فرهنگ سایبری

معرفی و نقد کتاب «شرق‌گرایی» اثر داوود طالقانی

آنچه ما در کتاب «شرق‌گرایی» داوود طالقانی با آن مواجهیم به نحوی «صنعت فرهنگ» در بستر جغرافیای سیاسی سه کشور کره جنوبی، ژاپن و چین است. کتاب صنایع فرهنگی سه کشور مذکور را مطرح می‌کند، برای کره «کی پاپ و کی‌دراما و کی‌مووی» ، ژاپن: «انیمه و مانگا» و چین: «تیک‌تاک». از آثار اجتماعی آنان در کشورمان می‌گوید از آثار سوءِ فردی و فرهنگی این صنعت بر افراد و فرهنگ کشورهای مولد می‌گوید و سیاست‌گذاری‌هایی که این سه کشور برای رشد اقتصادی و ایجاد هژمونی فرهنگی از خلال محصولات فرهنگی‌شان دارند و تاثیری که هر یک در سیاست بین‌الملل گذاشته است. مولف صورت مساله‌ای را مطرح می‌کند که شرق‌گرا کیست و شرقی شدن چیست؟


به‌ قلم: سعید گلستانی

کتاب شرق‌گرایی از داوود طالقانی اثری است خوش‌خوان، جذاب و به لحاظ چاپی تا حدودی با کیفیت. این کتاب به تلاش نشر معارف منتشر شده است. از نکات جذاب کتاب طرح جلد قابل قبول برای این ناشر و کاغذ تاحدی خوبِ آن است. کتاب فصل‌ های کوتاهی دارد که به خوش‌خوانی آن برای نسل جدید و فضای مطالعه‌گریز جامعه ما کمک می‌کند. کتاب به مسائل متعددی از کی‌پاپ گرفته تا تیک‌تاک و انیمه می‌پردازد. مولف در ابتدای کتاب سه رویکرد مطرح در موضوع مطالعه‌اش را برمی‌شمارد که عبارتند از غربگرایی، سواد رسانه برای نوجوانان و محققان توسعه شرقی. مولف خود را بری از این سه رویکرد می‌داند؛ هرچند شاید به زعم برخی مخاطبان موضع نظری نویسنده از پس تحلیلها و ارجاعات کتاب کمی مغشوش به نظر رسد.

آنچه ما در این کتاب با آن مواجهیم به نحوی «صنعت فرهنگ» در بستر جغرافیای سیاسی سه کشور کره جنوبی، ژاپن و چین است؛ هرچند واژه صنعت فرهنگ با دقت‌هایی از حدود واضعین این واژه یعنی آدورنو و هورکهایمر فاصله داشته باشد یا در مصداق‌های مورد بحث کتاب بتوان تفاوت‌هایی یافت. باری از این ریزبینی‌های ملانقطی اهل فضل که بگذریم، کتاب صنایع فرهنگی سه کشور مذکور را مطرح می‌کند، برای کره کی پاپ و کی‌دراما و کی‌مووی، ژاپن: انیمه و مانگا و چین: تیک‌تاک. از آثار اجتماعی آنان در کشورمان می‌گوید از آثار سوءِ فردی و فرهنگی این صنعت بر افراد و فرهنگ کشورهای مولد می‌گوید و سیاست‌گذاری ‌هایی که این سه کشور برای رشد اقتصادی و ایجاد هژمونی فرهنگی از خلال محصولات فرهنگی‌شان دارند و تاثیری که هر یک در سیاست بین‌الملل گذاشته است. مولف صورت مساله‌ای را مطرح می‌کند که شرق‌گرا کیست و شرقی شدن چیست؟

پاسخ این سوال در سه سطح هویت، سیاست و تمدن مطرح می‌شود. به واقع شرق‌گرایی و شرقی‌شدن فرآیندی است که در این سطوح دلبستگی یا تعهد و وابستگی‌ای به فرهنگ «شرقی» این سه کشور پیدا می‌شود، قوام می‌یابد و ریشه می‌دواند. مولف از پی این مسائل به تبارشناسی این سه سطح در خود این کشورها در نسبت با غرب می‌پردازد. در سطح هویت فرهنگ شرقی پیش از مواجهه با فرهنگ غربی داعیه جهان‌گستری و ایجاد هژمونی فرهنگی نداشت و گویی از پی نسبتی شیفتگی- تنفر در پی این بدیل غربی می‌دود تا خود را اثبات کند و چه بسا رقیب را از میدان به در کند غافل از آنکه چه بسا ماهیت خودش را در این رقابت قلب کرده باشد.

در سطح سیاسی مولف مدعای آن دارد که هر چه قدر هم محتوای به ظاهر شرقی در این فرم ها ریخته شود باز قالب از آن نئولیبرالیسم جهانی است. به تعبیر من سیاست جهانی یک فرم دارد که نماینده تام و تمامش آمریکا است. به واقع هژمونی فرهنگی جدا از مزایای اقتصادی و سیاسی و آسیب‌های فرهنگی‌ای که دارد برای عرصه سیاست راهگشاست، اما سیاستی که جهانی‌شدن را در پیش دارد و صرفا در پی تغییر مصداق اول قدرت دنیا است.

در سطح تمدن کتاب افقی پیشِ روی ما می‌گشاید. محصولات به ظاهر محدود در قالب فرهنگ و بدون دلالت های سیاسی یا به ظاهر موکِّد بر صلح و برابری و … تمنای اموری فراتر از خود را دارند. محصولات کره‌ای در پی جهانی تخدیرشده با مفاهیم زیبا و فرم ‌های جذاب است، انیمه در پی ساختن ملتی برای آرمانشهری ژاپنی در قامت سالار و اسوه جهان است و تیک‌تاک که تاثیرش محسوس‌تر است با ترویج محتواهای خاص و جلب کاربران گسترده در سطح جهان تلاش بر حاکمیت ذهن و بدن تمام غیرچینی‌ها را دارد.

از تقریر سخن نویسنده که بگذرم باید نظر خودم را هم بگویم. مگر می‌شود. کتابی را بخوانم و نظری نداشته باشم. در اینجا می‌خواهم نظرم را به ترتیبی عکس از تقسیم نویسنده بگویم. در سطح تمدن می‌توان تلاش‌های شرقیان در صنایع فرهنگی را در سطح یک تمدن‌سازی سایبری جدید دید. به‌شخصه با تاثیرات تمدنی مزعوم نویسنده همراه و همدلم اما به نظرم جایگاه این سه قطب در بخشهایی از تمدن سایبری کنشگرند. اینکه تمدن سایبری چیست و چه دلالت‌ هایی دارد بحثی مفصل است. اما چارچوبی که این سه قطب تمدنی در آن جای دارند جایگاه‌های متفاوتی را به بخش رویاساز، کنترلی و تثبیتی به خود می‌گیرند.

رویاسازی اساس هر تمدنی است. اگر تمدن غربی حاصل کارهای فرانسیس بیکن و دیگر اتوپیانویسان است؛ تمدن سایبریِ پیشِ رو نیز حاصل رویا هایی خواهد بود که امروز می‌بینیم. این وظیفه مهم را می‌توان به نحوی بر عهده انیمه و هالیوود دانست. اینکه این دو مسیر چه همپوشانی و چه افتراقاتی دارند موضوعی نیست که به صورت مصرح در کتاب بحث شده باشد. از دریچه مولف کتاب این نظر قابل استنتاج است که انیمه ژاپنی هرچند رنگ و بوی شرقی هم با خود داشته باشد نمی‌تواند جایگزینی برای مسیر غربی باشد. به گمان من نمی‌توان با این قطعیت نظر داد، چنان که در کارهای جریان اصلی انیمه همچون حمله تایتان‌ها نیز می‌توان ظرافت‌ هایی را دید که که در دستگاه پروپاگاندای هالیوود موجود نیست.

سطح دیگر تمدن سایبری کنترل است. تمدن غربی که با داعیه کنترل بر طبیعت بالید و رخ نمود پایه‌گذار تمدنی شد که طبیعتی را خود برمی‌سازد که سایبر نامندش. در طبیعت سایبری انسان نیز جزئی از طبیعت است که باید بر آن مستولی و حاکم شد. هرچند پلتفرم‌ های متعدد غربی دست‌اندرکار این مساله هستند، تیک‌تاک بمثابه یک بدیل تلاش دارد تا در این رقابت جایگاهی نیز داشته باشد. خلق فرم‌های خاص از خلال درگیری تام و تمام بدن و کنترل ذهن از خلال کنترل بدن نکته‌ای است که مولف بدان توجه داشته است. باید توجه داشت که چینی‌ها در عرصه هژمونی فرهنگی ایده متمایزی از تمدن غربی ندارند و ظرف محتوایی تیک‌تاک به رغم ضیق و ضعف پذیرش هر محتوایی می‌تواند از کاتالیزورهای (تسریع‌کننده) هژمونی فرهنگی غرب باشد چنان که هم‌اکنون چنین است و هر چند در مواضعی چون درگیری اسرائیل با حماس موضع سیاسی متفاوتی را اتخاذ کرده باشد.

سطح دیگر تمدن ملالت ‌های آن است. نگارنده هرچند با فروید در تعلیل ملال و رنج زیستن انسان ضمن تمدن همراه نباشد با این باور همراه است که هر تمدنی به نسبت جامعیت و شمولی که دارد ابعادی از زندگی و هستی انسانی را نادیده می‌گیرد و سرکوب می‌کند. از پی این نادیده‌گرفتن و سرکوب رنج و ملالتی پاگیر انسان‌ها خواهد شد. تمدن غربی و از پی آن تمدن سایبری نیز از این قاعده مستثنا نیست. رویکرد کره‌ای در صنعت فرهنگی نقش مخدر را نسبت به این رنج و ملالت‌ها در پیش گرفته است که حتی فضاهای انقلابی آن هم جایگزین تمدنی درخوری نخواهد بود. از این رو زیستن ذیل هر تمدنی را نیاز به تثبیت و سکونی است و ثبات و سکنی در تمدن موجود غربی را باید رسالت کره‌ای‌ها دانست هرچند در این عرصه تنها نباشند اما حضورشان متمایز است.

در سطح سیاسی این سه قطب فرهنگی الگوی متمایزی از سیاست آمریکا ندارند؛ هرچند تیک‌تاک چنان که گفته شد مواضعی را آن هم در مقاطعی خاص خلاف جریان اصلی سیاست جهانی اتخاذ میکند. اما در سطح هویتی مساله بغرنج‌تر و پیچیده‌تر است. علوم فرهنگی یا به تعبیر آلمانی علوم روحی (Geisteswissenschaften) نظر به صیرورت و شدن یک فرهنگ خاص و متفرد می‌پردازد. هر سه فرهنگ کره‌ای، ژاپنی و چینی همچون ما در سطحی تاریخی تاکنون سابقه درگیری، تعامل و اندرکنش با فرهنگ غربی را داشته و دارند. این مساله امری نیست که با صرف چارچوب نظری نئولیبرالیسم جهانی بتوان سنجید. به گمان من در سطح هویتی انیمه جایگاهی فراتر از دو بدیل خود پیدا می‌کند. انیمه حاصل گفتگوهایی است که ژاپن فرهنگی با غرب داشته و دارد. برای مثال در انیمه حمله تایتان‌ها این نکته را می‌توان دریافت که اگر در جهانی جهانی‌شده بخواهی زندگی کنی نمی‌توانی همچون فضای پیشامدرن بیندیشی و عمل کنی و صد البته اگر دنباله‌رو نظم نوین هم باشی جز خرابی و قتل عام چیزی نخواهی داشت. یا در انیمه حماسه وینلند به نسبت غریب عشق مسیحی و آداب سامورایی بودن می‌پردازد. از این دو مثال می‌خواهم نتیجه بگیرم که مولف کتاب هرچند گفته که کارهای شرقی در تضادی با فرهنگ ما هستند و ما باید فرهنگ خود را در بعضی از این قالب ها عرضه کنیم اما این نکته را مشخص نکرده که چه ابعادی از این فرآورده‌های فرهنگی می‌توانند نتایج محصلی برای ما داشته باشند و به روشن شدن مساله خودمان یاری رسانند.

در سطح دیگر تلقی فردنگارانه(Idiographic) از علوم انسانی است. بنا به این تلقی هر پدیده ناظر به معنایی که در ساحت انسانی دارد وجهی متفرد و خاص دارد که قابل تعلیل به بیان علوم طبیعی نیست. از این رو علوم انسانی علم رخدادها در بیانی منحصر به فرد از محتوای خودمتعین واقعیت در شکل جزئی و خاص آن است. برای مثال فرهنگ ژاپنی یک هستنده مجزا از دیگر فرهنگ‌ها است و مسائل خاص خود را دارد و نتایج منحصر به فرد خود را هم شامل می‌شود. نگارنده با چارچوب نظری‌ای که در تحلیل فرهنگی اتخاذ می‌کند خوانشی منتقدانه از نئولیبرالیسم در قامت این پدیده‌های فرهنگی ارائه می‌کند‌ که هم خاص بودن و منحصر به فرد بودن پدیده را از بین می‌برد و هم ابژه‌گردانی خاص آن پدیده برای یک فرد را از او می‌گیرد. به تعبیر ساده‌تر با چارچوب از پیش تعیین شده یعنی خوانش با رویکرد نقد نئولیبرالیسم پدیده دچار تقلیل‌هایی می‌شود که هم مساله‌ای که پدیده را ممکن ساخته و هم مساله ما به عنوان ایرانیان در تقابل و تعامل با فرهنگ بیگانه و تمدن سایبری محو می‌شود.

در پایان بپردازم به این مطلب که کتاب برای مسائل ما چه آورده‌هایی دارد. نخست این افق‌گشایی شایان تقدیر است که یکی از ابزارهای کسب قدرت جهانی فرهنگ است. از این رو تاکید کشور ما بر صنایع نظامی هرچند مستحسن باشد اما جامع نیست. با این حال این پرسش پیش می‌آید که صورت‌مساله ایران امروز هژمونی فرهنگی است؟ کتاب نشان می‌دهد که تبدیل سرمایه فرهنگی به اقتصادی و سیاسی معایب و مفاسد خود را دارد. ما حاضریم چنین راهی برویم و به سادگی بگوییم که این مفاسد شامل ما نخواهد شد؟ آیا از فرهنگ ما سطحی از هژمونی جهانی برون خواهد آمد؟

در سطح حکمرانی این دو وظیفه بر ذمه حاکم است که اولا ایجاد پایداری اجتماعی کند و ثانیا ارزش (به معنای عام) افزوده خلق کند. در سطح ایجاد پایداری حاکم این وظیفه را دارد که محصولات فرهنگی نوین را بشناسد و به نحو پدافندی در مقابل مضراتش شهروندان را مصون نگاه دارد. کتاب در این زمینه موفق است اما برای ایجاد ارزش افزوده پیشنهاد به تولید محصولاتی مشابه محصولات شرقی می‌کند. پرسش اینجاست که آیا این فرم‌های مورد نقد نگارنده تعلق به این فرهنگ دارند؟ نمونه کارهای داخلی در پیروی از غرب در سطوح فناوری تا فرهنگ از خودرو تا سینما پیش چشم ماست؟ آیا می‌توانیم بگوییم که توفیق ما در پیروی از فرم‌های غربی و شرقی است؟

صورت مساله پایانی حفظ خویشتن واقعی خود در جهانی است که از هر سو به آن حمله می‌شود. امروزه ما صرفا با محتواهایی مواجه نیستیم که در تعارض با فرهنگ و آداب ما باشند بلکه در پلتفرمها یا به تعبیر بهتر در جهانی زیست می‌کنیم که رفتارهای ما را نه تنها کنترل که جهت‌دهی می‎‌کنند. برخی را سلبا رد می‌کنند و برخی را ایجابا موجب می‌شوند. بحث من بر سر اراده و جبر نیست. در فرم قبلی ما محتواهای معارض را یا رد می‌کردیم یا با اصلاحاتی قابل دیدن، اما در این زمانه که از هر سو تعارض و تضاد می‌بارد و ما را به سمت جدال با خویشتنمان می‌کشاند چه می‌توان کرد؟ این پرسشی است که شخصا دارم و پاسخی برایش ندارم.

باری با این مطول‌گویی‌ هایم از ارزش کار آقای طالقانی کاسته نخواهد شد. این کار را برای همه علاقمندان و مخاطبان فرهنگ شرقی، فعالین تعلیم و تربیت، اصحاب علم و دانشگاه توصیه می‌کنم.

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا