فرهنگ سایبری

گرفتار در باتلاق؛ چرا انتقاد از زندگی اینترنتی باعث تثبیت این سبک زندگی می شود؟

با وجود انتقادهای فراوان از اینترنت و دنیای مجازی که هم اکنون توسط همه اقشار و در همه سطوح بیان می شود، زندگی اینترنتی به گسترش خود در تمام لایه های جامعه ادامه داده است. برخلاف چیزی که ابتدا تصور می شود، منبع این قدرت به عنصری درونِ خود اینترنت برنمی گردد، بلکه انتقادهای ناقص و غیربنیان برافکن، به تثبیت و بازپروری فضای مجازی کمک می کند

سایبرپژوه– به نظر می رسد انتقاد از اینترنت و دنیای رنگارنگ نهفته در آن، مضمون تکراری و آشنای بسیاری از تحلیل ها و صحبت هاست. از صحبت های روزمره افراد که به مشکلات و معضلات ایجاد شده توسط اینترنت و ارتباطات مجازی جدید اشاره می کنند تا نگاه های نوستالژیکی که «دوران خوش گذشته» را همواره با قیدهایی مطبوع و دوران کنونی را با قیدهایی معضله دار معرفی می کنند، می توان رگه هایی از انتقاد را نسبت به فضای مجازی جستجو کرد.حتی نگاه هایی که سعی می کنند ویژگی های مثبت اینترنت و اثرات مثبت قابل توجه آن را شناسایی کنند، دست کم به برخی بی اعتمادی ها و ضریبی از نگرانی در طرز استفاده از آن ابراز نگرانی خواهند کرد.

همین مسئله به نحو مضاعفی در تلاش هایی موسوم به سواد رسانه ای نیز وجود دارد که رویکردهای مختلف آن سعی دارند تا رابطه بهینه ای میان نیازهای انسانی و استفاده های اینترنتی و حضور در دنیای مجازی ایجاد کنند. فلسفه های ناظر به فضای مجازی نیز هر چند بعضا در پرده ای از خوش بینی طرح می شوند (که البته قابل پیش بینی است که اغلب از جانب تکنسین ها و مهندسان خواهد بود) به طور مشخصی به نگاه های انتقادی نسبت به حضور این پدیده حالا همه گیر شده می پردازند. اما مسئله این است که چطور با وجود کثرت قابل توجهی که در نگاه انتقادی به فضای مجازی و اینترنت وجود دارد و تقریبا به گفتمانی عمومی تبدیل شده، هیچ تحولی در روند حرکت گسترش فضای مجازی یا تغییر قابل توجهی در اصلاح ویژگی های نامطلوب آن مشاهده نمی شود؟

مواجهه فردگرایانه با اینترنت

اولین و اصلی ترین عامل این مسئله، غلبه نگاه های «فردگرایانه» در مواجهه با اینترنت است. انتقادات و نگرانی های طرح شده توسط اشخاص حقیقی و مردمان عادی، اغلب در سطح همین ابراز نگرانی باقی می ماند. آنها تنها می توانند مواجهه خود و شاید چند نفر از اطرافیان خود را در مورد اینترنت کنترل کنند؛ این در حالی است که اتفاقا باید نشان دهیم در تحلیلی نهایی، این اقدامات اصلاحی نیز در روند کلی کم اثر خواهد شد.

به همین ترتیب تلاش های آگاهی بخش دیگری نیز مانند سواد رسانه ای نمی توانند تاثیر چندانی در دوری از مشکلات و معضلات اینترنتی داشته باشند. سواد رسانه ای تنها می تواند برخی از جنبه های زندگی اینترنتی شده را (آن هم با اعلام وفاداری کامل نسبت به بسط و همه گیری دنیای مجازی و قسم خوردن به اصول اساسی آن) مورد بررسی و بازبینی قرار دهد. در همین زمینه تلاش های فلسفی که به نظر می رسد عمق راهبردی فضای مجازی را شناسایی کرده و سعی می کنند در ماهیت و چیستی آن کندوکاو کنند نیز محکوم به شکست است و چیزی جز غر زدن های گاه و بیگاه روشنفکرانه باقی نمی گذارد. این بی اثری یا دست کم اثر گذاری اندک و هضم شدن همان میزان اندک از اثر گذاری را می بایست در مواجهه های آگاهی بخش با فضای مجازی جستجو کرد.

در حالی که آگاهی نسبت به مقتضیات زندگی با اینترنت می تواند نقشی موثر در فراروی از این مناسبات و اصلاح جنبه های منفی آن داشته باشد، اما پیوند نخوردن این آگاهی با اقدام جدی، به نوعی از عدم آمادگی برای مواجهه با تغییر منجر خواهد شد. در این معنا، اتفاقا اقدامات افراد منفردی که سعی می کنند نسبت خود و دنیای مجازی را به نحوی انتقادی و گزینش گرانه سامان دهند و در این زمینه حساسیت قابل توجهی در مورد خود و اطرافیانشان اعمال می کنند، بسیار موثر تر از تلاش های سازمان یافته تری مانند سواد مجازی یا نظریه ها و فلسفه های انتقادی خواهد بود.

چه باید کرد؟

علت این مسئله آنجاست که مواجهه انتقادی با فضای مجازی و دنیای مجازی شده تنها در صورتی ممکن خواهد بود که «کلیت» این فضا مورد توجه و نقد قرار بگیرد. به طور مثال، سواد رسانه ای یا بسیاری از نظریه های ارتباطات با تایید پیشفرض های رسانه ای شدن زندگی انسان سامان گرفته اند. همچنین نظریه ها و فلسفه های انتقادی نیز از ارائه طرحی درخور که بتواند آگاهی را با عمل جمعی پیوند بزند ناتوانند. به بیان دیگر، هر چند آگاهی بسیاری نسبت به ویژگی های قابل تامل اینترنت و اثرات گسترش آن در زندگی انسان به وجود آمده است، اما دقیقا همین آگاهی و تورم بیش از حد آگاهی ها منجر شده است که نظام ارتباطات جهانی در حاشیه ای امن قرار بگیرد؛ گویی که هیچ کسی نمی تواند به اندیشیدن ورای آن یا بدون آن دست بزند و اساسا به امری بداهت آمیز در زندگی بشری تبدیل شده است. این، همان مسئله ای است که نگاه های انتقادی را دست مایه بازپروری همان پدیده انتقاد شده قرار می دهد. باید توجه داشت که معضلات اینترنت برای زندگی تنها به برخی اشکال خاص استفاده از آن محدود نیستند، بلکه اساسا اینترنت و زندگی مجازی «معضله ای» همیشگی با خود همراه دارد که به مدد انتقاد های بی اثر و تثبیت کننده، از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود.

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا