فرهنگ سایبری

نقدی بر مواجهه‌ رمانتیک ما با اینترنت

چرا بسیاری از مدعیات در مورد فضای مجازی در قالب «حکم» و نه «استدلال» مطرح می شوند؟

می توان مشاهده کرد که نوعی ادبیات جدلی بر فهم عمومی-نخبگانی ما از فضای مجازی سایه انداخته است. مخالفان و موافقان گسترش و بسط امکانات مرتبط با اینترنت و تکنولوژی های‌ وابسته به آن عموما از منظری رمانتیک و احساسات گرایانه مدعیات خود را سامان می دهند. این بدان معناست که استدلال های آنان تنها شبه استدلالاتی هستند که برای رسیدن به مقصود پیشینی فرد مدعی تدوین شده اند. به همین ترتیب ، مسئله تامل و سپس تدبیر فضای مجازی در غباری از شلوغی ها و مجادلات فرو می رود. در این فضا مناظرات و گفتگوها تنها برای اثبات موضع شخصی (که اغلب با گزاره های سیاسی-اجتماعی-اقتصادی آمیخته است) صورت می گیرند. اشکال این مسئله در بحرانی است که افقی طولانی مدت را تحت تاثیر قرار می دهد.

بین کسانی که کمی بیشتر و عمیق تر با فضای مواجهه دارند، این عقیده که فضای مجازی مناسبات اجتماعی و فرهنگی جدیدی ایجاد کرده بسیار رایج است. برخی از تحلیل ها جداگانه از عصری جدید خبر می دهند که با گسترش اینترنت آغاز شده است. برخی از تحلیل ها میز مانند فیلم های پسا آخرالزمانی از دنیای هولناکی که تحت سیطره رسانه ها قرار گرفته اند خبر می دهند. فارغ از این تحلیل های تند و تیز، اغلب این افراد (یعنی کسانی که مواجهه عمیق تر با فضای مجازی دارند) مسئله اینترنت و تکنولوژی های مرتبط با آن را در کانون تحلیل های خود قرار می دهند. گسترش این اندیشه و رواج بسیار زیاد آن ما را وادار می کند که از صحت این گزاره ها دست کم در جغرافیای فرهنگی ایران اسلامی مطمئن شویم.

از آنجا که بسیاری از مدعیات در مورد فضای مجازی در قالب «حکم» و نه «استدلال» مطرح می شوند، گزاره هایی که دال بر اهمیت جدی تر فضای مجازی هستند به لحاظ روانشناختی تاثیر بیشتری بر مخاطبان علاقه‌مند خواهند داشت. بنابراین همان طور که مشاهده شده، بسیاری از تحلیل های ناظر به اینترنت نیز در قالب «حکم» بوده و به استدلال مشخصی استناد نمی کنند. به این ترتیب قابل تصور است که نوعی ادبیات جدلی بر فهم عمومی-نخبگانی ما از فضای مجازی سایه انداخته باشد. مخالفان و موافقان گسترش و بسط امکانات مرتبط با اینترنت و تکنولوژی های‌ وابسته به آن عموما از منظری رمانتیک و احساسات گرایانه مدعیات خود را سامان می دهند. این بدان معناست که استدلال های آنان تنها شبه استدلالاتی هستند که برای رسیدن به مقصود پیشینی فرد مدعی تدوین شده اند. به همین ترتیب ، مسئله تامل و سپس تدبیر فضای مجازی در غباری از شلوغی ها و مجادلات فرو می رود. در این فضا مناظرات و گفتگوها تنها برای اثبات موضع شخصی (که اغلب با گزاره های سیاسی-اجتماعی-اقتصادی آمیخته است) صورت می گیرند. اشکال این مسئله در بحرانی است که افقی طولانی مدت را تحت تاثیر قرار می دهد.

بدون نگاه با طمانینه به واقعیت تکنولوژیک فضای مجازی و دلالت های فرهنگی و تمدنی آن، نمی توانیم در نسبتی درست با آن قرار بگیریم. در خلا این نگاه، نه تنها شیفتگان فضای مجازی، که طرف های مقابل آنان(یعنی کسانی که عموما به نقد فضای مجازی اشتغال دارند) نیز به میزانی برابر از مسئله حاد و پراهمیت امروز دور هستند. متأسفه غلبه گفتمان های مرتبط با این دو گروه و پرداخت های رسانه ای مفصل ایشان، فرصتی تمدنی را از پیش پای مردم ایران دور خواهد کرد. زیرا فهم نسبت درست ما با تکنولوژی و راه های استفاده بهینه از آن تنها و تنها در فضایی آرامش بخش و ناظر به ظرفیت های بومی و فرهنگی و واقعیت های امروز ایران و همچنین توجه به دلالت های تمدنی و فلسفی دنیای اینترنت ممکن خواهد بود.

با توصیفات ذکر شده، کماکان این پرسش باقی می ماند که چه قدر تحلیل های مبتنی بر تاثیرگذاری حیاتی اینترنت قابل تامل هستند؟

به نظر می رسد در اینجا میان آنچه هست و آنچه توسط خود فضای مجازی و تحلیل گران رسانه القا می شود تفاوت بسیاری وجود دارد. بسیاری از تجربه های اجتماعی چند سال اخیر نشان می دهد هنوز عوامل موثر و جدی و پررنگ تری از اینترنت بر گفتمان های فکری‌ و فرهنگی ایرانیان سیطره دارند. علاوه بر این، باید توجه داشت که اغلب نظریه های مرتبط با تاثیر گذاری رسانه ها و خصوصا اینترنت عموما با توجه به تجربه اجتماعی و عملکرد جوامع غربی طرح و ارائه شده اند و به همین ترتیب با حیات فرهنگی آن جوامع ارتباط دارد. اما شناخت دقیق و تببین جامع مسئله تاثیرگذاری اینترنت و حدود آن در ایران به پژوهش های مستقل زیادی نیاز دارد. در اینجا منظور از صفت مستقل برای پژوهش به این معناست که پژوهشگران فارغ از پیش زمینه های نظری رشته های ارتباطات و علوم اجتماعی به سنجش و پژوهش بپردازند. این مسئله از عهده نظر سنجی ها و تخمین های کمی نیز بر نمی آید. بلکه بیش از هر چیز نیازمند مختصات فرهنگی حیات ایرانیان و ‌شناسایی نقاط کانونی است؛ کاری که به نظر می رسد اهالی علوم انسانی به این زودی قصد ورود جدی و غیرمجادله آمیز و رسانه زده به آن را ندارند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا