فیلترینگ هوشمند علیه اهداف پنهان
سایبرپژوه– اغلب نگاه ظاهری غرب بهخصوص آمریکا مبتنی بر تعاملات آزاد حوزه رسانه و ارتباطات بوده است، چرا که بستر برقراری این ارتباطات را در دست داشتهاند و حالا که این بستر در اختیار مواضع آنها نیست به فیلترینگ به عنوان گزینه نخستِ مقابله میاندیشند.
ساده لوحانه است اگر گمان کنیم فراهم آمدن بسترهای اجتماعی بر مجرای شبکه های مجازی بدون هیچگونه هزینه ای، صرفا برای کمک به مردم جهان شکل گرفته و انگیزه به وجود آورندگانش در ابتدا انگیزه های انسانی بوده است. وقتی به راحتی میتوان از این شبکه های اجتماعی بدون پرداخت هیچ هزینهای استفاده کرد باید دید چه اهداف دیگری به دنبال دارند.
برخی از این شبکه های اجتماعی منجر به اصلاح سبک زندگی می شوند و برخی دیگر وظیفه بازخوردسنجیِ تصمیمات کلان سیاسی و اجتماعی را به عهده دارند.
وقتی بستر اینستاگرام برای استفاده عمومی فراهم می شود کافی است یکسری نماد به عنوان الگوهای شاخصِ رفتاری در اجتماع، کانالیزه کنید تا همان نمادها، رهبریِ رفتارهای اجتماعی را به عهده بگیرند؛ حالا کافی است رفتارهای لازم برای اصلاح عوام را از طریق همین نمادها ارائه کنید تا افکار عمومی به سمت همان کنشهای مورد نظر پیش برود.
به عنوان مثال سالهاست محتواسازی برای ترویج مصرف گرایی در شبکه مجازی اینستاگرام برنامه ریزی شده است و این حرکت از طرف شرکتهای فعال در حوزه مدلینگ مدیریت میشود که به جز منافع اقتصادی، بهرههای فرهنگی برای کنشگران غربی به همراه دارد و حالا هم فرهنگ ولنگاری و تهی مغزی در پیش گرفته شده، فرهنگی که لزوم تفکر را برای نسل جوان بیمعنا میکند و به دنبال همین فرهنگِ القایی تصمیمات مستبدانه و استثماری را برای کشورهای استعمارگر آسانتر می کند.
یا شبکه اجتماعی توئیتر برای بازخوردگیری برخی تصمیمات پیش از اجرای آن استفاده میشود و نوعی جنگ رسانهای سیاسی در آنجا صورت می گیرد که در میان توئیتها می توان به تصمیماتِ تحلیلی جالبی رسید.
حال فعالیت در بستر تمام این شبکه های مجازی نماد وجود آزادی بیان در جهان پیشرفته غربی بود و استفادهکنندگان از آن، کابرانِ آگاهِ دنیای معاصر اما این شبکه ها برای کشورهای هدف که به قول غربی ها در حوزه کشورهای جهان سوم قرار می گرفتند دستاویزی برای کنشهای اجتماعی و سیاسی هم شده بود و با تغییر رویکرد همان نمادهای الگو که قبلا بیان شد سعی در نمایش تغییرات اجتماعی کشورهایی داشتند که با سیاستهای کلان غربیها همراهی نمیکردند.
اما چطور شد که حالا آمریکا به عنوان یکی از مدعیان بزرگ آزادی بیان از “فیلترینگ” به عنوان یکی از بزرگترین راهکارهای مقابله با کنشهای اجتماعی و تغییر رفتار کاربران شبکه های اجتماعی استفاده میکند؟!
از زمان شکلگیری اعتراضات به نژادپرستی و بیعدالتی در آمریکا، انگار چاقوی شبکه های مجازی در حال بریدن دسته خودش است! البته قبول این موضوع کار دشواری بود.
قوانین مبتنی بر فیلترینگ در آمریکا سابقه ای طولانی با توجیهی منطقی داشت به عنوان مثال تصویب زنجیره ای از قوانین محدود کننده استفاده از اینترنت در ایالات متحده در سال ۱۹۹۶ با پیشنهاد بیل کلینتون رئیس جمهور وقت این کشور آغاز شد. در قانون یاد شده که به نام «قانون صلاحیت ارتباطات» (CAD) مشهور است، هرگونه اطلاع رسانی مستهجن و غیراخلاقی برای نوجوانان کمتر از ۱۸ سال منع شده است.
در سال ۱۹۹۸، قانون دیگری با نام COPPA به تصویب رسید که مطابق آن متصدیان صفحات اینترنتی از قرار دادن اطلاعات مربوط به کودکان زیر ۱۳ سال به روی اینترنت یا استفاده از این قبیل اطلاعات بدون داشتن مجوز از پدر و مادر آنها منع و موظف شدند در صفحات خود نحوه جمع آوری اطلاعات مربوط به کودکان را به طور مشخص اعلام کنند.
همزمان با این قانون، قانون دیگری به نام COPA طرح شد که سایت هایی را که در آنها مطالب آشکار جنسی و یا عکس های مستهجن قرار داشت، محدود میکرد.
روشهای نوین رسانهای مبتنی بر فیلترینگ هوشمند
اما فیلترینگِ مطالب، از زمان آغاز اعتراضات در آمریکا رنگ دیگری به خود گرفته است و با سیاستهای شعارزده دولت نسبت به آزادی بیان در تضاد بوده است.
روشهای رسانهای برای مقابله با تظاهرات توسط شبکه های معتبر آمریکایی اجرا شد. شاید این شیوههای رسانه ای را بتوان به نوعی فیلترینگ هوشمند تشبیه کرد.
در ابتدا تمرکز روایت رسانههای آمریکایی، ارائه تصویر پلیس در مقام مقابله کننده با تخریب اموال عمومی بود و اعتراض کنندگان را تخریبگر خطاب میکردند. بعد از حضور گستردهتر مردم در خیابانها این تخریبها به پوشش صلح آمیز اعتراضات تبدیل شد.
آمریکا نگران تغییر الگوهای رفتاری مردم است
اما برخوردهای این چنینی رژیم حاکم بر آمریکا با محتوا و اخبار صرفا به اعتراضات اخیر مربوط نمیشود و حالا این کشور نگران تغییر الگوهای رفتاری مردم است.
مردمی که سالها عادت کرده اند از همان نمادهای مشهوری الگو بگیرند که در ابتدای بحث به آنها اشاره شد؛ انگار برای مردم معترض آمریکا نوعی تغییر نماد در حال رخ دادن است و بخشی از این موضوع در شبکه های اجتماعی رخ میدهد.
با همین رویکرد خبر می رسد که آمریکا قصد دارد رسانه های اجتماعی چینی را فیلتر کند. چرا مدعیان آزادی بیان باید دست به چنین کاری بزنند، واضح است که دیگر این شبکه های مجازی زمین بازی آمریکاییها نخواهد بود. آنها در اعتراضات اخیر در زمین بازی خود هم دچار مشکل شده بودند چه برسد به اینکه وارد بازی جدید در شبکه های اجتماعی چینی بشوند.
فشار افکار عمومی در اعتراضات آمریکا باعث شد تا توئیتر برای توئیتهای رئیس جمهور آمریکا محدودیت اعمال کند و حتی برخی از آنها را حذف کند؛ اگر یک شبکه اجتماعی مانند فیسبوک هم با این نگاه افکار عمومی همراهی نمیکند با تحریم مردم و تحریم تبلیغاتی شرکتهای بزرگ تجاری همراه میشود.
با همین نگاه، دولت آمریکا به بهانه اینکه شبکه اجتماعی “تیکتاک” چین، اطلاعات کاربران را در ختیار این کشور قرار می دهد قصد فیلتر کردن آن را دارند البته آمریکا از کشورهای دیگر هم برای ورود به این جنگ نیابتی استفاده خواهد کرد و کافی است عملکرد هند نسبت به شبکه های مجازی چینی را بررسی کنید.