اگر همزمان به فلسفه، هنر و دینیای دیجیتال علاقه دارید، کتاب «فلسفه فیلم و هنر دیجیتال» شروع خوبی برای مطالعه در این حوزه ها خواهد بود. این کتاب که در اصل ترجمه دو مدخل از دانشنامه فلسفه استنفورد است، احتمالا گزینه ای مناسب برای آن دسته از افرادی محسوب می شود که در کنار علاقه به هنر و تکنولوژی، قصد دارند با نگاهی عمیق تر و فلسفی به موضوع مورد علاقه خودشان نگاه کنند. البته اگر خیلی از تکنولوژی و فیلم سردر نمی آورید و صرفا به فلسفه علاقه دارید، مطالعه این کتاب را به شما توصیه نمی کنیم!
به قلم: سید محمدیحیی هاشمی
۱-مقدمه
کتاب «فلسفه فیلم و هنر دیجیتال» ترجمه دو مدخل با همین عناوین(فلسفه فیلم- فلسفه هنر دیجیتال) در دانشنامه فلسفه مشهور استنفورد است. ترجمه مدخل های دانشنامه فلسفه استنفورد کاری است که به همت انتشارات ققنوس پس از کسب امتیاز آن در طی چندین سال و در قالب کتاب های مختلف (هر کتاب شامل یک یا دو مدخل) انجام گرفته است. اما اینکه دو مدخل «فلسفه فیلم و هنر دیجیتال» در قالب یک کتاب منتشر شده اند، به ارتباط ذاتی این دو حوزه خصوصا در دو دهه اخیر مربوط می شود. همچنان که پیشرفت تکنولوژی عرصه ها و افق های جدیدی را پیش روی فعالیت هایی چون فیلمسازی قرار داد، دنیای دیجیتال نیز بیش از پیش با پدیده هایی چون هنر ارتباط پیدا می کرد. در نتیجه این کتاب برای دانشجویان و علاقه مندانی که به دنبال فهم مسائل اصلی در دو حوزه فلسفی ذکر شده هستند، اثری قابل توجه و مفید به نظر می آید.
۲-گزیده ای از محتوای کتاب و سیر مباحث آن:
همان طور که اشاره شد، کتاب حاضر ترکیبی است از دو مدخل دانشنامه فلسفه استنفورد. بنابراین بخش اول کتاب به موضوع فلسفه فیلم، و بخش دوم کتاب به موضوع فلسفه هنر دیجیتال مربوط می شود.
در بخش اول، ابتدا مسئله ای مناقشه برانگیز مبنی بر ورود فلسفه به ساحت هایی مانند «فیلم» بررسی می شود. پرسش اصلی اینجاست که آیا فلسفه با آن قدمت و جایگاه استعلایی، می تواند و می بایست به حوزه فلسفه فیلم هم ورود پیدا کند؟ پاسخ به این سوال مثبت است. همچنان که «زیبایی شناسی» جای مهمی در تاملات فلسفی از عهد یونان تا به امروز را اشغال کرده، فیلم نیز می تواند مورد تامل فلسفی قرار بگیرد. اما اینجا مسئله دیگری پیش می آید مبنی بر اینکه معیار «فیلم» چیست؟ آیا فیلم همان نگاتیوهای قدیمی است یا پدیده هایی مانند ویدیوکلیپ های امروزی را نیز شامل می شود؟ در این مدخل توضیح داده می شود که فیلم را نیز می توان رسانه ای هنری محسوب کرد. هر چند مطالعات فیلم از ابتدای قرن بیستم آغاز شده اند، اما رشد چشمگیر این حوزه در دهه هشتاد میلادی و پس از تحولات فرهنگی جوامع غربی اتفاق افتاد. البته حوزه مطالعات فیلم نیز حوزه ای یکدست نیست. در حالی که واژه «نظریه فیلم» نیز مانند «فلسفه فیلم» اشاره به حوزه خاصی از مطالعات فیلم دارد؛ اما این واژه بیشتر به سنت اروپایی مطالعات فیلم مربوط می شود. در مقابل واژه «فلسفه فیلم» اغلب به مسائل نظری و زاویه دید فیلسوفان سنت آمریکایی- انگیسی اطلاق می شود. مدخل حاضر نیز در ادامه همان سنت فلسفی آمریکایی-انگلیسی نوشته شده است. به هر ترتیب از آنجا که تامل فلسفی راجع به هر پدیده ای منجر به طرح سوالات عمیق و پایه ای می شود، در این مدخل به سوالاتی پیرامون «مولف» و نقش آن در تعیین اثر هنری، مسئله درگیری عاطفی، مسئله روایت و نقش آن در ماهیت هنری اثر، نسبت فیلم و جامعه و نهایتا فیلم به مثابه فلسفه پرداخته می شود. در نتیجه می توان چشم اندازهای فلسفی به فیلم را در دو محور رو به رشد ترسیم کرد: ۱- امتداد سنت دیرین زیبایی شناسی و بررسی فیلم ذیل این نگاه و ۲- نگاهی محتوایی که فیلم را به مثابه نوعی فلسفه و عمل فلسفی بررسی می کند.
بخش دوم کتاب مربوط به مدخل فلسفه هنر دیجیتال است. به طور کلی فلسفه هنر دیجیتال به هر نوع هنری که در ارتباط با پردازش کامپیوتری انجام بگیرد گفته می شود. در این معنا «وضعیت دیجیتال» نشان دهنده نوعی عدم تعین، نااطمینانی، چندپارگی و فروپاشی مرزهای سنتی میان اثر و مخاطب و … خواهد بود. هر چند مفهوم دیجیتال در قالب خام خودش مفهومی ذیل دانش های مهندسی است و در هنگام تاملات فلسفی نیز با الگوی زیبایی شناسانه بررسی می شود، اما برای شناخت دقیقتر این حوزه می بایست تمایز میان دو مفهوم آنالوگ و دیجیتال روشن شود. مفهوم آنالوگ به «مقادیرِ پیوستهِ متغیر» مربوط می شود. به بیان ساده تر، در آثار آنالوگ میان نقاط مختلف یک اثر تمایز و تفاوت قابل اشاره ای وجود ندارد زیرا هر نقطه، امتداد نقطه دیگری است و جزئیات به گونه ای غیرقابل تفکیک به یکدیگر پیوند خورده اند. اما در امر دیجیتال می توان هر جزئی از کلیت پدیده دیجیتال را ذیل یک طبقه بندی جداگانه ای قرار داد. البته باید توجه داشت که این اتفاق به طور مطلق انجام نمی شود. به عنوان مثال هر چند نمایشگرهای دیجیتال از تعداد زیادی پیکسل جداگانه تشکیل شده اند، اما خود پیکسل ها نیز در نهایت میزانی از عدم تعین و طیفی بودن را خواهند داشت. همین مسئله باعث می شود «دیجیتال بودن» تصاویر هنری هنگام «تاملات فلسفی» مورد پرسش قرار بگیرند؛ زیرا هر چند این اتفاق در سطوحی فراتر از ادراک عادی چشم های انسان اتفاق می افتد، اما در نهایت نشان می دهد که تصاویر دیجیتال نیز ماهیتا آنالوگ هستند.
به هر حال هنر دیجیتال در این نگاه، هنری است که بر پایه رمزگزاری دیجیتال، یا ذخیره سازی و پردازش الکترونیکی در قالب پردازش دوتایی انجام شود. اما مسئله دیگری نیز اینجا مطرح می شود. با این توصیف، آثار هنری دیجیتال را چگونه باید ارزیابی کرد؟ نویسنده در اینجا اشاره می کند که هنر دیجیتال تنها با ابزارهای دیجیتال ساخته نمی شود. همانطور که هنری بودن «ادبیات» ربطی به بیان شفاهی بودن یا مکتوب بودن یا حتی تایپ کامپیوتری بستگی ندارد؛ هنر دیجیتال نیز تنها با کاربرد خاص ابزارهای دیجیتال ممکن می شود. در این نگاه هر چند ابزارهای دیجیتال سهولت و دسترسی راحت تری فراهم کرده اند (مثلا نرم افزار های جدید تدوین در مقابل میزهای بزرگ تدوین در چند دهه گذشته) اما چالش ها و خلاقیت های جدیدی را نیز ایجاد کرده اند. دو ویژگی ۱- کیفیت تعاملی بالقوه و ۲- انتقال پذیری نمونه هایی از همین مسئله هستند که هنر دیجیتال را متمایز می کنند. در نتیجه به علت اینکه فیلم و بازی های رایانه ای بیش از بقیه حوزه ها با ابزارها و تکنولوژی های دیجیتالی ارتباط پیدا کرده اند، فلسفه فیلم می تواند مدخل مناسبی برای ورود به فلسفه هنر دیجیتال ایجاد کند.
۳-نگاهی از نزدیک؛ آیا دانشنامه فلسفه استنفورد در این مورد موفق بوده؟
در هنگام بررسی و قضاوت در مورد یک کتاب می بایست به این نکته توجه کنیم که آن کتاب اساسا چه ادعایی داشته و برای رسیدن به آن ادعا چه قدر توانسته موفق عمل کند. در این معنا، مدخل های دانشنامه استنفورد کاملا قابل توجه و قابل استفاده هستند. به طور مثال برای دانشجوی فلسفه ای که به مطالعات فیلم علاقه پیدا کرده، با مطالعه این کتاب سرنخ های خوبی از مسائل و موضوعات مورد توجه در این حوزه کسب می کند. اما باید توجه داشت که طبیعتا دانشنامه استنفورد به به سنت انگلیسی-آمریکایی وزن بیشتری می دهد. هر چند در این دانشنامه موضوعات دیگری که در فلسفه اروپایی(یا قاره ای) مورد توجه هستند نیز پرداخته شده، اما در موضوعاتی مشترک مانند فلسفه فیلم یا هنر دیجیتال، رویکرد خاصی اتخاذ و گزینش شده است. اهمیت این نکته آنجاست که آشنایی مخاطبان اهل فلسفه ایرانی در حوزه های مربوط به هنر اغلب با سنت اروپایی بوده و احتمالا در برخی از این مدخل ها با صورتبندی متفاوتی از مسائل و موضوعات مواجه شود. به همین ترتیب مثلا در حوزه فلسفه فیلم، هر چند مسائلی مهم و مشترکی مانند نقش مولف یا ارتباط جامعه و فیلم اشاره شده، اما پرداخت نویسنده به این پرسش ها و نوع دیالوگ با این مسائل احتمالا با جریان کلی فلسفه پژوهی در ایران متفاوت باشد.
نکته دیگری که در مطالعه این کتاب به نظر می رسد این است که تنها علاقه فلسفی برای رجوع به این دو مدخل کافی نخواهد بود. اصطلاحات فنی مخصوصا در مدخل دوم (فلسفه هنر دیجیتال) به اندازه ای است که تنها افراد علاقه مند و آشنا به این اصطلاحات فنی، می توانند به خوبی با محتوای کتاب ارتباط برقرار کنند؛ زیرا این دو مدخل اساسا با این پیشفرض نوشته شده اند که مخاطب با دانشی قبلی در دو زمینه سینما و فناوری های دیجیتال به مطالعه آن ها اقدام می کند.