جهانیشدن و استعمار دو روی یک سکه
جهانی شدن از آن دست واژههایی است که رنگ و لعاب بسیاری دارد. پر زرق و برق است. نام آن را قرین صلح، توسعه، رفاه میدانند. اما به راستی «جهانی شدن» باید توأم با یک پرسش باشد و آن اینکه « دقیقا جهانی شدن چه چیزی؟». قرار است چه چیزی جهانی شود و ارمغانی نو برای جهانیان بیاورد؟ تامل و پاسخ به این پرسش بود که بسیاری از اندیشمندان و دغدغه مندان ضد امپریالیسم جهانی را به سوی بدبینی نسبت به این مفهوم سوق داد. میتوان چنین گفت که فهم جهانی شدن و تاثیرات آن خارج از چارچوب ها و ارزش های لیبرالیسم امکانپذیر نیست.
با گسترش رسانه های جمعی و اجتماعی و امکان تثبیت برخی مفاهیم توسط بنگاه های عظیم رسانه ای، مفهوم جهانی شدن نیز وارد منظومه معرفتی بسیاری از نظریه ها و اندیشه های تخصصی و عمومی شد. کاربرد دقیق و معنای خاص این مفهوم به دهه نود میلادی و همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آغاز رشد تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی در سطح جوامع می دانند. با این وجود، هر چند اغلب، مفهوم جهانی شدن در قالبی خنثی و بدون جبهه بندی تصور میشود، این مفهوم به شدت با برخی ویژگی های جهانی قطبی شده و مناسبات مرکز-پیرامون دلالت دارد.
به بیان دیگر، مفهوم جهانی شدن هنگامی که بدون هیچ قید یا توضیحی در بنگاه های عظیم رسانهای وابسته به کشورهای غربی خصوصا ایالات متحده آمریکا مطرح می شوند، به نوعی از «فرهنگ مشترک جهانی» دلالت دارند. جهانی شدن به جواز زیست بسیاری از فرهنگهای متکثر در دنیای جدید حکم می دهد اما آنها را در ابعاد خود محصور می سازد. با این توصیف، جهانی شدن را می بایست همواره با یک پرسش مورد تامل قرار داد: «جهانی شدن چه چیزی؟
در واقع تامل و پاسخ به این پرسش بود که بسیاری از اندیشمندان و دغدغه مندان ضد امپریالیسم جهانی را به سوی بدبینی نسبت به این مفهوم سوق داد. از منظر آنان، جهانی شدن تنها باعث بسط فرهنگ غربی و خصوصا فرهنگ آمریکایی به جوامع دیگر می شود و به جای آنکه امر جهانی درون فرهنگ های محلی حضور پیدا کند، نوعی فرهنگِ خاصِ خود را بر تمام فرهنگ های دیگر مسلط می کند.
مفهوم جهانی شدن و تاثیرات آن خارج از چارچوب ها و ارزش های لیبرالیسم قابل فهم نیست. در تمام کشورهای جهان مدافعان فرهنگ جهانی و جهانی شدن از شیوه های مرسوم توسعه مبتنی بر سیاست های بازار آزاد و اقتصادی شدن فرهنگ حمایت می کنند. با این توصیف، می توان جهانی شدن را مرحله جدیدی از پذیرش لیبرالیسم دانست که این بار در قالبی نو و با حمایت بنگاه های عظیم رسانه ای ظهور کرده است. برخی از متفکران، خصوصا متفکران کشورهای غیرغربی این فرایند را مرحله ای مراحل تکوین و پیچیده شدن استعمار می دانند و از آن با تعبیر استعمار فرانو یاد می کنند. با توجه و تدقیق در این مفهوم، می توان به نوعی از صورت بندی استعمار بر پایه تحلیل تاریخی اشاره کرد. در نتیجه، مروری تاریخی بر ادوار استعمار می تواند به روشن شدن برخی زوایا در این مسئله بیانجامد.