خشونتهای دیجیتال؛ زنان نخستین قربانیان
پیدایش رایانه و پس از آن دنیای مجازی اینترنت و شبکه های اجتماعی، آثار مثبت و منفی بسیاری داشته و دارد. از جمله پیامدهای سوء آن، پیدایش جرائم نوظهور اینترنتی است. در این میان هرکسی ممکن است قربانی جرائم سایبری باشد، اما عده ای بیش از دیگران در معرض خطرند. این گروه ها عبارت اند از زنان، نوجوانان، تازه واردان اینترنت و سایر گروه های خاص آسیب پذیر. با وجود این قانون گذاران کشورهای مختلف، هیچ گاه بزه دیده شدن زنان در فضای مجازی را مسئله ای به بزرگی جرائم دیگر ندانسته اند؛ بنابراین بزه دیدگان زن به عنوان یک نگرانی ثانویه برای تمام جوامع مجهز به سیستم های مجازی باقی مانده اند. این از قلم افتادگی به وضوح در رشد میزان جرایمی که زنان را در شبکه های اجتماعی هدف قرار می دهد، قابل مشاهده است.
خشونت مجازی علیه زنان چیست؟
خشونت مجازی علیه زنان با تعابیر مختلفی در ادبیات مرتبط در سطح جهان شناخته می شود. سازمان ملل متحد، خشونت علیه زنان را هر نوع اقدام خشونت آمیز مبتنی بر جنسیت می داند که نتیجه محتمل آن آسیب جسمی، جنسی یا روانی به زنان باشد. این تعریف شامل تهدیدهای ناشی از این اقدامات نیز می شود. مطابق این تعریف تماس سایبری همانند تماس فیزیکی می تواند زیان آور باشد و آزار و اذیت اینترنتی نیز مانند خشونت خانگی یا سوء استفاده جنسی، خطرناک بوده و خشونت دیجیتال یا مجازی محسوب می شود.
فضای سیال مجازی نیز می تواند با نگاه جنسیتی دیده شود
اینترنت با اختصاص فضای مجازی امکان حضور زنان را بدون محدودیت زمانی و مکانی در جوامع کنونی فراهم آورده است تا حوزه ی عمومی مرتبط به خود را در این فضا شکل دهند و به این طریق حضور و مشارکت خود را در جامعه به اثبات برسانند. زنانی که در دنیای واقعی، به لحاظ قانونی و عرفی از حضور در جامعه و معرفی خود به جامعه، آنطور که باید و شاید دور نگه داشته شده اند، از این راه و با شرکت در فضای مجازی، با بیان دیدگاه ها و تبادل آراء، خویشتن را ابراز می کنند.
اما در این میان آن چه که در فضای مجازی بسیار مشهود است گسترش اهمیت فرد و حیطه خصوصی در برابر جمع و حوزه عمومی است. افراد در فضای مجازی چون می توانند هویت واقعی خود را پنهان کنند، می توانند خود را جدا از دیگران و تنها حس کنند، این ویژگی افراد را قادر می سازد تا پنهانی ترین روح و لایه های شخصیتی خود را به فعلیت برسانند. از طرفی نبود مراتب قدرت در فضای مجازی باعث می شود که فردیت افراد در محل حل نشود و به تعبیر گیدنز شخص و هویت او در جماعت آن قدر سیال و متغیر می شود که جمع به معنای سنتی آن نمی تواند در فضای مجازی تشکیل شود.
بنا بر این همه چیز در فضای مجازی موقتی است، هیچ تضمینی برای ادامه فعالیت و کنش یک عضو در یک جماعت مجازی وجود ندارد و به همین جهت افراد هیچ احساس مسئولیتی در قبال یکدیگر ندارند. فضای مجازی به علت مبهم بودن هویت ها، نبود ارتباط چهره به چهره و نبود هرم قدرت، محیط بسیار مساعدی برای تخطی از هنجارها، ارزش ها و کج روی های اخلاقی است. علاوه بر تمام موارد گفته شده آنچه از اهمیت اساسی برخوردار است این است که همانطور که در تمامی سطح جامعه به خصوص جوامع پدر سالار و دیکتاتوری، نگاه جنسیتی حاکم است، فضای مجازی نیز از این مسئله مستثنی نیست. بسیاری از زنان کاربر در شبکه های مجازی به دلیل نگاه جنسیتی از سمت کاربران مرد، با اسم های مستعار یا بدون عکس در این فضاها فعالیت می کنند تا از خشونت ها و آزارهای کلامی در امان بمانند. هجوم کاربران مرد به صفحات اجتماعی زنان و فحاشی یا تخریب شخصیت آن ها سبب شده است بسیاری از زنان صفحات اجتماعی خود را مسدود کرده یا در بهترین حالت آن را قفل کنند و از فضای مجازی کناره گیری کنند.
طبق گزارشهای منتشر شده از سازمان دیدهبان زنان سازمان ملل متحد، میزان تاثیرات مخرب خشونت مجازی در مورد زنان کمتر از خشونت فیزیکی نیست و با گسترش اینترنت در نقاط مختلف دنیا، آسیبپذیری زنان از خشونت در فضای مجازی افزایش یافته است. این نهاد بینالمللی برآورد کرده است که ۷۳ درصد زنان کاربر اینترنت در جهان، در معرض خشونت در فضای مجازی قرار دارند و زنان و دختران ۱۸ تا ۲۴ ساله، بیشترین قربانیان خشونت در فضای مجازی هستند. دانشگاه مریلند آمریکا نیز در پژوهشی در سال ۲۰۱۴ عنوان کرد که کاربران زن به طور متوسط ۲۵ برابر بیشتر از کاربران مرد با پیامهای تهدیدگر، ناسزاگویی، پیامهایی با کلمات رکیک و جنسیت زده و خشونت کلامی مواجه میشوند و قربانیان این آزار بیشتر زنان ۱۸ تا ۳۰ ساله بودهاند.
در حالی که حضور زنان در فضای مجازی از طرفی سبب میشود که زنان بیش از پیش از این طریق در فضاهای اجتماعی شرکت داشته باشند و حضورشان سبب رشد و تعالی آنها میشود اما از سوی دیگر همواره به دلیل بقایا، ته نشستها و رسوبات جنسیتی که از گذشته باقی مانده، مورد آزار و اذیت در این فضا قرار میگیرند. نکته مهم این است که واکنش به این گونه از خشونت ها سکوت است؛ در بسیاری از کشورها زنان به دلیل ترس از عواقب اجتماعی، مایل به گزارشدهی در مورد ارتکاب خشونت سایبری علیه خود نیستند به عبارتی زنان به علت فشار های اجتماعی، ترس از آبرو و حیثیت درباره این تجربه ناخوشایند حرفی نمیزنند و در نتیجه فضا را برای مردانی که در این فضا اعمال خشونت میکنند، امنتر کردهاند…
مصداق هایی برای خشونت های دیجیتالی علیه زنان
هنگامی که حرف از خشونت علیه زنان به میان میآید، بیشترین تصویری که در ذهن نقش میبندد شاید چشمی خونگرفته، پایچشمی کبود، استخوانی شکسته و در کل جسمی آسیبدیده باشد اما خشونت همیشه آشکار نیست و نه تنها خود همیشه عیان نیست، گاهی عاملان آن هم پشت هزاران نمایه و نام کاربری رنگارنگ پنهان شدهاند. به دنبال این جریان باید دانست که خشونت سایبری همانند خشونت فیزیکی زیان بار و آزاردهنده است. شاهد مثال این نوع خشونت ها عبارتند از:
- آزار و اذیت مجازی و اینترنتیشامل ارسال پیام های مرعوب کننده یا تهدیدآمیز
- پیامک جنسی بدون رضایت، شامل ارسال پیام ها یا تصاویر برهنه یا جنسی بدون رضایت گیرنده
- نشر عمومی اطلاعات خصوصی یا شناسایی اطلاعات مربوط به قربانی
همچنین تحقیقات انجام شده من باب خشونت علیه زنان نشان میدهد که ایجاد پروفایل ها و صفحات مستجهن با تصویرها و اطلاعات زنان، ارسال اظهار نظرهای شهوت انگیز و تصویرهای مستجهن به زنان، استفاده از تصویرهای تغییر شکل یافته بدون اجازه افراد برای درست کردن کلیپ و…، ترساندن بزه دیده از عواقب و فشار اجباری برای جلب رضایت وی به منظور فرستادن عکس هایش برای بهره برداری های هرزه نگارانه یا ایفای نقش به عنوان هنرپیشه جنسی، تقاضاهای جنسی و غیره را می توان برگزیده ترین مورد برای خشونت علیه زنان خاصه درکانال های تلگرامی دانست.
به ترتیب تظاهر به ازدواج و آزار و اذیت بعد از آن، تهدید به افشای اطلاعات شخصی و توهین به اندام، پیشینه خانوادگی، لباس، زبان مادری، محل زندگی، تولد، نگرش، نژاد، قوم و قبیله، طبقه اجتماعی و نام زنان در رسته خشونت های دیجیتالی علیه زنان قرار دارند. بعد از آن تهدید هک و افشای اطلاعات شخصی، آبروریزی و اخاذی نیز در لیست موارد خشونت های دیجیتالی علیه زنان نمایان شده است.
خلاء اجتماعی و فرهنگی در خشونت های دیجیتالی علیه زنان
تحقیقات صورت گرفته تا کنون حاکی از آن است که خشونت علیه زنان در فضای مجازی، اغلب جدی گرفته نمیشود و تنها مقامات مجری قانون نیستند که بر آن چشم میبندند، بلکه جامعه، خانواده و دوستان نیز آن را نادیده میگیرند. ممکن است کسی حرف زنان آزاردیده را باور نکند، در برخی موارد به زنان گفته می شود که ممکن است فاش شدن قضیه آنان را بدنام و یا حیثیتشان را لکهدار کند، یا به آنها گفته شود که اگر نظراتشان را علنی بیان کنند چیزی عوض نخواهد شد. این قبیل فشار های اجتماعی و همچنین سکوت در مقابل این نوع از خشونت ها است که باعث می شود خشونت های مجازی ادامه یابند، گزارش نشوند و به اهمیت آنان نیز آنچنان که باید و شاید پرداخته نشود…
از طرفی در بحث خشونت علیه زنان در جهان واقعی هم قوانین و مکانیسمهای مشخصی نداریم که به نوعی حافظ حقوق و منافع آنان باشد، بنابراین به نوعی در جهان واقعی هم این خلاء وجود دارد. برای مثال حتی اگر زنی از حقوق خود دفاع کند و اگر دادگاه هم حکم بدهد، اما در نهایت میبینیم زنان بازنده میشوند. در همین راستا گاهی در انواع فیلمهای تولید شده هم شاهد هستیم که زنان به جای اینکه برچسب مثبت بخورند، در نهایت برچسب مقصر میخورند که « خود تو چه کاری انجام دادی که چنین رفتاری با تو شده است؟ ». این یکی از زمینهها ودلایلی است که حتی اگر قوانین و مقرراتی هم برای این مورد وجود داشته باشد، اما به واسطه بسترهای فرهنگی و اجتماعی که از قبل وجود دارد، احقاق حق کامل عملیاتی نمیشود. در واقع زنان به دلیل ترس از برچسبها حتی بسیاری از این خشونتها را بازگو نمیکنند. بنا براین اگرچه در زمینه خشونت علیه زنان خلاء قانونی وجود دارد اما خلاء اجتماعی و فرهنگی مقدم بر آن است. ابتدا باید نظام نگرشی و فرهنگی اصلاح شود و بعد از آن است که میتوان در سطح قانونگذاری قدمهای محکمی برداشت. یعنی تا نگرش اجتماعی- فرهنگی درست نشود، حتی اگر قوانینی هم وضع شود، به طور کامل فایده نخواهد داشت...
اما تغییر ضروری آن است که ابراز خشونت آنلاین علیه زنان، به عنوان نوعی از اعمال خشونت، محسوب شود. چرا که این دست از خشونت، همچون باقی انواع آن، تحقق کامل تساوی جنسیتی را مختل و حقوق انسانی زنان را نقض میکند. با توجه به این که زنان در جامعه اشکال گوناگونی از تبعیض را تجربه میکنند که بر زیست روزمرهشان تاثیر سوء بسیار دارد باید آگاه بود که گفتار جنسیتزده و خشونت مجازی درجاتی دیگری از تبعیض را بر زنان هموار میکند. بنا بر این با اینکه اصلاح نظام نگرشی و فرهنگی مقدم بر همه مسائل است اما جهان دیجیتال نیز نیازمند اقدامات امنیتی متناسب با روند رو به رشد و در حال تحول اینترنت است. این امر مستلزم توجه بیشتر، تخصیص منابع و مشارکت فعال از سوی دیده بانان دیجیتال است و تعیین مجازات های متناسب با خشونت در فضای مجازی بسیار پراهمیت می باشد.
دولت ها باید خشونت های دیجیتال علیه زنان را به عنوان مصداق تعرض به حقوق بشر شناخته و تعریف جامعی از آن ارائه دهند و وقوع آن را در دو ساحت زندگی فردی و عمومی بازشناسی نمایند و مکانیزم های نظارت، پیشگیری و واکنش به این پدیده در سیاست های عمومی گنجانده شده و زمینه تحقق قوانین ضد خشونت دیجیتال علیه زنان ایجاد شود. در غیر این صورت چنانچه حضور زنان در فضای مجازی همراه با آزار، اذیت و خشونت باشد آنها تصمیم خواهند گرفت که دست از فناوری های جدید بردارند و این یعنی از دست دادن حق برخورداری از ارتباطات، آموزش ، اشتغال و آزادی بیان در قرن بیست و یکم! که این تجربه همراه با رنج و عذاب برای زنان در عصر تکنولوژی به معنی از دست رفتن نیمی از زندگی آنها خواهد بود…