استراتژی سایبری جمهوری اسلامی ایران؛ ضرورت برونگرایی بازدارنده
در دهه ۱۳۷۰ محافل نظری و رسانهای جمهوری اسلامی ایران مملو از مباحث پیرامون تحلیل و تعیین استراتژی امنیت ملی بود. متخصصان و مدیران حوزه امنیت ملی بحثهای درازدامنهای را پیرامون ضرورتها و الگوهای راهبردی امنیتی در وضعیت جدید نظام بینالملل پس از اتمام جنگ سرد مطرح میکردند. با تقریب دقیقی، همان نوع بحثها امروزه در حوزه امنیت سایبری و استراتژی سایبری ملی ج.ا مطرح میشود. اما الزامات یک استراتژی ملی سایبری چیست؟ شاید بتوان در یک کلمه آن را این چنین توصیف کرد «برونگرایی بازندارنده»
به قلم: دکتر محمد مسرور
در دهه ۱۳۷۰ محافل نظری و رسانهای جمهوری اسلامی ایران مملو از مباحث پیرامون تحلیل و تعیین استراتژی امنیت ملی بود. متخصصان و مدیران حوزه امنیت ملی بحثهای درازدامنهای را پیرامون ضرورتها و الگوهای راهبردی امنیتی در وضعیت جدید نظام بینالملل پس از اتمام جنگ سرد مطرح میکردند. با تقریب دقیقی، همان نوع بحثها امروزه در حوزه امنیت سایبری و استراتژی سایبری ملی ج.ا مطرح میشود(به مثابه بخشی از استراتژی هیبریدی)؛ هر چند از آنجا که بخش قابل توجهی از اصحاب حوزه سایبر را تخصصهای غیر سیاسی تشکیل میدهند، ادبیات به کار رفته در این مباحثات آنچنان فنی و متقن نیست. لذا ابتدا بایستی ترجمه درستی از ایدههای مطرح در این حوزه انجام گرفته و صورتبندی قابل درکی پیرامون آن ارائه شود و پس از آن درباره راهبرد بایسته سخن به میان آورد. در ادامه تقریر مختصری از هر کدام از رویکردها صورت گرفته و پس از ترسیم فضای آینده سایبر راهبردی متمایز نیز معرفی خواهد شد.
۱- راهبرد درونگرا-حفظ محور
آنچه امروزه به عنوان «طرح صیانت» شهرتیافته است در حقیقت اتخاذ یک راهبرد درونگرا و حفظ محور است. مولفه دیگر این راهبرد، تاکید بر تکمیل شبکه ملی اطلاعات یا اینترنت داخلی است که پیشفرضهایی را نیز از پدافند غیرعامل در خود دارد. بر این مبنا، خودکفایی سایبری یکی از مولفههای قدرت و عامل حفظ فرهنگ و هویت ایرانی در برابر تهدیدات جریانهای جهانی محسوب میشود. حمایت از زیرساختهای پلتفرمی و محتوایی رویه دیگر این راهبرد است که باور به ضرورت فرصتدهی به ساختارهای داخلی برای رشد و توسعه بر مبنای مصرف بومی دارد. در این فرض، هنگامی که پلتفرمها و محتوای داخلی به دلیل حذف رقیب خارجی مورد مصرف عمومی قبول میگیرند، به تدریج رشد خواهند کرد و پاسخگوی نیازهای داخلی نیز خواهند بود؛ در حالیکه اگر فضا باز باشد به علت قدرت و سرعت بالای پلتفرمهای بینالمللی، نیروهای داخلی هیچگاه فرصت رشد پیدا نخواهند کرد. نگاه اصحاب این راهبرد تا حد زیادی به انگاره ضرورت تربیت و مراقبت باز میگردد.
۲- راهبرد جهانگرا-رقابتی
این راهبرد آن رویکردی است که در دولت یازدهم و دوازدهم در پیش گرفته شد و دارای پشتوانهای نظری بر مبنای «تئوری جهانیسازی» است که در دو بعد فرهنگی و اقتصادی در ساحت فضای مجازی قابلیت تحقق بیشری دارد. بر این اساس، ورود پلتفرمهای جهانی به داخل کشور تسهیل شده و برخی نیز مورد حمایت بیشتر قرار گرفتند. نگاه حامیان این راهبرد چنین است که تنها با تنفس در یک فضای جهانی میتوان به آگاهی از واقعیات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و … دست یافت و بر اساس آنها توانمندیهای خود را رشد داد. در این نگاه، جامعه به تدریج در عرصه بینالمللی توانمند شده و میتواند به رقابت و زیست در این فضا بپردازد. آن گروهها یا پلتفرمهایی نیز که نتوانند در این عرصه کاری انجام دهند، بیش از حد ضعیف و ناتوان هستند و ضرورتی برای حمایت از آنها وجود ندارد. به باور اصحاب این راهبرد بستن و محدود کردن فضا منجر به عقب افتادگی و ضعف جامعه شده و اتصال جهانی را مانند واکسنی میدانند که جامعه را در برابر امواج جهانی قویتر میکند. قائل بودن به حق آزادی در قرائتی لیبرال برای افراد بخش دیگری از استدلال اصحاب این راهبرد است.
این دو راهبرد مناظره اول در حوزه سیاستگذاری سایبری در کشور را در سالهای اخیر شکل داده- هر چند نسبت به بسیاری از مسائل بنیادین ساکت هستند- و در موقعیتهای گوناگون رسانهها را به صحنه تقابل خویش تبدیل کردند. فارغ از آنچه پیش از این گذشته است با نگاهی به جهان سایبری پیشرو و آنچه به زودی بر ما عارض خواهد شد به ترسیم وضعیت و ضرورتهای برخواسته از آن مینگریم.
ارزیابی وضعیت
ابتداییترین نکته درباره مسئله سایبر اینست که پدیدهای بس شتابان، پر سرعت و پیشرونده است به همین دلیل بررسی گذشته و اکنون آن معنا و فایده چندانی برای بررسیهای سیاستی پیش نمینهد بلکه بایستی نظر به آینده داشت. همین ویژگی باز به ما میگوید که سایبر یک پدیده زمانی است و هیچ بعد مکانی سنتی ندارد لذا استعارهها و سیاستهای مکانی مانند مرزپنداریهای مرسوم در آن فاقد کارآیی است. مکان سایبر، یک مکان برآمده از «زمان عاجله» است و مرزهای آن نیز کاملا ناشی از زمانمندی و به تعبیر تقلیلیافته مرسوم هویتیاند؛ از آنجا که حکومت نیز صاحب زمانمندی است در نتیجه سایبر روندی موازی با حکمرانی تلقی شده و رو به سوی جایگزینی ساختاری خود دارد. لذا استراتژی سایبری بیش از آنکه ناظر به بازیگری دیگران باشد، بایستی ناظر به ماهیت خود پدیده سایبر تنظیم شود تا آن را به امری اهلی و درونی برای ما تبدیل سازد.
به واسطه زمانمحوری سایبر، امروزه جهان را فضای جریانها اشغال کرده و تعیینکنندگی جریانها افزایش چشمگیری به نسبت گذشته یافته است؛ لذا تولید قدرت نیز منوط به توانایی «تولید جریان»هاست. میزان دامنه جریانها در فضای سایبر مرزهای قدرت را شکل میدهند و عملا مرز هر کشور آنجاست که جریانهای برخاسته از آن تمام میشوند. به عنوان مثال، مرزهای ج.ا در لحظه سرود سلام فرمانده از هند تا آفریقا و قلب اروپا بود. مرزهای سایبری چین به اندازه نفوذ تیک تاک در جوامع است و مرزهای سایبری کره جنوبی به اندازه نفوذ موج کرهای. در همین مثال تفاوت و میزان پایداری جریانهای برخاسته از هر کدام از جوامع کاملا روشن است و لذا چین با داشتن پلتفرم جهانیای چون تیک تاک یک ابرقدرت سایبری بهشمار میرود. قدرت سایبری کره جنوبی منوط به تداوم مصرف محصولات فرهنگی کرهای و ابراز طرفداری از آنان است و در لحظهای که طرفداری و مصرف به پایان برسد، آن قدرت نیز رخت برمیبندد.
در سطحی دیگر، کشورها سرمایهگذاریهای متفاوتی در عرصه سایبر کردهاند که رقابت و تخاصم با هر کدام اثرات ویژهای را بر ما میگذارد. «هوش مصنوعی» یک فناوری متداخل با عرصه سایبر بوده و تحول عظیمی در جمعآوری، خوانش، تحلیل و راهبرد دهی جهان سایبر ایفا میکند. «عملیاتهای شناختی» مبتنی بر حضورهای آوتاری در جوامع هدف در کنار دستکاری سیستماتیک افکار عمومی به وسیله پلتفرمها ابعاد دیگری از میدان نبرد سایبری را تشکیل میدهند. «هک و نفوذ سایبری» نیز بخش دیگری از این میدان بوده که از شهرت بیشتری برخوردار است. سختافزارهایی مانند پردازش کوانتومی، ۵G، اینترنت ماهوارهای، گجتهای پیشرفته، خودروهای خودران و … نیز پارهای دیگر از مناسبات سایبری کشورها را بر پایه سطح «توسعه سایبری» شکل میکند. «دیپلماسی سایبری» نیز بخش دیگر قابل ذکر از میان انبوه مسائل این حوزه است که بایستی در استراتژی ملی سایبری به آن توجه ویژه داشت. امروزه کشورها سهم قابل توجهی از برنامههای دیپلماتیک خود را از طریق فضاهای سایبر در قالب کنشگری نخبگان سیاسی یا فعالان مدنی در این حوزه به پیش میبرند. بیتردید تحلیل فضای سایبری کشورها بخش مهمی از فرآیندهای ادراک از جامعه مخاطب را برای دیپلماتهای امروزین شکل داده و مهارت در دیپلماسی سایبری نیز به یکی از چالشهای دپارتمانهای خارجی تبدیل شده است.
گزارههایی برای استراتژی ملی سایبری
هر چند پس از جهانگرایی بیسامان کشور برای تقویت زیرساختها نیازمند یک دوره درونگرایی بود اما هر چه سریعتر بایستی این درونگرایی را به «برونگرایی بازدارنده» تبدیل کرد. در وضعیت کنونی با تعمیق مسئله سایبر در بطن زندگی روزمره مردم و مسائل امنیت ملی، کشور نیازمند خروج تدریجی از درونگرایی حفظ محور به سوی یک چارچوب بازدارنده در این حوزه است تا امنیت بلند مدت کشور نیز تامین شده و از عقبافتادگی در این حوزه شتابان جلوگیری شود. در این راستا، گزارههای زیر پیشنهاد میشوند:
۱- همبنیادسازی سایبر با فلسفه سیاسی ج.ا به معنای همزمانسازی آنها. این مسئله به امنیت هستیشناختی کشور در عصر سایبر باز میگردد. ضعف در آموزش نیروهای سایبری کشور و تقلیلگرایی شناختی-مهارتی در این سطح در آینده بحرانهای عدیدهای را برای کشور ایجاد خواهد کرد.
۲- ایجاد جریانهای سایبری پیوسته و دامنهدار جهان اسلامی، بینالادیانی و تمدنی. همانطور که برای دفاع از مرزهای کشور عمق استراتژیک جغرافیایی کشور افزایش یافت، اکنون در عرصه سایبر هم امنیت تنها هنگامی به وجود خواهد آمد که مرزهای سایبری کشور در اقصی نقاط عالم توسعه یابند.
۳- رصد دشمن و طراحی بازی در قبال فراکتالها و هستههای آن. ناتو مهمترین متخاصم سایبری کشور بوده که با شاخههای مختلف خود در قالب رژیم صهیونیستی، ترکیه-آذربایجان و متحدان عرب خود در کنار قدرتهای اصلی آن اقدام به سطوح مختلف عملیات سایبری(به مثابه بخشی از جنگ ترکیبی) علیه ایران میکنند.
۴- پدافند عملیات شناختی دشمن در سطوح مختلف حائز اهمیت بوده و لازم است زیرساختهای فنی و شناختی آن با مدلهای به روز شده تا حد زیادی گسترش یابند.
۵- آفند عملیات شناختی بایستی در ارتباط با لایههای مختلف دشمن با افق ۵ سال بعد گسترش یافته تا بتوان به چارچوب بازدارندگی تهاجمی در عرصه شناختی دست یافت.
۶- هک و نفوذ از یک مسئله تاکتیکی بایستی به سطح عملیات استراتژیک ارتقاء یابد که پیش از هر چیز نیازمند ارتقاء سطح اندیشه راهبردی فرماندهان عملیاتی این حوزه است.
۷- توسعه سایبری با نگاه دستیابی به زنجیره تامین کامل فناوریها و زیرساختهای سایبری بایستی با گزینش و جرح و تعدیل فلسفه سیاسی رخ دهد. اولویتبخشی به زیرساختهای بنیادین در مقابل فناوریهای تجملی مد نظر قرار گیرد.
۸- عموم مسئولان کشور بایستی تحت یک رژیم واحد پیشرفته آموزشهای لازم برای دیپلماسی سایبری را دیده و سازماندهیهای نوینی برای کنشگری فعالان مدنی در این صورت پذیرد. دیپلماسی سایبری هم در نسبت با مدیریت فضای داخلی و مدیریت بازتابهای آن در فضای بینالملل و هم پیرامون کنشگری دیگرزبانی مسئولان یا پیامهای بینالمللی نیازمند پروتکلهای به روز شده است