجودی به تصور درآوریم که هیچ توجهی به انسانها و جهان ندارد، ما خود را بیتکیهگاه مییابیم. ۲. تنهایی انسانی ترس ذاتیای که این تلقی به همراه میآورد، لزوماً به معنای هراس از اتفاقی ناخوشایند نیست. این ترس ناشی از تنهایی انسان در جهانی است که به حال خود رها شده است. تنها و تنها ارادۀ انسان و شناخت و قدرت محدود اوست که میتواند نجاتدهنده او باشد. این ترس، ترس از تنهایی است. به تعبیر مسیحی، این ایمان و امید به خویشتن است که راهبر انسانِ ترسآلوده جدا افتاده در جهانِ هولناک طبیعی است. مدرنیته با همین فرض الهیاتی کار خود را آغاز میکند. بنیانگذاران سامان جدید، خود را متعهد به این تلقی میدانستند که خداوند ما را به خود وانهاده و این مائیم که باید مبنایی قابل اتکا برای زندگی و سرنوشت خویش بنا کنیم. از نظر آنها، هیچ مرجعیتی جز مرجعیت «انسان» نمیتواند امنیت را به ارمغان آورد. امنیتی که حاصل از آن ترسخوردگی فراگیر است. ۳.گریز از ترسخوردگی: علم و دولت اینجاست که ضرورت تأسیس علمی یقینی برای کنترل طبیعت و دولتی استوار برای کنترل انسان گشوده میشود. میل به تأسیس علمی یقینی که بتواند علاوه بر تحصیل شناخت، غرض تسلط بر طبیعت افسارگسیخته را برآورده کند، برآمده از همین سائق درونی است. بیکن، دکارت و هابز چنین ایدهای را پیگیری میکردند. در سویۀ سیاسیِ قضیه میلِ به تأسیس یک دولت مقتدر ملجأیی امن برای گریز از حیات بیقاعده و بیقانون انسان پیشامدنی فراهم میآورد زمانی که هیچ وجدانی مذهبی یا قانونی الهی برای تنظیم روابط میان انسانها وجود ندارد. ۴. مأمن نهایی این تلقی تا به امروز ادامه داشته است. خود ترسآلودی که هم در درون هر یک از انسانهای مدرن پرسه میزند و هم در حیات جمعی آنان قابل رهگیری است ما را به سمت ساختن یک جهان جدید سوق داده است، جهانی که کاملاً تحت کنترل اراده ما باشد و از آن تخطی نکند؛ جهانی که طبیعتی جدید ارائه میدهد و انسانی نوین. این انسان ویژگیهای انسان مدرن را به کمال میرساند و حتی از برخی اصول آن فراتر میرود. سایبر آخرین یافته انسان مدرن در جهانی جداافتاده از الوهیت و در نتیجه آکنده از ترس است: جهان سایبری پناهی برای انسان ترسخورده است.
|