تکنولوژی و هوش مصنوعی

از غرب‌زدگی تا هوش مصنوعی: آن چه آل‌احمد درباره هوش مصنوعی به ما می‌آموزد

با رشد و گسترش روزافزون هوش مصنوعی و ابزارهای آن، ضرورت تفکر درباره آن بیش از پیش خودش را نمایان می‌کند. در این مسیر بازخوانی آرایی که پیش از عصر هوش مصنوعی درباره ماشین اندیشیده‌اند راه‌گشاست. چرا که این اندیشه‌ها، پیش از شکل‌گیری فیزیکال تکنولوژی‌ها و ماشین‌های جدید، درباره روح و منطق حاکم بر آن‌ها اندیشیده‌اند. یکی از این دیدگاه‌ها، مباحثی است که جلال آل‌احمد در «غرب‌زدگی» درباره ماشین و «ماشینیسم» مدرن مطرح کرده است. در این نوشتار با تقسیم‌بندی مواضع آل‌احمد ذیل سه پرسش خود‌ساخته‌ی «چکار کنیم؟» و « چه می‌خواهیم؟» و «چه هستیم؟»، راهبرد او نسبت به پدیده هوش مصنوعی را پیش‌بینی می‌کنیم.

  • به قلم: محمدحسین قدمی

۵۴ سال گذشته است. سکوت شبستان مسجد فیروزآبادی شهرری را می‌توان تصور کرد. جلال اکنون در آن شبستان آرام گرفته؛ همان‌قدر که مجلسی در اصفهان. نمی‌دانیم دعوای‌شان را در آن دنیا هم ادامه دادند یا نه! آیا جلال آنقدر سرسخت بوده که رو در روی مجلسی صدایش را بالا ببرد و او را «حکومتی» خطاب کند؟ نمی‌دانیم! حتی اگر در آن دنیا هم جلال قشقرش به پا کرده باشد، دقیق نمی‌توانیم واکنش مجلسی را حدس بزنیم.

جلال ۵۴ سال است که مرده است. این که او یک سوسیالیست چپ روشنفکر بود، یا خودش غرب زده بود و از منظر مارکس و هایدگر غرب را نقد می‌کرد، یا این که به تعبیر بهروز خرم او «آل احمق» بود به کنار. ۵۴ سال است که جلال نیست، فردید -دوست و هم‌فکر او- هم نیست؛ اما «ماشینیسم» به حیات خود ادامه می‌دهد. ماشینیسمی که تمام دغدغه جلال در «غرب زدگی»‌ بود که مبتنی بر آن مفهوم «غرب» را از معنای جغرافیایی‌ش جدا کرد و با پیوند زدن این مفهوم به ماشین و تولید، به آن معنای تازه‌ای بخشید. در این نوشتار می‌خواهیم که دوباره جلال را به سخن واداریم و شور و نثر کوبنده‌ی او را نسبت به ماشین و نسبت به غرب، بار دیگر زنده کنیم و ببینیم که او با سکوت ممتدش در شبستان مسجد فیروزآبادی شهر ری، چه حرف‌ها که درباره هوش مصنوعی -یعنی حد نهایی ماشینیسم تا کنون- که ندارد!

از سوغات ماشین تا هوش مصنوعی

غرب زدگی جلال در سال ۱۳۴۱ انتشار یافت. طرح اولیه این کتاب گزارش‌هایی است که از طرف او به «شورای هدف فرهنگ ایران» در دو نوبت ارائه شده بود. هر چند که مجموعه‌ی گزارش‌های اعضای آن شورا بعداً در بهمن همان سال منتشر شد، اثری از گزارش آل‌ احمد در بین آن‌ها دیده نشد. بعداًُ جلال با مبنا قرار دادن آن گزارشات، غرب‌زدگی را به رشته تحریر در آورد.

غرب‌زدگی -به تعبیر خود او- حکایت وضعیت ایران و کشورهایی مانند ایرانِ آن روز است. غرب‌زدگی حکایت کشورهای مفلس و بیچاره است. غرب‌زدگی وضعیتی است که کشورهای بیچاره و گرسنه در مقابل کشورهای ثروتمند دارند. اما نه این ثروت دقیقاً همانی است که بلافاصله به ذهنمان خطور می‌کند و نه آن غرب، دقیقاً همانی است که سریعاً به خاطر می‌آوریم. غرب نه مکانی جغرافیایی که مکانی است که ماشین تولید می‌کند و به کمک ماشین می‌تواند مواد خام را فرآوری کند. در مقابل این غرب، کشورهایی مانند ایران سال ۱۳۴۰ شمسی -همان سالی که جلال گزارش‌هایش را در شورای هدف فرهنگ ایران ارائه کرد- وجود دارند که تولید کننده ماشین نیستند و دارای مواد خام می‌باشند.

غرب‌زدگی وضعیتی است تاسف‌بار که در آن غرب، مواد خام را از کشورهای توسعه نیافته می‌رباید و مصنوعات حاصل آن‌ها را که با ماشین فرآوری کرده است، به همان‌ها می‌فروشد. غرب‌زدگی وضعیتی ناامید کننده است که در آن نیچه و سلین و مارکس و هگل جای شیخ و امام و کدخدا و پیر را می‌گیرند و عبارات فرنگی مآب بسیاری به جای «حدثنی»‌ها و عبارات عربی پیچیده سابق می‌نشینند. در روزگار غرب‌زدگی دیگر کسی قسم حضرت عباس نمی‌خورد و در عوض، با رو کردن نقل قولی از موسیوری غربی (اگر این نقل قول با کلمات فرانسوی و انگلیسی آراسته شده باشد که چه بهتر!) اعتماد فرد مقابل را جلب می‌کند. القصه که غرب‌زدگی «مجموعه‌ی عوارضی است که در زندگی و فرهنگ و تمدن و روش اندیشه‌ی مردمان نقطه‌ای از عالم حادث شده است بی هیچ سنتی به عنوان تکیه‌‌گاهی و بی هیچ تداومی در تاریخ و بی هیچ مدرج تحول یابنده‌ای. بلکه فقط به عنوان سوغات ماشین».

«ماشین» یکی از محوری‌ترین مفاهیمی است که آل‌احمد درباره آن بحث می‌کند. آن‌قدر محوری که غرب‌زدگی نهایتاً سوغات ماشین است! ما در وضعیت غرب‌زدگی، مبهوت ماشین‌ شده‌ایم و روابط اقتصادی،سیاسی و اجتماعی ما بر اساس ماشین شکل یافته است.

با خواندن واژه ماشین بی‌ مهابا -اگر حساسیت نظری دقیقی به خرج داده باشیم- به یاد هوش مصنوعی می‌افتیم. ماشینی که خصوصاً در سال‌های اخیر با ابعاد بسیار بیشتری از زندگی انسانی گره خورده است. به یک معنا می‌توانیم هوش مصنوعی را به این شکل تعریف کنیم: شبیه سازی هوش انسانی توسط ماشین‌ها! لذاست که هوش مصنوعی نه تنها از ماشینیزم جدا نیست، که فصلی جدید در آن است.

در ادامه با تقسیم‌بندی مواضع آل احمد در «غرب‌زدگی» درباره ماشینیزم مدرن ذیل سه پرسش، دیدگاه‌های دلسوزانه او را به نسبت وضعیت امروز و آینده‌مان -یعنی عصر هوش مصنوعی- بازخوانی می‌کنیم. بدیهی است که این تقسیم بندی به لحاظ منطقی از نوع استقرایی بوده و به یک معنای خودمانی‌تر، حاصل ذوق نویسنده است. پس از ظن خود، یار جلال می‌شویم و او را از «میقات» به عصر هوش مصنوعی می‌کشانیم. ناگفته نماند که پرسش‌های مطرح شده نیز استقرایی-ذوقی است و صریحاً در متن کتاب ذکر نشده است.

۱- چکار کنیم؟

هر آن چه که نمی‌توانیم تولید کنیم، در نهایت برای ما پر از اسرار است. به آن چه که نمی‌توانیم تولید کنیم علم نداریم و نسبت به آن جهل می‌ورزیم.

مطلبی که گفته شد یکی از مهم‌ترین آموزه‌های جلال نسبت به ماشین است. اساساً همانطور که اشاره شد، غرب در نگاه آل‌ احمد آن مکانی است که تولید می‌کند و غیر غرب آن است که مصرف می‌کند. غیر غرب نمی‌تواند تولید کند چون علم به ماشین ندارد و به صورتی دوری، علم ندارد چون تولید نمی‌کند! در نگاه آل احمد، باید با تولید ماشین، هیمنه جادویی و مقدس ماشین را شکسته و به آن علم پیدا کنیم. در نتیجه این آگاهی و علم، می‌توانیم نسبت خود با ماشین را مشخص کنیم.

۲- چه می‌خواهیم؟

بلافاصله پس از این که صحبت از علم و آگاهی نسبت به ماشین به میان آمد، یکی از مهم‌ترین نکاتی که آل احمد درباره ماشین‌زدگی و غرب‌زدگی مطرح کرده بود، خودنمایی می‌کند. جلال دلسوزانه در «غرب‌زدگی» به ما نشان داد که ما اساساً نمی‌دانیم از غرب – یعنی آن مکانی که تولید کننده ماشین است- چه می‌خواهیم و نتیجتاً نمی‌دانیم چه از ماشین می‌خواهیم! جلال می‌نویسد که ما ایرانیان پس از عصر صفوی رابطه رقابت با غرب و حسادت به این رقیب دیرینه را از دست داده‌ایم و از حسادت به حسرت رسیده‌ایم. حسرت در برابر این سایه مبهم روی دیوار- که غرب باشد- ما را از حرکت به سوی کشف صاحبِ سایه بازداشته است. «غرب‌زدگی» به ما می‌آموزد که باید با تلاش برای فهم ماشین و نه حسرت بردن به آن، نسبت وضعیت کنونی خودمان را با آن مشخص کنیم و دریابیم که چه می‌خواهیم و ماشین چه نسبتی با نیازهای ما دارد؟

۳- چه هستیم؟

اگر با تولید آگاهی ما نسبت به ماشین کامل شود و اگر با آگاهی به دست آمده باید نسبت خود با مقوله ماشین را مشخص کنیم و شجاعانه تعیین کنیم که از ماشین و سازنده آن -یعنی غرب- چه می‌خواهیم، پس این «ما» کیستیم که که «مشخص می‌کنیم» و «تعیین می‌کنیم»؟

جلال در «غرب‌زدگی» متذکر می‌شود که انسانِ غرب زده پا در هوا دارد و هرهری مذهب است. غرب زده از منظر آل احمد، از سنت‌های تاریخی و میراث اجتماعی خود بریده و در خلا روشنفکرانه خود، هر روز رنگ عوض می‌کند. به بیانی صریح‌تر، باید با غور در حافظه اجتماعی،میراث ادبی،تاریخ اجتماعی،تاریخ فرهنگی و .. با خودآگاهی از «خود بودگی‌مان»، نسبت «ما» و تاریخ «ما» و هویت «ما» را با ماشین «تعیین» و «مشخص» کنیم!

با طرح مباحث آل احمد درباره ماشین و ماشینیزم در «غرب‌زدگی» در قالب سه پرسش فوق، اکنون می‌توانیم او را در پشت لپ‌ تاپ خیالی‌اش در حال کار با chatgpt تصور کرده و دیدگاه‌ نداشته‌ش را درباره هوش مصنوعی پیش‌بینی کنیم. هوش مصنوعی هر چند که تحولی بزرگ در فرایند «ماشینیزم» مدرن است، در هر حال ماشین است. شاید بتوان حدس زد که اگر آل‌احمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ به شکلی اسرارآمیز به دیار باقی نشتافته و یا کُشتانده نشده بود! (در این باره روایات تاریخی متعدد است) و عمر او به روزگار ما قد می‌داد، درباره ماشین مصنوعی عصر ما چه فکری می‌کرد. احتمالاً جلال با همان نثر پر طمطراقش برای ما می‌نوشت که دال‌ای یا میدجورنی یا چت جی‌پی‌تی یا جنی مسئله‌ی مهم ما نیستند. نکته اینجاست که مشخص کنیم که از این ماشینِ نابکار که حتی می‌تواند به جای ما تصمیم بگیرد و ادای ما انسان‌ها را در بیاورد، چه می‌خواهیم؟ برای پاسخ به این سوال باید مشخص کنیم که «ما» چه/که هستیم و همه‌ی این موارد از طریق آگاهی نسبت به هوش مصنوعی به دست می‌آید که لازمه‌ی آن، تولید آن است. بنابراین «غرب‌زدگی» به ما می‌آموزد که چرخه‌ی دوطرفه‌ی از تولید تا آگاهی (و بالعکس از آگاهی تا تولید) باید هر چه سریعتر مدنظر قرار گرفته و طی شود.

هوش مصنوعی همچون قوانین نیوتن،جاذبه زمین، بمب اتم و.. کشف و تحولی تاریخی است. با این تفاوت که به خودیِ خود می‌تواند بیندیشد و به زندگی ما -به شکلی مستقلانه- شکل دهد. پس باید درباره آن اندیشید، پیش از آن که درباره ما بیندیشد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا