«گردش آزاد اطلاعات» به عنوان استراتژی جنگ شناختی
مسئله صرفه جویی و مدیریت مصرف در مورد انسان در نسبت با مصرف داده ها و میزان ترافیک ورودی چشم، ذهن و ناخوداگاه انسان ها محاسبه می شود. حجم عظیم داده هایِ در گردش و آزادی عمل کاربران اینترنت این اجازه را می دهد که خود را در معرض سهمگین ترین موج های داده و اطلاعات رها کنند. اما این کار علی رغم لذت در مرکز قرار گرفتن و در جریان بودن، آسیب های جبران ناپذیری خواهد داشت. کاهش فیلتر های شناختی و حساسیت بیش از اندازه گیرنده های عاطفی اصلی ترین آسیب های این وضعیت هستند. به این ترتیب، مسئله کثرت و افزایش کمی اطلاعات می تواند در نوع خود یک استراتژی یا یک سیاست برای پیشبرد اهداف در جنگ های شناختی و ادراکی باشد.
این مسئله که بسط تکنولوژی باعث نابودی و یا دست کم آسیب به محیط زیست می شود تقریبا امری پذیرفته شده و مشخص است. در این مسیر حتی طرفداران گسترش انرژی های پاک نیز به محدودیت هایی که در این زمینه دست کم در افق چند دهه آینده وجود دارد اذعان می کنند. بنابراین فضای کلی حفاظت از محیط زیست در نسبت با بسط تکنولوژی ها و فناوری ها، فضایی است که نوعی بهینگی و صرفه جویی و دوری از مصرف گرایی دهه های میانی قرن بیستم را تبلیغ می کند.
فارغ از آنکه چنین دغدغه هایی تا چه میزان با توجه به وضعیت سیاسی و اقتصادی دولت ها قابل تصور بوده و فارغ از آنکه چنین مسیری برای همه جهان ممکن است، دغدغه صرفه جویی و مدیریت مصرف بیش از آنکه در نسبت با منابع محیط زیستی اهمیت داشته باشد، در رابطه با ظرفیت های محدود ادراکی و روانی انسان اهمیت خواهد داشت. به بیان دیگر، اگر چه محیط زیست اهمیت دارد، اما مهم تر از آن روان انسانی است. بدون سلامت روان انسانی دغدغه محیط زیست نیز تنها در محدوده شعار و الفاظی بی معنا باقی می ماند.
مسئله صرفه جویی و مدیریت مصرف در مورد انسان در نسبت با مصرف داده ها و میزان ترافیک ورودی چشم، ذهن و ناخوداگاه انسان ها محاسبه می شود. حجم عظیم داده هایِ در گردش و آزادی عمل کاربران اینترنت این اجازه را می دهد که خود را در معرض سهمگین ترین موج های داده و اطلاعات رها کنند. اما این کار علی رغم لذت در مرکز قرار گرفتن و در جریان بودن، آسیب های جبران ناپذیری خواهد داشت. کاهش فیلتر های شناختی و حساسیت بیش از اندازه گیرنده های عاطفی اصلی ترین آسیب های این وضعیت هستند.
این وضعیت، علاوه بر آسیب های ذکر شده، مسئله انفعال و ضعف قوای روحی افراد و جوامع را نیز در پی خواهد داشت. به این ترتیب، مسئله کثرت و افزایش کمی اطلاعات می تواند در نوع خود یک استراتژی یا یک سیاست برای پیشبرد اهداف در جنگ های شناختی و ادراکی باشد. از همین رو نمی توان به تمامی جریان های مدافع گردش آزاد اطلاعات با مثبت اندیشی برخورد کرد. اما از سوی دیگر، محدود سازی انتقال اطلاعات به همان نتیجه ای می انجامد که قرار گیری در جریان افسار گسیخته آن ایجاد می کرد. دلیل این مسئله در اهمیت و ضرورت آگاهی و اراده انسانی است. همچنان که جریان های عظیم اطلاعات به تناسب کثرت و فارغ از محتوا می توانند به نوعی انفعال بیانجامند، تصمیم گیری از بالا و عقیم سازی هوش و درک افراد نیز به همین نتیجه خواهد انجامید.
با این توصیف به نظر می رسد گفتمان هایی مانند سواد رسانه ای بتوانند نقشی مهم در این میانه ایفا کنند، اما باید توجه داشت که مسئله رسانه و نسبت انسان ها با آن هر چند به خودآگاهی و خودکنترلی بستگی دارد، اما به صورتی بنیادی امری روانی است. به این ترتیب، مسائل و مشکلاتی که در استفاده بیش از حد یا استفاده نادرست از داده های موجود در فضای مجازی مشاهده می شود، به نوعی تب سنج و ضربان گیر احوال روحی و عاطفی جامعه نیز هستند. این مسئله به خوبی نشان می دهد که وجهه همت سیاستگذاران و برنامه ریزان اجتماعی و حوزه فضای مجازی می بایست به کدام سو تغییر موقعیت دهد.
با توصیفات ذکر شده، مسئله سلامت روان مخاطبان اینترنت و بهداشت محیط روانی مقدم بر دغدغه های محیط زیست است. زیرا بدون بهداشت روانی، بهداشت محیط نیز در حاشیه امنیت نخواهد بود.
با این حال، مسئله چگونگی استفاده از فضای مجازی و نسبت صحیح افراد با داده ها و اطلاعات موجود در دنیای گسترده و مهیج اینترنت هنوز جای سوال و پرسش دارد. پاسخ به این سوال نیز نه از تحلیل های از پیش آماده شده علوم انسانی، اقتصاد و علوم مهندسی، که از بررسی توانمندی های فرهنگی و زمینه های روحی مخاطبان حاصل می شود. به این ترتیب علی رغم آنکه گستره سرسام آور اطلاعات و داده های مجازی برای انسان مضر و نامطلوب در نظر گرفته می شوند، میزان مطلوب کاربرد داده ها نیز به شدت به مختصات اجتماعی، فرهنگی و یا حتی فردی افراد بستگی دارد. این این سنجش نیز تنها در قالب توانمند سازی ذهنی و روحی قابل تصور خواهد بود. توانمندسازی به معنای تصمیم گیری آگاهانه افراد مبتنی بر وضعیت محیطی و نیازهای طبیعی و ضروری خود، دقیقا بدیلی برای کثرت داده ها تحت تاثیر گفتمان های جهانی سازی از یک سو و جایگزینی برای محدودیت اجباری و تحکمی سیاست های غیرمنعطف از سوی دیگر محسوب می شود