سینما، هوش مصنوعی، فراتر از بشریت
سایبرپژوه– هوشمصنوعی خوب یا هوشمصنوعی بد؟! تقریبا ۹۰درصد آثار سینمایی ساخته شده پیرامون هوشمصنوعی، به دنبال یک پاسخ متقن، یا حداقل با برتری نسبی و حدودی بودهاند؛ در پی پاسخ به این پرسش فلسفی که هوشمصنوعی آری؟! یا هوشمصنوعی خیر؟!
میتوان ادعا کرد به درازای تاریخ بشر، هر پدیده بدیعی، هر علم جدیدی، این دوره پرهیاهو را طی کرده است و بنا به ضریبی که در زندگی روزمره انسان خواهد داشت، عمق کمتر یا بیشتری یافته است. در این میان، هوشمصنوعی به علت عمق بیحد و حصر و تاثیری که در سبک زندگی آینده و حتی سرنوشت بشر خواهد داشت، یکی از پیچیدهترین سرفصلها برای نویسندگان و کارگردانان صنعت سینماست؛ یک دوزخ، برزخ، بهشت تمام عیار!
در۱باره کارگردان
والی فیستر فیلمبردار و کارگردان ۵۸ ساله امریکایی است. عمده شهرت او مربوط به همکاری با کریستوفر نولان به عنوان مدیر فیلمبرداری در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰میلادی است. او پس از سه بار نامزدی، سال ۲۰۱۰ برای فیلم سینمایی «Inception» برنده جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری شد. او از اعضای تاثیرگذار انجمن فیلمبرداران امریکایی (ASC) و فیلمبرداران بریتانیا (BSC) است. فیلم سینمایی «برتری-Transcendence» نخستین تجربه کارگردانی والی فیستر در مقام کارگردان است.
داستان فیلم
داستان فیلم سینمایی «برتری-Transcendence» حول زندگی یک زوج متخصصِ هوشمصنوعی به نامهای دکتر ویل کستر «با نقشآفرینی جانی دپ» و اِولین کستر «با نقشآفرینی ربکا هال» میگذرد. ویل کستر معتقد است در صدوسیهزار سال گذشته، ظرفیت استدلال انسان تغییر نکرده و مغزِ حتی نوابغ بشری نیز از ابتداییترین نمونه هوشمصنوعی محدودتر عمل میکند.
ویل در کنفرانسی رو به حضار میگوید: «وقتی یک ماشینِ دارای ادراک را آنلاین میکنیم، سریعاً بر محدودیتهای بیولوژیکی غلبه میکند و در زمان کوتاهی قدرت آنالیزش از هوش جمعی هر شخصی که در طول تاریخ متولد شده بیشتر می شود».
ویل کستر قصد دارد به نوعی از تکنولوژی هوشمصنوعیِ خودآگاه دست پیدا کند که محدوده کامل احساسات انسانی را نیز به همراه داشته باشد. بر همین اساس است که فعالیتهای مغزیِ یک میمون را ضبط کرده و خودآگاهی آن را مثل یک موسیقی یا فیلم آپلود میکند.
او در حال تکمیل تحقیقاتش است که گروهی به نام ریف (مخفف ۳ کلمهی استقلال، انقلابی و تکنولوژی) قصد دارند مانع حرکت او شوند. این گروه که مخالف دستیابی انسان به هوشمصنوعیِ خودآگاهند، تلاش میکنند تا هر کسی را که در این حوزه قدم بر میدارد، از بین ببرند.
دکتر کستر توسط گروه ریف مورد حمله تروریستی قرار میگیرد و روزهای پایانی زندگی را سپری میکند. اما اِولین، تصمیم میگیرد با استفاده از تحقیقات گذشته ویل، از این فرصت چند روزه برای ابدی نگه داشتن همسرش استفاده کند و از مکس، همکار و دوست خانوادگیشان می خواهد تا او را در این راه یاری کند.
مکس با اصرار اولین شروع به اجرای ایده ویل میکند. جسم ویل چند روز بیشتر دوام نمیآورد اما کپی ذهن او بر روی هسته مرکزی یک ابرکامپیوتر شروع به برقراری ارتباط با اولین و مکس میکند و … .
میان خیر و شر!
جک پگلین به عنوان نویسنده فیلمنامه برتری نیز همانند خود والی فیستر نخستین تجربه حرفهایاش را پشتسر گذاشته است. او بعدها و در سال ۲۰۱۷ در کنار مایکل گرین، فیلمنامه سینمایی «بیگانه؛ کاوننت» را برای ریدلی اسکات به رشته تحریر درآوردند. ایده آپلود روح، خودآگاهی، ضمیر یا هر چیزی شبیه به همین مفهوم، در دورهای به عنوان برگ برنده آثار این ژانر در تضمین فروش فیلم بکار گرفته میشد. در نمونه فیلمهای مشابه از این دست، معمولا این تجهیزات بود که روی انسان نصب میشد، یعنی تکنولوژی بر پایه انسان، اما در برتری، این تفکرِ دارای احساس، یعنی انسان است که روی تکنولوژی سوار شده. البته هر نویسندهای با تغییر و تفسیر خود به این ایده میپردازد و شباهت در ایده اولیه دلیلی بر کپیکاری نیست. آنهایی که پختهتر و با زیرساخت فلسفی محکمتری ایده را پرداخت کردند از توفیق بیشتری بهرهمند شدند.
مشکل اصلی برتری گم بودن خط فلسفی است. فیلم هر از گاهی بیننده را به یاد باورهای ایلومیناتیهای نوگرا در دوران پسارنسانس اروپا میاندازد. آنجایی از فیلم که امروز و در قرن۲۱، دانشمندان هوشمصنوعی(دکتر کستر و همسرش) آنچنان غرق در پیشرفت علمی هستند که توجهی به عواقب این پیشروی بر دنیا و نسل آینده ندارند. از سوی دیگر “بِری” «با نقشآفرینی کیت مارا» به عنوان شاگرد سابق دکتر کستر، نگران این پیشروی علمی است و با تشکیل گروهی خشن، سعی در مقابله با این طرز تفکر دارد.
اما این وسط نکته مهم اینترنت است، یعنی حلقه وصلِ بین هوش مصنوعیِ آفلاین، یا کم خطر، با تفکرِ آپلود شده روی آن. اختراع ویل زمانی خطرناک میشود که ارتباطِ بین کامپیوترِ دارای احساس و سایبر برقرار میشود و به تبع آن، تمام علوم به یکباره و متمرکز در دسترس ضمیر دکتر کستر قرار میگیرد.
فیلم در قامت یک خوف و رجا، دکتر کستر، انسان، ماشینِ هوشمندِ دارای احساس، یا هر چیز دیگری از این دست، بر بستر اینترنت را به عنوان یک همهچیزدان و تا حدودی مشکلگشا به رسمیت میشناسد.
در فیلم سینمایی برتری، خودآگاهی دکتر کستر مبتنی بر فضای سایبر آن چنان قدرت و پتانسیل مییابد که میتواند تا مرز خدا شدن و تصرف بر همهی هستی پیش برود؛ درست همان جایی از فیلم که کستر با تکثیر خود در قطرات باران، به سراسر دنیا احاطه یافته و بر همه چیز مسلط میشود. والی فاستر و تفکرش را نمیتوان فقط با فیلم سینمایی برتری به قضاوت نشست، به خصوص با آن پایان ابهام برانگیزی که در پلان پایانی به نمایش گذاشته است. باید منتظر آثار احتمالی و آتی ,والی فاستر ماند! فعلا «برتری» فاقد یک موضع شفاف است!