فرهنگ سایبری

اینستاگردی با چشمان غیرمسلح

معرفی کتاب «بدون فیلتر»

همین اینستاگرامی که به صورت روزانه استفاده می کنید و در آن با دوستان و آشنایانتان در ارتباط هستید، خودش ماجرای شگفت انگیزی دارد. «اینستا»یی که ما امروز می شناسیم با آن چیزی که قرار بوده از اول باشد زمین تا آسمان متفاوت است. اما چه اتفاقی افتاد که این «اینستا» آن اینستاگرام نشد؟ سارا فرایر خبرنگار حوزه فناوری و کسب و کار بلومبرگ آن را به زیبایی روایت کرده است. روایتی که می تواند درک ما از اینستاگرام و بقیه رسانه های اجتماعی را به طول کلی محتول کند.

به قلم: سید محمدیحیی هاشمی

۱-مقدمه

یک قاعده رایج وجود دارد که هر وقت خبرنگاران و روزنامه نگاران به جای نوشتن گزارش یا مقاله تصمیم بگیرند «کتاب» بنویسند، آن کتاب حتما اثری خواندنی از آب در می آید. «بدون فیلتر» یک نمونه از همین دست کتاب هاست. این کتاب اثری است از سارا فرایر، خبرنگار و ژورنالیست حوزه قناوری و کسب و کار بلومبرگ که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده و عنوان آن نیز یادآور یکی از قابلیت های مشهور و پرکاربرد اینستاگرام، یعنی فیلتر های تصویر است. نویسنده با انتخاب این عنوان قصد داشته بدون هیچ روتوش و فیلتر خاصی، ماجرای شکل گیری یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین پلتفرم های عصر ارتباطات را روایت کند. هر چند با نگاه اول اینطور به نظر می رسد که اینستاگرام نیز یکی فرزندان پرتعداد دره سیلیکون (محل تجمع شرکت های پیشرفته در حوزه فناوری) است، با این حال «بدون فیلتر» چیزهای بسیار بیشتری از یک داستان خطی، سرراست و کسل کننده برایمان روایت خواهد کرد.

 

۲-کتاب در مورد چه چیزی است؟ یا: با چه نوع کتابی سروکار داریم؟

در نگاه اول ممکن است تصور کنیم با کتابی از نوع کتاب های بیوگرافی سروکار داریم؛ کتاب هایی که مثل داستان های کلیشه ای، تنها هدفشان روایت قصه پیشرفت یک پدیده است و از آنجایی که پایان خوش ماجرا را همه مخاطبان می دانند، احتمالا جذابیت خاصی جز برای افرادی خاص نخواهد داشت. از طرف دیگر این کتاب به راحتی در دسته کتاب های مربوط به کسب و کار نیز گنجانده نمی شود. هر چند امروز کتاب های بسیار جذاب و خوش مطالعه ای در حوزه کسب و کار منتشر شده اند، اما اما اغلب بر جنبه ای از موضوع خودشان متمرکز شده و کمتر توانسته اند بخش های مختلفی از مسئله را بپرورانند. یکی از نقاط درخشان «بدون فیلتر» در همینجا مشخص می شود. اثری که سارا فرایر به رشته تحریر درآورده آمیزه ای است از زمینه های مختلف. او در این کتاب هم از فراز و نشیب های هم بنیانگذاران اینستاگرام روایت می کند، هم شمایی کلی از زمینه حرکت آنها ارائه می دهد و هم تلاش می کند در کنار روایت ماجرا، عبرت های متنوع انسانی، اجتماعی، اقتصادی و … را نیز برجسته تر نشان دهد. بنابراین اختصاص این کتاب به یک ژانر از کتاب های رایج در بازار به راحتی ممکن نخواهد بود. هر چند مخاطبان اصلی و مستقیم این کتاب اهالی کسب و کار خواهند بود، اما احتمالا برای طیف متنوعی از علاقه مندان علوم اجتماعی، رسانه، روایت و داستان، روان شناسی و … جذاب به نظر خواهد رسید.

 

۳-نگاهی نزدیک تر به محتوای «بدون فیلتر»

همان طور که فرایر در ابتدا اشاره می کند، نوشتن این کتاب بدون مصاحبه های فراوان با افراد مختلف و کارمندان سابق و فعلی اینستاگرام و فیسبوک(یا همان «متا»ی کنونی) ممکن نبود. هر چند او پیش از نوشتن این کتاب، گزارش های انتقادی و پرهیاهویی در مورد فیسبوک در بلومبرگ می نوشت؛ با این حال منابع مختلف حتی در خود فیسبوک اغلب به درخواست مصاحبه او پاسخ مثبت می دادند. نویسنده نیز از همان حجم متنوع مصاحبه ها و روایت ها در قالب یک راوی سوم شخص و دانای کل استفاده کرده، تا بتواند تمام ماجرا را در یک مجموعه کامل روایت کند.

ماجرای کتاب از ۲۰۰۵ آغاز می شود، کمی پیش از آنکه کوین سیستروم با مایکل کرایگر آشنا شود تا چیزی که امروز به نام اینستاگرام می شناسیم محقق شود. مسیر پرفراز و نشیب این دو نفر سال ۲۰۱۰ و با انتشار اولین عکس در صفحه کوین سیستروم به مرحله جدیدی وارد شد. هدف اولیه این دو نفر ایجاد و توسعه بستری بود که بتواند تجربه افراد را به اشتراک بگذارد. انقلابی بودن ایده آنها آنجایی بود که دوربین های گوشی می توانستند چیزی بیشتر از ابزار تصویر برداری باشند؛ به طوری که هر کس می توانست به راحتی حس و حال و تجربه خودش را با دیگران در میان بگذارد. این تجربه بر اساس تصویر بود و طبیعتا چیزی نبود که فیسبوک بر اساس آن طراحی شده باشد. با این حال پس از موفقیت در جذب ۳۰ میلیون استفاده کننده، فیسبوک به رهبری زاکربرگ دست به اقدامی بزرگ می زنند و با رقم بی سابقه ۱ میلیارد دلار (که برای خرید چنین پدیده ای زیاد به نظر می رسید) هزینه کردند. سیستروم و کرایگر در زمان فروش اینستاگرام قولی می گیرند که شرکت ها را هنوز بر اساس ایده ها و آرمان های خودشان اداره کنند؛ زیرا از فرهنگ اندازه گیری و سخت گیرانه فیسبوک نگران بودند. با این حال نگرانی آنها چند سال بعد رنگ واقعیت به خود گرفت. فیسبوک توانست منطق بازاری و شیءانگارانه خودش را بر اینستاگرام قالب کند و به همین دلیل سیستروم و کرایگر در سال ۲۰۱۸ مسیر خود را از شرکت جدا کردند. آنها ایده ای انسانی و تجربی تر در مورد پلتفرم خودشان داشتند اما فیسبوک و زاکربرگ رویای دیگری در سر می پرواندند. در نهایت روایت کتاب در همان سال ۲۰۱۸ یعنی جایی که کاربران اینستاگرام به ۱ میلیارد نفر رسیده بود پایان میابد. آن طور که نویسنده خود در پایان کتاب اشاره می کند، پشت صحنه اینستاگرام مسیری است که کوین سیستروم و مایک کرایگر طی کردند تا بفهمند با محصولشان و تاثیری که بر توجه و فرهنگ ما دارد چه باید بکنند.

 

۴-«بدون فیلتر» چه چیزهای دیگری به ما می گوید؟

مسیری که فرایر از تالیف این کتاب ترسیم می کند به شدت قابل توجه است. او در عین حال که یکی از منتقدان فیسبوک بوده توانست با بسیاری از افراد آن مجموعه مصاحبه کند. این همان نقطه ای است که اهمیت ژورنالیسم حوزه رسانه را برجسته می کند. علی رغم اینکه تیغ انتقاد بسیاری از اهالی رسانه به سمت سیاستمداران است که چگونه خود را درون پوششی دور از چشم رسانه ها پنهان می کنند، اهالی رسانه در ایران نیز از این قضیه مستثنا نیستند و به روال سیاستمداران عمل می کنند. البته ممکن است اینگونه تصور شود که فضای رسانه های ایران بیش از حد سیاست زده و درگیر مناسبات غیررسانه ای است. با این حال چنین مسئله ای در مورد فیسبوک و غول های رسانه ای آمریکا نیز صدق می کند و به طور کلی هیچ رسانه ای در تمام دنیا خاصی از روابط سیاسی نیست(برای مثال فیسبوک در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پای بسیاری از سیاستمداران آمریکایی و غیرآمریکایی را به میان کشاند). به این ترتیب با مطالعه کتاب «بدون فیلتر» و نمونه های آن می توانیم به جای خالی پرنشده ای نگاه کنیم که می توانست جنبه های پنهان بسیاری از رسانه های کشور خودمان را نیز آشکار کند. این آشکار سازی البته فقط به معنای برملاساختن یا افشای راز نیست، بلکه رسانه ها را از کلاف های بعضا خودساخته آزاد کرده و وارد مجادلات و مناظرات عمومی می کند.

مسئله دیگری که در مورد این کتاب وجود دارد سوژه اصلی آن است. اینستاگرام دیگر از یک پلتفرم ساده، تبدیل به عنصر مهمی در فرهنگ روزمره ما شده و ترکیب آن با جاه طلبی های فیسبوک باعث شد تا بتوانیم به ابعاد متخلفی از آن نگاه کنیم. آنچه ما از شرکت های برجسته حوزه فناوری می شناسیم عموما نخبگانی هستند که با تصمیمات آگاهانه خودشان مسیر تکنولوژی را پیش می برند. اما سارا فرایر به خوبی نشان داده که عملکرد این فرایند آنقدرها هم که ما تصور می کنیم ساده و یک راست نیست. در حال حاضر برخی از افراد کلیدی و برجسته شرکت های بزرگ فناوری با ارده و اختیار خودشان به سمت فعالیت های متفاوتی پیش رفته اند تا نسخه هایی «انسانی تر» از فناوری های جدید توسعه پیدا کند. بنابراین نگرانی از آینده رسانه ها و دنیای تکنولوژی تا قلب سیلیکون ولی را نیز درگیر خود کرده است. کرایگر و سیستروم دو نمونه از این افرادند که نتوانستند با منطق شیءانگارانه و غیرانسانی فیسبوک کنار بیایند و حاضر شدند از اصلی ترین پروژه زندگیشان نیز انصراف دهند. همچنین مطالعه این کتاب نشان می دهد که هنگام تامل در مورد پلتفرم های رسانه ای و تاثیر شگرف آنها بر فرهنگ و جامعه خودمان، چه سوالات و پرسش های کلیدی پنهانی نیز وجود دارند که بدون توجه به آنها نمی توانیم به تمام جنبه های موضوع نگاه کنیم. با این حال پدیده ای مانند اینستاگرام دیگر چیزی بیشتر از یک رسانه اجتماعی است. این پدیده همان چیزی است که برای ما دریایی از امکانات و محدودیت ها به ارمغان آورده و هنوز با شدت زیادی فرهنگمان را به سمت خودش می کشاند. به نظر می رسد تنها پیش روی ما افزایش آگاهی انتقادی در مورد چیستی و چگونگی عملکرد این رسانه هاست.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا