مقام معظم رهبری در بیاناتِ ۲۱ام فروردینماهِ خود به مناسبتِ ولادتِ حضرتِ امام زمان (عج) بار دیگر بر منطقِ «انتظار»و «امید» در جامعهی شیعی تاکید کردند. ایشان انتظار را به «امید» («یعنی اعتقاد به اینکه آیندهی قطعیای وجود دارد») تعریف کردند و با بهره از نقلِ امام موسی بن جعفر (ع) نفسِ انتظارِ فرج را یک گشایشِ مستقل تعبیر کردند: «تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛ خود انتظار فرج [،] انتظار گشایش، خودش یک گشایشی است برای انسان». چنین گشایشی به معنای «آمادهشدن» و «اقدامکردن» است. بدین عنوان امید به آیندهای قطعی بنیاد و اصلِ اساسی کنشِ شیعی است و خود فرجی است برای هر حادثهی دشوار و همهگیری مانندِ کرونا.
بخشِ دیگری از بیاناتِ ایشان، بارِ دیگر، به حوزهی دشمن و دشمنشناسی اختصاص داشت: ایشان با تاکید بر این که واکنشهای دولتمردان و مللِ تمدنِ غربی به پدیدهی کرونا بارِ دیگر وحشیبودنِ این قوم را آشکار ساخت، این واکنشها (و به تبع: ویژگیِ وحشیبودنِ این قوم) را «نتیجهی منطقی و طبیعی فلسفهی حاکم بر تمدنِ غربی» خواندند.
هدفِ یادداشتِ حاضر نشاندادنِ این مسائل است که اولا) چرا تمدنِ غربی وحشی است ثانیا) چرا تمدنِ شیعی وحشی نیست و ثالثا) چه تمایزی میانِ این دو تمدن در مواجهه با تمدن سایبری آینده وجود دارد؟ جهتِ پاسخ به این سه سوال ابتدا میباید کمی با بنیادهای تمدنِ مدرن آشنا شویم. این تمدن بر سه پایهی اصلی شکل گرفت:
♦️صنعتِ شیشهسازی و کاربستِ شیشه در کلیسای قرنِ ۱۲ تا ۱۴ که منجر به تفکیکِ بیرون و درونِ خانه و تولیدِ سوژه و ابژه شد.
♦️سنتِ مکانیسمِ افلاطونی در اندیشهی کلیساییِ قرنِ ۱۲ تا ۱۴ که منجر به فهمِ فروبستهی طبیعت به مثابهی یک ماشین شد.
♦️سنتِ تفکرِ نومینالیسم در اندیشهی کلیساییِ قرن ۱۲ تا ۱۴ که منجر به دشمنسازیِ خدا شد.
۱. تبیین و توضیحِ سه بنیادِ بالا مجالِ مطولی میطلبد؛ لکن روشن است که تمدنِ مدرن با تمامِ ابعاد و ویژگیهای آشنای خود (مانندِ توجه به طبیعت یا سیاستِ دولت-محور) نتیجه یا واکنشی به سه بنیادِ بالا است. از میانِ سه بنیادِ بالا، آنچه که در بحثِ ما اهمیت دارد، سنتِ تفکرِ نومینالیستی است. تفکرِ نومینالیستی، خلافِ فهمِ رایج، صرفا سنتی مربوط به مفاهیم و ایدهها و کلیات نبود؛ این سنت یک بحرانِ جدی را برای الهیاتِ مسیحی ایجاد کرد: نزدِ این سنت هیچ تضمینِ فلسفیای برای این مسئله وجود نداشت که خدا ناگهان از تصمیمش برای خلقِ جهان پشیمان نشود و همه چیز را کانلمیکن نکند. خدای سنتِ نومینالیسم خدایی قدرقدرت و به همان اندازه خدایی بیتوجه به انسانهاست: ما انسانها باید به او ایمان داشته باشیم اما او به ما کاری ندارد.
۲. نومینالیسم پیش از ظهورِ رنسانس موجبِ ظهورِ وحشتی عمیق در تمدنِ غربی شد: خدا اکنون دیگر نه یک دوست، نه یک ناجی، نه یک خالق بلکه یک دشمن، یک مستبد و یک نابودگر است. این وحشتِ عمیق با ظهورِ اپیدمیهایی مانندِ طاعونی که به مرگِ سیاه مشهور شد و یا جنگهای مذهبیِ کشنده میانِ کاتولیکها و پروتستانها و همچنین ضعفِ فلسفهی حاکم بر آن دوران، بیش از پیش تشدید شد. به این معنا، وحشیبودنِ غرب از وحشتِ بیاندازه و بی حصرش از خدا برمیخیزد. حیوان وحشی حیوانی است که با دیدنِ نور میگریزد و تمدنِ وحشی نیز تمدنی است که دشمنیاش با نور او را به فرار از نور میراند.
۳. سنتِ شیعه، در مقابل، ترس از خدا را مترادف با وحشت از خدا نمیداند. ترس از خدا بنا به آنچه که قرآن بیان میدارد، مقدمهی بهشت و خود مولدِ امید و رجاست: وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى، فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى (نازعات: ۴۰-۴۱). بنابراین تنها آن خوفی در اسلام ممدوح است که بلافاصله، امید به خدا را برانگیزاند و به عکس: اگر امیدی به بهشت است، خوف از خدا مقدمهی آن است. آونگِ میانِ خوف و رجا بنیاد و هستهی مرکزی اخلاقِ اسلامی است. تاکیدِ مقام معظم رهبری بر امید را نیز باید در این منظومهی معرفتی اسلامی فهم کرد: امید به آینده چیزی جز «ترس از اکنون» و «ترس از بیعملی در اکنون» نیست. کسی به آینده امیدوار است که از آمادهنشدنِ امروزِ خودش بیمناک باشد. بیخود نیست که بنا به گفتهی حضرتِ آقا دشمنیِ دشمن نه به جهتِ دشمنیِ ما با او بلکه به جهتِ دشمنیِ آنها با خداست: دشمن از امیدواری به خدا میگریزد و با هر که امیدوار است، بر سرِدشمنی درمیآید.
۴. هدفِ تمدنِ غربی برای حرکت به سوی یک تمدنِ سایبریِ آتی ارضای خوی وحشی و وحشتزدهی خویش است. برای آنها جهان های سایبری چنین تعریف میشود: جایی مخلوقِ ما انسانها که دیگر دستِ خدا (آن دشمنِ بزرگ) به ما نرسد. جهانهای سایبری آرمانِ جدیدی در اتوپیاهای غربی نیستند: تشکیلِ دولتملتهای مدرن و تعریفِ دولتها به مثابهی «ماشینهای بزرگِ مخلوقِ انسانها» مقدمهای برای تولیدِ «جهانهایی انسانی: بس دور از خدا» هستند. در چنین طرحی، دولتها وظیفهی حفاظت از آرمانِ توحش را به عهده میگیرند و نیک میبینیم که چگونه این توحش در تاریخ ماندگار شده است.
۵. در حالی که غرب مبتنی بر وحشتزدگیِ خویش آرمانِ کور و غیرِ عملیِ «جایی دور از دستِ خدا» را در ذهن میپروراند، نگاهِ تمدنِ شیعی (تمدنِ نوینِ اسلامی) به تمدنِ سایبری مبتنی بر آرمانِ اصیلِ خوف و رجاست. تمدنِ نوین اسلامی آن تمدنی است که در پیِ «عرضهکردنِ هدیهی الهی» به جهانیان است (بیانیات: ۸/۱/۹۴): در واقع، احیاء امید در جهان وظیفهی تمدن نوین اسلامی است.
۶. بنا بر طرحِ کلانِ مقامِ معظم رهبری از تمدنِ نوینِ اسلامی (مبتنی بر بیاناتِ ۲۳/۷/۹۱)، ساختارِ تکنولوژیکِ تمدنِ سایبری (هوشِ مصنوعی، شبکه، پردازش و …) را باید سختافزارِ چنین تمدنی دانست و از سوی دیگر، نحوه، فرهنگ یا سبکِ زیستِ انسانها (عقلِ معاش) در چنین ساختاری را باید نرمافزارِ این تمدن دانست. بخشِ نرمافزاری «بخش حقیقی» است و «متنِ زندگی انسانها» را شکل میدهد. این بخش آن زیستِ اصیلِ اسلامیای را شکل میدهد که مبتنی بر آن انسان از خدای خود خوف دارد و در همان حال به امیدِ او زندگی میکند؛ نه وحشتی مدرن در کار است و نه وحشتآفرینیای نصزده و تکفیری.
۷. بدین بیان و در مقابلِ عدهی بسیاری که به تمدنِ آتیِ سایبری با نگاهی وحشتزده (و در نتیجه غربزده) مینگرند، رویکردِ شیعی را باید متعادلترین رویکرد دانست: این رویکرد سختافزارِ چنین تمدنی را بدونِ نرمافزارِ امیدبخشِ آن نمیپذیرد و برای تحققِ نرمافزار، امید به توسعهی مستقل و عزتمندانهی سختافزار بسته است.
۸. آیت الله خامنهای وظیفهی توسعهی نرمافزارِ این تمدن را بر عهدهی نخبگان و اهالی فرهنگ گذاشتهاند و توسعهی سختافزار نیز بر عهدهی علمای قوم است.
شکی نیست که باید از تمدنِ آتیِ سایبری (به خصوص با توجه به پیشگامی تمدنِ غربی در آن) بیم داشت؛ اما در همان حال، اصلِ انتظار بر ما نهیب میزند که آیندهای قطعی وجود دارد. این آینده امیدوارکننده است: ما میتوانیم با آمادهشدن و اقدام کردن (چه در حیطهی سختافزار و چه در حیطهی نرمافزار) تمدنِ نوینِ سایبریِ اسلامی را انتظار کشیم. چه آن که اگر پس از هر حادثهای گشایشی در کار است، بیشک پس از حادثهی تمدنِ غربی نیز گشایشی عظیم در راه است.
نویسنده: امیر معمارزاده