بحران داتکام: صعود، سقوط و درسی برای همیشه
بحران داتکام، حاصل ترکیب بیاحتیاطی، خوشبینی افراطی و عطش سیریناپذیر برای نوآوری بود. هرچند آسیبزننده بود، اما به اقتصاد و فناوری درسهایی اساسی داد: نوآوری لازم است، اما منطق اقتصادی هیچوقت نباید فراموش شود.
بحران داتکام یکی از مهمترین نقاط عطف در تاریخ اقتصاد و فناوری اطلاعات است؛ دورهای که با وعدههای بلندپروازانه شروع شد، سرمایههای هنگفتی را به سمت خود جذب کرد، اما در نهایت به فروپاشی بسیاری از شرکتها و زیانهای هنگفت منجر شد. این بحران نهتنها ساختار سرمایهگذاری در دنیای تکنولوژی را تغییر داد، بلکه درک عمومی از ریسک، نوآوری و آیندهنگری را نیز دگرگون کرد.
ریشههای بحران: رؤیای اینترنت
اواخر دههی ۱۹۹۰، اینترنت به سرعت در حال گسترش بود و بهنظر میرسید که آیندهی جهان در تسخیر فناوری اطلاعات است. ورود اینترنت به خانهها، رشد موتورهای جستوجو و فروشگاههای آنلاین مثل آمازون، باعث شد بسیاری از مردم و سرمایهگذاران تصور کنند که هر کسبوکاری که به اینترنت وصل باشد، سرنوشت موفقی خواهد داشت.
در این فضا، شرکتهای نوپای بسیاری با پسوند «.com» شکل گرفتند؛ کسبوکارهایی که گاه تنها با یک ایده یا وبسایت ساده وارد بازار شدند و بدون داشتن مدل درآمدی روشن، بهسرعت توجه رسانهها و سرمایهگذاران را جلب کردند.
آغاز حباب: سرمایهگذاران تشنه سود
دههی ۹۰ میلادی با رشد اقتصادی آمریکا همراه بود، نرخ بهره پایین بود و بازارهای مالی در حال رونق. در چنین شرایطی، سرمایهگذاران بهدنبال فرصتهای پرسود میگشتند. شرکتهای اینترنتی هم که ظاهر مدرن، وعدههای بزرگ و رشد سریع داشتند، بهعنوان گزینهای ایدهآل دیده میشدند.
صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر (venture capital) میلیاردها دلار روی این استارتاپها سرمایهگذاری کردند، و عرضههای اولیه سهام (IPO) برای شرکتهایی برگزار شد که حتی هنوز سودده نبودند یا درآمد مشخصی نداشتند. گاهی تنها انتشار یک خبر دربارهی ورود یک شرکت به فضای اینترنت، ارزش سهام آن را چند برابر میکرد.
اوج حباب: بیمنطقی در اوج
در سالهای ۱۹۹۹ و اوایل ۲۰۰۰، بازار سهام آمریکا—بهویژه شاخص نزدک (Nasdaq)—به اوج خود رسید. شرکتهایی مثل Pets.com، Webvan، eToys و بسیاری دیگر، بدون سابقه یا زیرساخت جدی، ارزشهای میلیارد دلاری پیدا کردند. سرمایهگذاران بیش از آنکه به سودآوری یا عملکرد مالی اهمیت بدهند، درگیر هیجان آیندهی اینترنت شده بودند.
حتی تحلیلگران بازار هم درگیر این جو شده بودند و با خوشبینیهای اغراقآمیز، به سهام این شرکتها توصیه خرید میدادند. شعارهایی مثل «سود مهم نیست، سهم بازار را بگیر» به الگویی برای شرکتهای نوپا تبدیل شده بود.
ترکیدن حباب: سقوط ناگهانی
در مارس ۲۰۰۰، ورق برگشت. شک و تردیدها نسبت به سوددهی شرکتهای اینترنتی افزایش یافت. برخی شرکتها گزارشهای مالی ضعیفی منتشر کردند و عرضه سهام جدید باعث اشباع بازار شد. با آغاز سقوط سهام برخی شرکتها، موج فروش آغاز شد و اعتماد سرمایهگذاران بهسرعت از بین رفت.
تا پایان سال ۲۰۰۲، شاخص نزدک بیش از ۷۵٪ سقوط کرده بود. بسیاری از شرکتهای داتکام اعلام ورشکستگی کردند، هزاران نفر شغل خود را از دست دادند و میلیاردها دلار از سرمایههای عمومی و خصوصی از بین رفت. تنها تعداد معدودی از شرکتها، مثل آمازون و eBay، توانستند این بحران را پشت سر بگذارند.
پیامدها: اصلاحات، درسها و تغییر رفتار
بحران داتکام پیامدهای زیادی داشت، هم در سطح اقتصادی و هم فرهنگی:
نقش دقیقتر تحلیل مالی: بعد از این بحران، سرمایهگذاران و تحلیلگران یاد گرفتند که صرف داشتن ایده یا رشد سریع کافی نیست؛ درآمد، سود، و مدل تجاری اهمیت اساسی دارد.
تقویت نظارتها: دولت آمریکا و نهادهای مالی قوانینی را برای شفافیت بیشتر شرکتها و جلوگیری از ایجاد حبابهای مشابه وضع کردند. رسواییهای مالی بعدی مانند Enron نیز این روند را تقویت کرد.
تغییر در رفتار سرمایهگذاران: بحران باعث شد سرمایهگذاران محتاطتر عمل کنند، و بهویژه نسبت به استارتاپهای تکنولوژیک، دیدی واقعگرایانهتر پیدا کنند.
تأثیر ماندگار در دنیای فناوری
با وجود ویرانیهای کوتاهمدت، بحران داتکام تأثیرات مثبت بلندمدتی هم داشت. بسیاری از شرکتهای بزرگ امروزی مانند گوگل، فیسبوک (متا) و تسلا، در فضایی شکل گرفتند که از تجربهی بحران درس گرفته بود. سرمایهگذاری روی زیرساختهای اینترنت، فناوری ابری، و مدلهای تجاری پایدارتر در سالهای بعد به ثمر نشست.
امروزه نیز، در بررسی بازارهای پرریسک مثل رمزارزها یا استارتاپهای مبتنی بر هوش مصنوعی، بارها به بحران داتکام اشاره میشود؛ گویی آن حباب، همچنان بهعنوان چراغ هشدار در حافظهی جمعی اقتصاد باقی مانده است