حافظه، خاطره و فرهنگ در «عصر سایبر»
آیا در عصر سایبر چیزی به اسم فرهنگ وجود خواهد داشت ؟
گسترش بدون مرز اینترنت به نابودی حافظه، خاطره و فرهنگ می انجامد. توانایی آنلاین بودن و در دسترس بودن دائمی همه چیز، ضرورت کنترل، مدیریت و برنامه ریزی برای حفظ برخی امور را از میان می برد. این عدم ضرورت، در اولین گام حافظه را تحت تاثیر قرار می دهد. حافظه به پدیده ای زائد و بی اهمیت تبدیل خواهد شد. با مجازی شدن همه چیز و گسترش گجت ها و بسط اینترنت به تمام جریان های زندگی انسانی، حافظه ها در مقابل دستگاه های ذخیره سازی اطلاعات و امکانات جستجو، دسته بندی و گزینش آنها یک چیز زائد به نظر می رسند.
در غیاب حافظه، خاطره از میان خواهد رفت. خاطره نسبتی درونی با حافظه تجربه شده است. در غیاب حافظه و تقلیل تجربه ها به داده های صوتی و تصویری، خاطره ها نیز به پلی بک و تکرار همان داده ها تقلیل میابند. نتیجه این دو مسئله نیز در نابودی و آسیب به فرهنگ مشخص می شود. فرهنگ ها با تجربه های مشترک تاریخی معنا دار می شوند و به این ترتیب، در معرض نابودی قرار خواهند گرفت.
نقل شده است که خاخامی یهودی با شاگرد خود به کوه می رود، وارد غاری شده، آتش روشن می کند و دعایی می خواند. یک نسل بعد، شاگرد که حالا خاخام شده بود با شاگرد خود به کوه می رسد، وارد غار شده و آتش روشن می کند اما هر چه می کند دعا را به یاد نمی آورد. در نسل بعدی، خاخام جدید با شاگردش به کوه مروند. مانند استادش به غار می روند و فراموش می کند چه باید می کرده است. سالها بعد، خاخامی که قبلا شاگرد بوده، با شاگردش به کوه می رود، جای غار را فراموش کرده و حیران می ماند. سر بلند می کند و می گوید: خداوندا، این فراموشی را از ما مگیر.
فرهنگ ها با حافظه پیوند وثیقی دارند. همان طور که در حکایت ذکر شده مشخص است، امتداد فرهنگ ها در توالی نسل ها به وسیله خاطره ممکن می شود زیرا فرهنگ به دلیل آنکه تنها صبغه ای شناختی ندارد و زمینه های مختلفی از وجود انسان را درگیر می کند، نمی تواند تمام ابعادش را در قالب یک متن مکتوب و یا یک سند تصویری خلاصه کند.
با این توصیف، دستگاه های ذخیره سازی اطلاعات ضد حافظه می شوند و در این زمینه نیز مدعیات گسترده ای وجود دارد. اما فراتر از دستگاه های ذخیره سازی حافظه، اینترنت و جریان عظیم داده ها اصلی ترین عنصری است که به ترتیب حافظه، خاطره و سپس فرهنگ را مورد تهاجم قرار می دهد. حافظه، در واقع گزینشی است میان واقعیت های بیرونی زیرا تمامیت واقعیت یک لحظه آن چنان کثرتی دارد که ذهن انسان تنها با تقلیل دادن توجه خود به یک یا چند زمینه می تواند از فروپاشی جلوگیری کند. بنابراین حافظه در نوع خود مسئله ای منظرمند و شخصی است. از سوی دیگر، خاطره حافظه ای تثبیت شده است که در نسبتی روانی با انسان قرار می گیرد و لحظه هایی از تکانه های روحی را ایجاد می کند. فرهنگ نیز وظیفه مجموع کردن خاطرات ذیل گستره ای از معانی و مفاهیم و جهان بینی را دارد.
اما گسترش بدون مرز اینترنت همان طور که ذکر شد به نابودی هر سه مورد ذکر شده می انجامد. توانایی آنلاین بودن و در دسترس بودن دائمی همه چیز، ضرورت کنترل، مدیریت و برنامه ریزی برای حفظ برخی امور را از میان می برد. این عدم ضرورت، در اولین گام حافظه را تحت تاثیر قرار می دهد. حافظه به پدیده ای زائد و بی اهمیت تبدیل خواهد شد. با مجازی شدن همه چیز و گسترش گجت ها و بسط اینترنت به تمام جریان های زندگی انسانی، حافظه ها در مقابل دستگاه های ذخیره سازی اطلاعات و امکانات جستجو، دسته بندی و گزینش آنها یک چیز زائد به نظر می رسند.
در غیاب حافظه، خاطره از میان خواهد رفت. خاطره نسبتی درونی با حافظه تجربه شده است. در غیاب حافظه و تقلیل تجربه ها به داده های صوتی و تصویری، خاطره ها نیز به پلی بک و تکرار همان داده ها تقلیل میابند. نتیجه این دو مسئله نیز در نابودی و آسیب به فرهنگ مشخص می شود. فرهنگ ها با تجربه های مشترک تاریخی معنا دار می شوند و به این ترتیب، در معرض نابودی قرار خواهند گرفت.
با این توصیف، به نظر می رسد فرهنگ های بشری با گسترش اینترنت در معرض تهدید قرار دارند. علی رغم درستی کلی این گزاره، باید توجه داشت که نسبت فرهنگ های مختلف با پدیده اینترنت و کارکرد آن متفاوت بوده است. فرهنگ هایی که در متن گسترش اینترنت بوده و تحت تاثیر جریان های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مرتبط با گسترش اینترنت قرار گرفته اند، بیش از بقیه فرهنگ ها زوال فرهنگ خود را به تماشا نشسته اند. از سوی دیگر برخی فرهنگ ها که مولفه های قدرتمندی دارند و توانسته اند علی رغم فشار های مختلف، فاصله خود را با آن دسته از موج های ویرانگر اینترنت حفظ کنند، از این مسئله جان سالم به در برده اند.
به این ترتیب، می بایست به نوعی کثرت و درجه بندی در مورد تاثیرات بسط جهانی اینترنت بر فرهنگ های مختلف قائل شویم. این مسئله علاوه بر آنکه فرهنگ هایی مانند فرهنگ ایرانی را از نکبت تحلیل های مایوس کننده و دعوت کننده به تندباد های فرهنگ جهانی رها می کند، امکان تامل و بررسی عالمانه این پدیده را نیز فراهم می کند. به بیان دیگر، علی رغم آنکه فرهنگ های غربی مولد فضای مجازی و اینترنت بوده اند و از حیث تکنیک ها و راه و رسم استفاده از فضای مجازی پیشگاه و جلودار محسوب می شوند، اما به دلیل آمیختگی بیش از حد با این پدیده نمی توانند از کاربرد تکنیک در نسبت با این پدیده فراتر بروند. تسخیر و به خدمت درآوردن آفاقی و انفسی پدیده اینترنت نتیجه کاربرد همزمان تامل و عملکرد است که این مسئله با توجه به صورت بندی ذکر شده، از عهده فرهنگ های غربی، فرهنگ های غرب زده و فرهنگ ها دور افتاده از مناسبات جهانی برنخواهد آمد. به نظر می رسد موقعیت فرهنگ ایرانی و فرهنگ های امتداد یافته از کانون های تمدنی کهن، علی رغم چالش ها و محدودیت های فوق العاده جدی در این مسیر، موقعیتی تعیین کننده و حساس داشته باشند.