فرهنگ سایبرینقد فیلم های سایبرپانک

سینمای سایبرپانک و آینده انسان

سینما می تواند خیالات انسان امروز برای فردای خودش را به تصویر کشد. به همین دلیل برای یافتن طلیعه های تمدن سایبری نه تنها نمی توان از سینما چشم پوشی کرد بلکه پرده سینما به واضح ترین شکل به ما نشان می دهد که بشر امروز چه آینده ای را برای خود متصور است. در همین راستا سایبرپژه در مصاحبه جدید خود به مسئله «سینمای سایبرپانک» پرداخته است.
سینمای سایبرپانک چه انسانی را خلق می کند؟
سینمای سایبرپانک در حال ترسیم یک اتوپیاست یا دیستوپیا؟
منتقدان سینمای سایبرپانک چرا آن را یک ژانر نمی دانند؟
آیا درون مایه اصلی سینمای سایبرپانک «نهیلیستی» است؟

عصر سایبر و تمدن سایبری واژه های آشنایی برای کسانی که به آینده جهان فکر می کنند هستند. شاید کلماتی مانند تمدن آنقدر کلان باشد که چالش های و پرسش های فراوانی را پیش روی هر کس که در مورد آن اظهار نظر کند قرار دهد اما زندگی تمام افراد نمایش دهنده تمام تغییراتی است که منادیان تمدن سایبری در مورد آن سخن می گویند و این چیزی نیست که قابل انکار باشد. یکی از جاهایی که بسیار در این مورد اهمیت دارد سینماست. سینما می تواند خیالات انسان امروز برای فردای خودش را به تصور کشد. به همین دلیل برای یافتن طلیعه های تمدن سایبری نمی توان از سینما روی برگرداند. در مصاحبه زیر به پرسش پیرامون «سینمای سایبرپانک» پرداخته ایم. مهمان ما جناب آقای دکتر داوود طالقانی منتقد سینما و پژوهشگر حوزه فرهنگ و ارتباطات هستند. در بخش نقد فیلم های سایبرپانک می توانید مطالب نوشته شده توسط دکتر طالقانی را مطالعه کنید.

خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم، آقای طالقانی منتقد سینما و پژوهشگر حوزه‌ی فرهنگ و ارتباطات. همان طور که خودتان در جریان مطالب سایت ما هستید، در سایت سایبر پژوه که یک پایگاه تحلیلی است، بیشتر به حوزه‌ی فضای سایبر، با دقت نظر خاصی ما این کلمه را انتخاب کردیم. با تسامح می‌شود واژه‌های دیگری هم برایش آورد و این که فضای سایبر، فضای دیجیتال و همه‌ی اثری که این فضای دیجیتال  بر تمام وجوه زندگی اجتماعی، سیاسی، حتی وجوه اقتصادی زندگی ما گذاشته است. با توجه به این که شما یکی از حوزه‌های تخصصی‌تان بحث سینما است، به این دلیل مزاحم شما شدیم و همان طور که می‌دانیم تکنولوژی یک همزادی با سینما دارد و گاهی در یک فرایند خیلی در هم تنیده‌ای بوده و حتی برخی از وجوه تکنولوژی که استفاده‌ی خاصش در سینما بوده است. حالا ما یک ژانری را، اگر بتونیم آن را ژانر بنامیم، که من در سوالاتم از شما می‌پرسم، به نام سایبرپانک در سینما داریم. سوال اولم از شما این هست که دقیقا منظور از سینمای سایبرپانک چه می‌تواند باشد ‌و دقیقا چه ابعاد یا رویکردهایی می‌تواند به این سینما داشته باشد. در مجموع یک توضیحی مقدماتی راجع‌به سینمای سایبرپانک بدهید.

بدون مقدمه وارد این بحث اولی که شما فرمودید می‌شوم. من جزء آن گروه کسانی هستم که معمولا در مواجهه‌ی پدیده‌ها به سراغ تعریف‌های منطقی کلاسیک نمی‌روم، تعریف‌هایی که ما در کتاب‌های درسی یا آثار دانشگاهی وقتی با آنها مواجه بشویم می‌بینیم تعریف‌هایی که موسوم به جامع اعضا و مانع اغیار اند. من از این تعریف‌ها معمولا استفاده نمی‌کنم. یک سنت دیگری در برابرش وجود دارد که وقتی بخواهد با یک پدیده مواجه شود به سراغ تاریخ آن پدیده می رود. نه اینکه بگویم از چنین نگاهی برخوردارم. مثلا کاری که جمله‌ی مشهور نیچه در روان‌شناسی اخلاق هست که می‌گوید تعریف هر پدیده‌ای، تاریخ همان پدیده است یا مثلا یک فرد دیگری که کاملا تعارض دارد با اندیشه‌های نیچه مثل هگل هم چنین کاری را می‌کند. یعنی ضد تعریف هستند و به سراغ تاریخ تصورات آن پدیده می‌روند. من اگر بخواهم سینمای سایبر پانک را تعریف کنم باید یک تاریخ مطولی را از برآمدن ژانر سایبرپانک خدمتتان عرض کنم که از حوصله و مجال بحث ما خارج است. اول این نکته را می‌خواستم بگویم که این تعریف دم دستی است و صرفا جهت آشنایی بیشتر ما با آن پدیده‌ست که می‌خواهیم درباره‌ی سایبرپانک صحبت کنیم. می‌توانیم در وهله‌ی اول از سینمای سایبرپانک به سینمایی یاد کنیم که جهان و حیات شخصیت‌هایش در فضا و مکانی به‌ نام سایبرنتیک درحال وقوع است و منظور من از سایبرنتیک جایی است که منطق رسانه‌های دیجیتال، تکنولوژی و آینده حضور دارد. این شاید خیلی تعریف دم دستی و ساده‌ای باشد، می‌توانم یک پرسپکتیو دیگر را انتخاب کنم و بگویم که من مواجهه‌ی کلمه‌ای و واژه‌ای با سایبرپانک داشته باشم، یعنی بگویم که در لغت پانک یعنی چه، پانک در ادبیات مطالعات فرهنگی به مجموعه‌ای از خرده فرهنگ‌ها گفته می‌شود که در برابر و در مقابل فرهنگ اصلیش شکل می‌گیرد و ارزش‌های زیبایی‌شناسانه‌اش مبتنی بر جامعه‌ستیزی، مواد مخدر، موسیقی‌های هنجار شکن، روابط جنسی خارج از چارچوب و اشکال بی‌ریخت و زشت در ظاهر است. باز هم اگر بخواهم لغت‌شناسانه‌تر با آن برخورد کنم پانک به معنی چوب پوسیده است که در اصل به گروه‌های جوانانی گفته می‌شود که به ولگردی یا اعمال مجرمانه روی می‌آورند ولی وقتی از ترکیب واژه‌ای سایبرپانک استفاده می‌کنیم به صورت خاص منظورمان شکل‌گیری خرده فرهنگی در سینما در برابر فرهنگ مدرن است که خودش را در سینما بازتولید می‌کند. من سعی کردم به صورت کاملا دم دستی و روشن این مسئله را عرض کنم.

سینمای سایبرپانک

من یک سوالی در همین میانه‌ی بحث شما برایم بوجود آمد اینکه شما اگر بخواهید یک سازوکاری را توصیف کنید که دقیقا در آن فرایندی که سینمای سایبرپانک فرصت بروز و ظهور داشته باشد، این چه فضایی است. در مقابل کدام جریان‌ها یا کدام تحولات یا نگاه‌ها است؟

از چند رویداد و از چند فرایند می‌شود یاد کرد که این‌ها زمینه‌ی برآمدن و خاستگاه سایبرپانک را فراهم می‌کنند. اولیش جهان پس از جنگ جهانی دوم است که ایده‌های بنیادین مدرنیته مورد تردید واقع می‌شود. این ایده‌ها شامل عدالت، آزادی، انسانیت و حتی خود مفهوم دولت بوده و این تردید باعث می‌شود که جهان اندیشه و جهان هنر به فکر این بیفتد که شکل‌های دگرگونی هم از حیات انسانی می‌شود وجود داشته باشد که ضمن اینکه مدرن است اما مانند دوران مدرن نباشد. این تصور دگراندیشانه و تصویرهای جایگزین از جهان انسان به واسطه‌ی تکنولوژی محقق شد، یک خیالی به وجود آمد که ما می‌توانیم مدرن باشیم یا به تعبیر خیلی مسالمت‌آمیز پست مدرن باشیم یا ترنس مدرن باشیم، اما شبیه شکل کنونی نباشیم. چون شکل کنونی خسارت‌های زیان‌باری برای ما بوجود آورده است. یعنی آزادی انسان به صورت مطلق محقق نشده است و عدالت به شکل کاملا عینی در جامعه وجود ندارد. انسان که قرار بود موجودی خیرخواه و نیکوکار باشد به یک جنایتکار و بزهکار تبدیل شده و دولت که قرار بود تبدیل شود به خیر اعلی به یک ماشین کشتار جمعی تبدیل شده است. این تردیدها باعث شد که خیال جهانِ دیگر به‌ وجود بیاید و این جهان دیگر باز به واسطه‌ی تکنولوژی‌های دیجیتال محقق شد. تصور این جهان دیگر به واسطه‌ی سایبر و منطق دوتایی یعنی صفر و یکی که رایانه و رسانه داشت بوجود آمده است. کنار این جنبش‌های اجتماعی نوظهور در نیمه‌ی دوم قرن بیستم را هم نباید از یاد ببریم. جنبش دانشجویی که مجالی بود برای روی کار آمدن خرده فرهنگ‌هایی که بر امور غیر استاندارد جامعه بنا می‌شد مثل رابطه‌ی جنسی، مواد مخدر و موسیقی. جنبش اجتماعی زنان موسوم به فمنیسم که در فرهنگ مردسالارانه و سلطه‌ی هژمونیک مردانه تردید داشت، این دو را هم باید یاد کنیم به علاوه یک فرآیند و آن فرآیند هم تصویری شدن، دیجیتالی شدن و رسانه‌ای شدن جهان بود که تقریبا می‌شود ریشه‌های آن را از قرن هجده تا الان پیگیری کرد. ما یک فرا فرایند یا مگاپرنسس به نام رسانه‌ای شدن، دیجیتالی شدن و سایبری شدن را داشتیم. از قرن هیجده تا الان این سه زمینه‌‌ی برآمدن جهان سایبرپانک را فراهم کرد.

سوال بعدی پیرامون این است که آیا سینمای سایبرپانک را ما می‌توانیم یک ژانر بدانیم؟ به طور کلی  اگر بخواهیم یک مجموعه‌ای از نگاه ها در سینما را ژانر بدانیم باید چه مولفه‌هایی را داشته باشد و آیا این که سینمای سایبرپانک حاوی این مولفه‌ها هست یا نه؟

به ظاهر پاسخ به این سوال که آیا سینمای سایبرپانک یک ژانر هست یا نه جنس سوال فرمی است و در اصل باید منتقدان فرمالیست به این سوال جواب بدهند و احتمالا از منظر فرمالیستی پاسخ این سوال خیر خواهد بود ولی از همین منظر فرمی با رعایت برخی از ملاحظات می‌شود پاسخ آری به این سوال داد، چرا و چگونه؟ برای اینکه به مجموعه‌ای از فیلم‌ها یک ژانر اطلاق شود، در یک مجموعه‌ آنها را قرار دهیم دو مسئله را یادآوری می‌کنند، مسئله‌ی اول فرمی که منتقدان فرمالیستم به همین نکته اشاره می‌کنند. آنها معتقدند که مجموعه‌ای از قواعد از پیش تعیین شده‌ی تکرارشونده‌ی مورد قبول همه قرار گرفته می‌تواند مجموعه‌ای از فیلم‌ها را تبدیل به ژانر کند. نوع خاصی از فیلم‌برداری، شکل خاصی از طراحی صحنه، چهره پردازی و گریم، میزانسن و دکوپاژ و حتی دگرگونی ساختاری زبان باید در فیلم داستانی اگر به صورت خاص و به یک شکل متفاوت عرضه شود و این عناصر، عناصر فرمی تکرار شوند و در آثار سینمایی و توسط مولفان یعنی شامل نویسندگان، کارگردان‌ها، تدوین‌گرها و همه‌ی دست‌اندرکارهای تولید آثار سینمایی مورد قبول واقع شود. ما آن‌ موقع می‌توانیم از چیزی به اسم ژانر یاد کنیم.

همین جا هم باز اختلاف نظر وجود دارد. ما حدود هفت تا یازده ژانر اصلی سینمایی داریم، من چرا از عدد هفت تا یازده یاد می‌کنم چون برخی معتقدند که ملودرام یک ژانر است و فیلم‌های عاشقانه دیگر ژانر به حساب نمی‌آید ولی برخی‌ها می‌گویند نه ملودرام ژانری متفاوت از ملودرام عاشقانه‌ست یا در ژانر سینمای جنگ برخی معتقدند که از دل این ژانر سینمای ضد جنگ خلق شده و بعضی دیگر ان قلت وارد می‌کنند، چالش‌های جدیدی ایجاد می‌کنند برای اینکه از لحاظ فرمی ایجاد یک ژانر جدید را زیر سوال ببرند. به نظر می‌رسد که یک مسئله‌ی مهم دیگر در نامیدن یک ژانر در مطالعات سینمایی وجود دارد و آن هم رابطه‌ی بین اثر هنری با جامعه و سیاست است. در دوره‌ای که سینمای ژانر وسترن محقق شده نوآر از یک سبک هنری تبدیل به ژانر شده و سایر ژانرهای دیگر، ما شاهد ارتباط این آثار هنری با وضعیت سیاسی و اجتماعی دوره خودشان هستیم. من فقط نو آر را در اینجا مثال میزنم و شاهد مثال میاورم، ببینید در دوره‌ای که ژانر نو آر به وجود می‌آید و آثار سینمایی در این ژانر خلق می‌شود مسائل مختلفی در سیاست و جامعه به وجود آمده که آنها خودش را در سینما هم به شکل فرمی هم محتوایی دارد بازتولید می‌کند. مثلا فسادهای اقتصادی، مافیاهای پولی، روابط انسانی خارج از چهارچوب، افزایش بزهکاری و تاریک دیدن دنیا به خاطر فضای بعد از جنگ؛ بحران اقتصادی که در امریکا و آلمان به وجود آمده همه اینها باعث می‌شود که ژانر نو آر خلق شود.

لازم هست که این نکته نیز تصریح بشود که در اصل مسئله فقط یک رابطه فرمی بین آثار سینمایی نیست بلکه قسم خاصی از جامعه شناسی هنر به کار گرفته می‌شود برای اینکه به مجموعه‌ای از فیلم‌ها ژانر اطلاق شود. ژانر صرفا یک مسئله آرتستیک نیست بلکه پژوهشگران مطالعات میان رشته‌ای هنر و فرهنگ هم برای نامیدن یک ژانر به میدان وارد می‌شوند. به نظر می‌رسد که در همین سال‌های اخیر درباره‌ی دو مجموعه از فیلم‌ها که ژانر نامیده شوند یا نشوند چالش‌هایی به وجود آمده است. یعنی سینمای ابرقهرمانی به منزله یک ژانر و سینمای سایبرپانک به منزله‌ی یک ژانر. چرا؟ چون منتقدان فرمالیستی سینما می‌گویند که ما ژانر علمی تخیلی را داریم و این ژانر علمی تخیلی ابتدا در ادبیات وجود داشته. مثلا در قرن نوزدهم نویسنده‌ی بزرگ و پرخواننده‌ای مثل ژول ورن وجود داشته که آثار علمی تخیلی خلق می‌کرده یا آثار شاخص دیگری مثل رمان فرانکشتاین که خیلی اثری علمی تخیلی حساب می‌شود و وقتی هم که متفکران حوزه‌ی سایبر با سایبرپانک مواجه می‌شوند از این یاد می‌کنند که سایبرپانک از دل ادبیات و سینمای علمی تخیلی به وجود آمده است.

تعبیر این منتقدان فرمالیست تا درجه‌ای از اعتبار برخوردار است. برخی از ویژگی‌های فرمی سینمای سایبرپانک در سینمای علمی تخیلی هم وجود دارد. ما درباره‌ی آینده صحبت می‌کنیم. تخیل انسان به عنوان یکی از قدرتمندترین مولفه‌ها و سازنده اثر هنری حضور دارد و عناصر علمی مانند نانوتکنولوژی، هوش مصنوعی، ابررایانه‌ها و غیره در این آثار حضور دارد اما تردیدهایی هم اینجا دوباره از سوی مسئله دومی یعنی رابطه بین ژانر و سیاست جامعه مطرح می‌شود. منتقد فرمالیست خیلی توجهی به سیاست و جامعه ندارد اما همان مطالعات میان رشته‌ای ژانر، یاداوری می‌کند که ما الان به تعبیر مثلا آنتونی گیدنز هر دو سال یک بار انقلاب دیجیتالی داریم. الان تکنولوژی‌های رسانه‌ای دیگر جامعه و سیاست را در حال دیجیتالی شدن قرار نمی‌دهند. بلکه جامعه و سیاست در رسانه و تکنولوژی تنیده شده و دیگر قابل مقایسه نیست. ضمن اینکه سینمای علمی تخیلی برای نیمه دوم قرن بیستم بوده و ادبیات علمی تخیلی شروعش از قرن نوزدهم بوده اما از تقریبا از چند سال قبل از پایان قرن بیستم مثلا از سال ۱۹۹۴ تا کنون حدود سی سال می‌گذرد و در این بازه زمانی سی ساله مناسبات اقتصاد و سیاست به واسطه‌ی تکنولوژی‌های دیجیتال و تکنولوژی‌های رسانه‌ای دگرگون شده و ادراکاتی هم که مخاطب از سایبرپانک دارد با علمی تخیلی متفاوت است. من اگر بخواهم تمام این توصیفات را در این بخش جمع کنم ما شاهد یک نزاع سیاسی و هنری درباره‌ی ژانر نامیدن سینمای سایبرپانک هستیم. فرمالیست‌ها با این قضیه مخالفت می‌کنند چون از نظر آن‌ها قواعد هنری سابق تغییر نکرده اما پژوهشگران مطالعات میان رشته‌ای بر این نکته تاکید دارند که سیاست و جامعه مناسباتش تغییر کرده، تفسیر مخاطب از این آثار دگرگون شده و جهانی هم که سینمای سایبرپانک دارد می‌سازد متفاوت از آن چیزی است که در سینمای علمی تخیلی وجود دارد.

شما در نکته‌ای به تناظر یا ارتباطی که بین ادبیات و سینما وجود داشته و وجود دارد اشاره کردید همان طور که خودتان واقف هستید ما در ادبیات به معنای ادبیات داستانی یک سلسله تغییراتی داشتیم از دوران سنتی که از داستان ها یا رمانس ها یا داستان های اسطوره‌ای گذر می‌کنیم وارد عصر رمان می‌شویم و خود رمان ویژگی اصلیش رئالیستی بودنش است و بعد از آن وارد رمان‌ها یا داستان‌های پست مدرن می‌شویم. کماکان هم این تغییر و تحولات ادامه دارد و این نزاع‌ها بین این که کدام یک برتری دارد هست اما سوال من این است که اگر سینمای سایبرپانک را بخواهیم فرض بگیریم که از سینمای علمی تخیلی جداست به نظر شما به وجود آمدن این سینما متناظر با کدام یک از تغییر و تحولات در ادبیات داستانی است؟

یک واژگونه خوانی در حال وقوع است. در گذر از داستان‌های اسطوره‌ای به رمان، این انسان است که تبدیل به قهرمان می‌شود. در داستان اسطوره‌ای ما شاهد تقاطع اراده انسان و خدایان هستیم که در نهایت انسان شکست می‌خورد و اراده خدایان پیروز می‌شود. در رمان ما شاهد تقاتع اراده انسان ها هستیم و در تعبیر گئورگ لوکاچ (در مطالعات جامعه شناسی هنر همیشه از او یاد می‌شود)، شنیدیم و می‌خوانیم که خدا در رمان وجود ندارد کما اینکه خدا در سینما هم وجود ندارد. مسئله سینما و مسئله رمان، شکل‌گیری و توصیف انسان جدید است، ریچارد رولتی در «فلسفه در آینه طبیعت» می‌گوید که اگر می‌خواهید انسان جدید را بشناسید رمان بخوانید با کمی تغییر از دیدگاه ایشان می‌شد حتی تا سال‌های قبل بگوییم که اگر می‌خواهید انسان جدید را بشناسید فیلم ببینید و به سینما رجوع کنید کما اینکه همین الان یکی از منابع شناخت ما از هر ملتی و از هر فرهنگی سینمای آن خطه‌ست، ما شاید شناخت زیادی از لهستان به تعبیر سیاسی و اقتصادی نداشته باشیم اما کافی‌ست که آثار چند کارگردان لهستانی مثل رمن پولانسکی یا کیشولوفکی را دیده باشیم. ما یک تصویر از جامعه و حتی انسان لهستانی داریم. اتفاقی و چرخشی که از سینمای قرن بیستمی به سینمای قرن بیست و یک که نماینده‌اش سینمای ابرقهرمانی و سینمای سایبرپانک که در حال وقوع است این است که انسان در برابر ماشین قرار می‌گیرد. در شکل اول که عرض کردم تقابل انسان و خدایان در شکل دوم تقابل انسان و ‌‌انسان و در شکل سوم که همین ادبیات و سینمای سایبرپانک می‌شود ما شاهد تقابل و تقاطع اراده‌ی انسان و اراده‌ی ماشین هستیم که به نظر می‌رسد دوباره در این روایت با توجه به نگاه بدبینانه‌ای که وجود دارد این اراده‌ی انسان است که در مقابل ماشین شکست می‌خورد.

تا اینجا ما یک تصویری از چرایی و فرآیندی که سینمای سایبرپانک در آن به وجود آمده به دست آوردیم و تا حدودی برایمان روشن شد که متناظر با کدام یک از تحولات ابتدائا اندیشه‌ای و بعد در ساحت هنر در ساحت اقتصاد و سیاست باعث شده که این سینما به وجود بیاید، اما همانطور که می‌دانیم سینما یا هر ژانر هنری حتی یا یک ادبی در پس خودش در حال تصویر کردن یک جهان بهتر یا یک جهان دیگر است. ما اگر بخواهیم که در سینمای سایبرپانک این را ردیابی کنیم آن شهر آرمانی که این سینما و این ایده به وجود می‌اورد چطور شهری است، چطور روابطی دارد؟

نکته بامزه در اتوپیای سایبرپانک این است که اتوپیا تبدیل به دیستوپیا شده، در فاصله‌ی دوران روشنگری تا قرن نوزده مسئله‌ی انسان این بوده که اتوپیا را ترسیم کند و در این دوره ما شاهد خلق آثار ادبی و فلسفی هم هستیم که دارند آرمانشهر را توصیف می‌کنند یعنی خوانشی اتوپیایی از ارغنون نوی فرانسیس بیکن می‌توانیم داشته باشیم، آرمانشهر تامس مور را می‌توانیم یادآوری کنیم و حتی نوعی از فلسفه‌ی تاریخی که توسط هگل دارد ساخته می‌شود دلالت بر این آرمانشهر دارد. از بیرون این تفسیر را از فسلفه هگل می‌کنند نه از درون فلسفه هگل، ولی در سایبرپانک این تمدنی که توسط انسان ساخته شده به اضمحلال رفته و نهادها و ساختارهای اجتماعی یا فروپاشی برایشان رخ داده یا در حال فروپاشی هستند. این ویژگی اول است. به جایش این روابطی که قرار بوده بین انسان‌ها برقرار شود بین انسان و ماشین و ماشین و ماشین شکل گرفته یا در حال شکل گرفتن است. ما در جهان مدرن مسئله‌مان رابطه بین انسان و انسان بوده و ترمیم این رابطه. ولی در سایبرپانک مسئله ما این است که رابطه بین انسان و انسان اختلال پیدا کرده و در عوض رابطه انسان با ماشین و ماشین با ماشین به وجود آمده است.

نکته دوم فضاست، فضا به معنی مکان، معماری، میزانسن. در سایبرپانک ما با جهان به منزله یک شهر سر و کار داریم که این شهر شبیه شهرهایی که ما الان در آن زندگی می‌کنیم نیست. یعنی آسمان به زمین الصاق شده و آن میلی که انسان دائما می‌خواسته از روزگار کهن به آسمان برود مثل ساختن برج بابل که ساختند که به آسمان بروند و خدایان را به زمین بیاورند این اتفاق افتاده است. یعنی شما می بینید که در فیلم‌هایی که در ژانر سایبرپانک ماشین‌هایی هست که در آسمان پرواز می‌کند، انسان‌ها به سیارات دیگر می‌روند. در سیاره‌های دیگر زیست می‌کنند یعنی رابطه ای بین زمین و آسمان به وجود آمده و این واسطگی هم توسط تکنولوژی‌های حمل و نقل اتفاق افتاده که این را در جاهای دیگر نمی‌بینیم.

ویژگی سوم مسئله خود انسان است، انسان دچار انسان زدایی شده و آن ویژگی‌های تشخصی که انسان با آن‌ها می‌توانسته خودش را تعریف کند دچار اضمحلال و تخریب شده است. مهم ترین آنها چیست؟ بدن، شما با بدن زدایی و بدن زدودگی در سینمای سایبرپانک طرفید و مهم ترین معرف و در عین حال انسان آرمانی در سینمای سایبرپانک سایبورگ است، یعنی شما سایبورگ را چه می‌دانید؟ انسانی که بخشی از بدن و ذهنش تبدیل شده به تکنولوژی شده است. و سایبر به منزله نرم افزار و سخت افزار دارد استفاده می‌کند.

یعنی شما الان معتقدید که در سینمای سایبرپانک در واقع ما با یک نوعی نگاه انتقادی به آیند‌ه‌ی انسان مواجهیم یا مرثیه‌ای برای آینده‌ای که قرار است بیاید؟

توصیفش را اگر بخواهم اینطوری کنم ما داریم یک سرودی را تصنیف می‌کنیم که در آن انسان مرده‌ست. اگر نیچه با گفتن جمله خدا مرده است باعث به وجود آمدن رمان شد و در عین حال داشت رمان‌هایی که در دوران خودش خلق می‌شد را توصیف می‌کرد ما الان می‌توانیم بدون اغراق بگوییم که انسان مرده است و هم داریم آثار سایبرپانک دوران خودمان را توصیف می‌کنیم و هم به آینده اشاره می‌کنیم. منظور نیچه از خدا مرده است آن خدایی بود که توسط دست‌های کلیسا ساخته شده بود، آن خدا مرده بود. جواب نمی‌داد برای دوران مدرن و همینطور این انسانی هم که در دوران مدرن ساخته شده بود در حال مردن است. این انسان با جوهر‌ه‌ی انسانیت یا اومانیته ساخته شده و اومانیته بعد از جنگ جهانی دوم دائما در حال کمرنگ شدن است. یعنی جسدی است که دائما روحش به مرور دارد از آن خارج می‌شود و در سایبرپانک دیگر انسان می‌میرد و شما با موجودی به نام سایبورگ طرفید که بخشی از بدن و آگاهیش را تکنولوژی تشکیل می‌دهد. اگر طرفدار سینمای ابرقهرمانی باشید احتمالا شخصیت سایبورگ از کمپانی دی سی را که در گروه لیگ عدالت قرار داده را دیدید که بخشی از بدنش تکنولوژی و ربات است و توسط پدرش هم خلق شده و دیگر شما نمی‌توانید به آن بگویید انسان و در عین حال به آن ربات هم نمی‌توانید بگویید. با یک انسان ماشین طرفید. به نظر می‌رسد که این سه ویژگی‌ای که عرض کردم یعنی رابطه انسان‌ها با هم، رابطه انسان و شهر و خود موجودیت انسان در سینمای سایبرپانک مورد تردید و تغییر قرار می‌گیرد.

شاید یک نگاهی، یک ایده‌ای یا مثلا گزاره‌ای وجود دارد اینکه ما در ابتدا خیال یک پدیده‌ای را بوجود می‌اوریم یا بوجود میآید بعد خود آن پدیده اتفاق می‌افتد اگر که حالا ما سینمای سایبرپانک را با نگاه انتقادی ببینیم یعنی اینکه آن را در چارچوب یک نگاه انتقادی به آینده‌ی بشریت یک مرثیه‌ای پیش از وقوع آینده‌ی انسان ببینیم  یک نگاه است، اما یک نحو دیگر هم اینکه دارد خیال و تصویر انسان آینده را از الان برای ما بوجود می‌آورد و این زمینه ساز بوجود آمدن آن انسان است، این هم نگاه قابل تأییدی هست به نظر شما؟

من با این فرمایش شما موافقم و این نکته را اضافه می‌کنم که معمولا انسان‌ها تصورات خودشان را به تصویر می‌کشند و تخیلات خودشان را محقق می‌کنند و معمولا وقتی بشر به چیزی می‌اندیشد در آینده‌ی نزدیک آن چیز در جهان بوجود می‎آید. رویای پرواز در انسان وجود داشته و بالاخره انسان روزی با اختراع هواپیما پرواز می‌کند، رویای سفر به ماه وجود داشته و یک روزی انسان به فضا می‌رود، ژول ورن بخشی از این رویاها را پیش‌بینی می‌کرد و مخترعین چند ده سال بعد از او این رویاها را محقق می‌کردند، آیزاک آسیموف دقیقا همین کار را کرد، یعنی رویاهای بشر را ساخت. بخشی از رویاهایش را که دقیقا تعبیرهای سایبرنتیک هم دارد آن داستان‌های آیزاک اسیموف و بشر در همان دوره برخی‌اش را به انجام رساند، همین الان هم که ما داریم فیلم‌ها و داستان‌های سایبرنتیک و سایبرپانک را می‌خوانیم و می‌بینیم برخی از آن‌ها همین الان در حال وقوع است. برای مثال عرض می‌کنم در این فیلم‌های سایبرپانک یکی از مسائل این است که انسان توهم خودآگاهی دارد و هنوز به خودآگاهی نرسیده و مثلا این مسئله را شما در فیلم ماتریکس خیلی به وضوح می‌بینید موضوع این است که انسانی که با دیجیتال سر و کار دارد هم چنین توهمی دارد. یعنی فکر می‌کند که با همه اخبار تمام جهان را شناخته و دیدش نسبت به آینده بسیار بلند است و دیگر چیزی برای سوپرایز او وجود ندارد در صورتی که همین هم نیاز به ایدئولوژی زدایی دارد.

سینمای سایبرپانک

شما پارامترها یا مولفه‌های اتوپیایی که در سینمای سایبرپانک تصویر می‌شود را بحث کردید، یک سوالی به وجود میآید این که این سینما و این اتوپیایی که دارد تصویر می‌شود نماینده کدام ایدئولوژی‌های سیاسی می‌تواند باشد؟ چون بالاخره هر اتوپیایی در طول تاریخ یک ایدئولوژی سیاسی حمایتش می‌کند و او نماینده آن ایدئولوژی سیاسی هست.

اغراق نیست که اگر بگوییم که «نهیلیسم» ایدئولوژی سیاسی سینمای سایبرپانک است. جهان بی معناست و غایتی برای این جهان وجود ندارد و نابودی برای جهان انسانی حتمیست و امکان ارزش‌گذاری نسبت به رفتار انسان وجود ندارد زیرا تمام استدلال هم این است، یک زیرا تمام ایدئولوژی‌های سیاسی سابق دچار افول شده از جمله سوسیالیم و لیبرالیسم؛ دوم انسان به دست خودش به واسطه تکنولوژی، تمدنی که ساخته را نابود می‌کند و به خودش و تمدنی که ساخته رحم نمی‌کند، سوم ارزش‌های زیبایی شناسانه مثل برتری عدالت، برتری آزادی و همینطور معیارهای زیبایی ظاهری مثل چهره‌هایی که ما آن‌ها را می‌پسندیم همه این ارزش‌های زیبایی شناسانه دچار افول شده و وقتی ما با غروب بت‌های مدرن طرفیم و وقتی این بت‌ها شکسته شود نشان داده می‌شود که در اصل خدایی برای پرستش در این دوران مدرن وجود نداشته و انسان هم که به دست خودش در حال کشته شدن است و تمدنی هم که قرار بوده انسان در آن ساخته شود به خاطر جنگ و به خاطر استفاده از تکنولوژی در حال نابودی است پس معنایی در پس زندگی انسان وجود ندارد، برای همین شما می‌بینید که معمولا نهیلیسم به منزله یک ایدئولوژی سیاسی در این فیلم‌ها به کار گرفته می‌شود و این نهیلیسم هم در ساحت اخلاقی است، هم در ساحت سیاسی و هم در ساحت تمدنی.

اینجا هم یک نکته جالب این هست که شما نهیلیسم را در قامت یک ایدئولوژی سیاسی مطرح می‌کنید ، اما شاید این سوال به وجود می‌آید که ما وقتی  از ایدئولوژی سیاسی و مسئله سیاست صحبت می‌کنیم ناگزیریم از اینکه از مسئله قدرت صحبت کنیم پس ما می‌توانیم آیا اینطور بگوییم که در این سینما جهانی تصویر می‌شود که دیگر نه انسان و نه نهادهای برآمده از انسان صاحب قدرت برای حکم راندن بر قلمروها نیستند؟

منبع قدرت خودش نوعی از اعمال قدرت است، منبع قدرت در جهان سایبرپانک و در جهان سایبرنتیک که ما الان در آن زندگی می‌کنیم تکنولوژی است و تکنولوژی نوعی از اعمال قدرت هم هست پس منبع قدرت و اعمال قدرت به صورت مستقیم دیگر ربطی به انسان ندارد بلکه منطق تحول جهان انسانی به دست تکنولوژی سپرده شده، منطق اقتدار به تکنولوژی سپرده شده و منطق حکمرانی هم که از قدرت و اقتدار قرار است ناشی شود، به تکنولوژی سپرده شده و انسان عملا از این بازی در حال بیرون گذاشته شدن است و وقتی انسان در این ماجرا نباشد برای همین می‌گوییم با نهیلیسم طرفیم. چون که ما وقتی از سوسیالیسم، لیبرالیسم یا سایر ایدئولوژی‌های سیاسی صحبت می‌کنیم که انسان حضور دارد فقط مسئله سر این است که منبع این قدرت انسان است، اعمال این قدرت هم توسط انسان انجام می‌شود. فقط تمام نزاع بر سر چگونگی این اعمال قدرت است یا اینکه چگونه از منبع قدرت استفاده دارد می‌شود، ولی اینجا اصلا پای انسان دیگر وسط نیست ما با ماشین طرفیم برای همین است که از نهیلیسم به منزله یک ایدئولوژی سیاسی یاد می‌کنم.

به عنوان سوال پایانی این سوال را میتوانم مطرح کنم که ما اگر بخواهیم با این ژانر یا دسته‌ای از فیلم‌های سینمایی سایبرپانک آشنا شویم شما چه آثاری را پیشنهاد می‌دهید که بتواند کمک کننده باشد که در آن فیلم به شکل خیلی واضح تری بتوانیم این وجوه سایبرپانک را ببینیم؟

معمولا وقتی می‌خواهیم درباره یک ژانری فارغ از اینکه درباره‌ی سایبرپانک صحبت می‌کنیم یا سینمای وسترن مثلا بخواهیم بهترین فیلم‌ها را گزینش کنیم چند ملاک را در نظر می‌گیریم، ملاک اولمان این است که جنبه‌های هنری این فیلم‌ها را یادآوری می‌کنیم و می‌گوییم که کدام از این آثار جنبه‌های هنری برجسته‌تری دارد و آن‌ها را فهرست می‌کنیم، ملاک دوم کاملا یک منطق جشنواره‌ای و جایزه‌ای دارد، یعنی موفقیت‌های آثار سینمایی را در جشنواره‌ها، رویدادها و کارنوال‌ها در نظر می‌گیرم و فیلم‌ها را معرفی می‌کنیم کما اینکه مثلا اسکار جایزه فیلم کن، ونیز یا جاهای دیگر به عنوان یکی از ملاک هاست. رویکرد سوم این است که از بخشی از منتقدان سینما درخواست می‌کنیم که با توجه به سلایق شخصی خودشان مجموعه‌ای از بهترین فیلم‌های یک ژانر انتخاب کنند و یک گزینشی می‌کنیم بر مبنای اشتراکات فهرست‌های پیشنهادی و فهرست مثلا مشترک را منتشر می‌کنیم. من هیچ کدام از این مسائل را رعایت نمی‌کنم یعنی می‌خواهم بگویم ملاکم هیچکدام از این‌ها نیست بلکه من مسئله‌ام معرفی جهان سایبرپانک است. یعنی فیلم‌هایی که معرفی می‌کنم لزوما به خاطر جنبه‌های زیبایی شناسانه‌ا‌ش نیست یا به خاطر موفقیتش در یک جشنواره سینمایی نیست یا به خاطر حضور داشتن در فهرست یکی از منتقدان برتر تاریخ سینما یا منتشر شده توسط یکی از نشریات معتبر سینمایی هم نیست، بلکه من صرفا جهت آشنایی با جهان سایبرپانک این فیلم‌ها را معرفی می‌کنم، در صدر این فهرست قطعا و بدون شک چهارگانه ماتریکس حضور دارد که تا سال‌های گذشته ما می‌گفتیم سه گانه، بیشتر از یک سال است که حالا باید بگوییم چهارگانه ماتریکس. در مقام دوم برای آشنایی با سایبرپانک من فیلم آلیتا فرشته‌ی جنگ را پیشنهاد می‌کنم که دوستانمان تماشا کنند، به عنوان اثر سوم بلید رانر که جناب آقای ریدلی اسکات ساخته، پیشنهاد می‌شود که این جهان را برای ما توصیف می‌کند و شمایل دیگری از این جهان را به ما نشان میدهد، به عنوان اثر چهارم بعضی از آثار آقای دیوید کراننبرگ را پشنهاد می‌کنم مثل فیلم اخیرشون جرایم آینده که هم اثر تازه‌ای است هم می‌تواند نمایندگی کند از دیدگاه ایشان از سایبرپانک و در نهایت برای انیمیشن هم من مجموعه‌ی انیمیشنی آرکین را پیشنهاد می‌دهم که اقتباسیست از بازی ویدیو گیم لیگ آو لجندز که انیمیشن دیدنی هم هست یعنی من چهار اثر سینمایی و یک اثر انیمیشنی پیشنهاد کردم که جهت آشنایی و مبادی برای مواجهه مخاطبان با سایبرپانک می‌تواند مورد استفاده‌شان قرار گیرد.

خیلی متشکرم که وقت خودتون را در اختیار ما قرار دادید

 

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا