اقتصاد و سیاست سایبری

رویای تب‌آلود «جمهوری تکنولوژیک»؛ معرفی و نقد کتاب جدید الکس کارپ

کتاب «جمهوری تکنولوژیک» هم یکی از کتاب‌هایی است که در مورد کسب و کارها نوشته شده‌اند؛ با این تفاوت که نویسنده آن نه از یک کسب‌وکار معمولی مانند بقیه شرکت‌های سیلیکون ولی؛ بلکه بنیان‌گذار یکی از جنجالی‌ترین و شرم‌آورترین شرکت‌های فناوری است. احتمالاً الکس کارپ در نوشتن این کتاب هم‌زمان به دنبال مشروعیت بخشی هر چه بیشتر به فعالیت‌ها و انگیزه‌های خودش است، و هم‌چنین تلاش دارد تا در این مقطع حساس، بسیاری از کسب‌وکارهای حوزه فناوری را به سمت حمایت هر چه بیشتر از کارزار امپریالیستی آمریکا بکشاند.

به‌قلم:سیدمحمد یحیی هاشمی

احتمالاً خیلی دشوار است که کتاب‌های حوزه تکنولوژی‌های جدید را بدون توجه به نویسنده آن مطالعه کنیم. حتی اگر اعتبار کلی چنین تصوری نادرست باشد، باز هم در مورد کتاب جمهوری تکنولوژیک صدق می‌کند. بنابراین پیش از کتاب، لازم است کمی در مورد نویسنده آن توضیح دهم.

بیش از هر چیز، الکساندر کارپ به‌عنوان هم­بنیان‌گذار شرکت پالانتیر شناخته می‌شود. شرکتی که در حوزه تحلیل داده‌ها فعالیت کرده و سابقه همکاری‌های بسیار زیادی با ارتش و سازمان امنیتی ایالات‌متحده دارد. فعالیت خصوصی این شرکت تا سال ۲۰۲۰ و همکاری‌های آشکاری که آن‌ها در توسعه برخی فعالیت‌های جنگ افروزانه داشتند، انتقادهای زیادی را علیه‌شان برانگیخته است. اما کارپ پیش از تأسیس این شرکت، مسیر جالبی را از سر گذرانده بود. او در ابتدا در کالج هاورفورد مدرک کارشناسی فلسفه‌اش را گرفت و سپس به استنفورد رفت و با پیتر تیل (شریک آینده‌اش در پالانتیر) رفیق شد. مقصد بعدی او دانشگاه گوته فرانکفورت بود که آنجا توانست در رشته نظریه اجتماعی نوکلاسیک مدرک دکترایش را کسب کند. بخشی از شهرت ایام تحصیل او هم به شاگردی یورگن هابرماس برمی‌گردد. بااین‌حال، مسیر کارپ نه فلسفه و علوم اجتماعی، بلکه دنیای فناوری بود. در سال ۲۰۰۴ او با پیتر تیل، یکی از چند نابغه مؤسس پی پال (Pay Pal)، شرکت پالانتیر را بنیان گذاشتند.

اما ماجرای کتاب، ماجرای نسبتاً متفاوتی است. زیر عنوان کتاب یعنی: «قدرت سخت، باور نرم و آینده غرب» به میزان قابل‌توجهی اصل داستان را آشکار می‌کند. کارپ در این کتاب، شرکت‌ها و کسب‌وکارهای حوزه فناوری را هدف قرار می‌دهد و اعتقاد دارد این شرکت‌ها، می‌بایست از مسیر اشتباهی که در چند دهه اخیر دنبال کرده‌اند کوتاه آمده و مجدداً به سال‌های پرشکوه پس از جنگ جهانی دوم بازگردند. استدلال او این است که تجدید همکاری بین حوزه فناوری و دولت آمریکا ضرورت دارد؛ زیرا حفظ برتری جهانی آمریکا، دفاع از ارزش‌های دموکراتیک (به عقیده آن‌ها) و همچنین مواجهه با چالش‌های نوظهور هوش مصنوعی نیازمند حضور مسئولانه‌تر و جدی‌تر شرکت‌های فناوری است. «باور نرم» که در زیر عنوان این کتاب آمده، همان باوری است که به عقیده کارپ، سیلیکون ولی را منحرف کرده است؛ باوری که شامل فرهنگ ووک (Woke)، فردگرایی روزافزون، غلبه تجاری‌سازی و بی‌توجهی به مسئولیت مدنی و ملی می‌شود.

اصل بحث این کتاب به مقاله‌ای که کارپ در سال ۲۰۲۳ با عنوان «لحظه اوپنهایمری ما» در نیویورک‌تایمز منتشر شد بازمی‌گردد. همانند آن مقاله، نویسندگان کتاب یعنی الکس کارپ که او را معرفی کردیم و نیکلاس زامیسکا (همکار کارپ که مدتی مشاور حقوقی دفتر مدیرعامل پالانتیر بود) به‌صراحت اشاره می‌کنند که انگیزه آن‌ها برای نوشتن این اثر، کاهش جاه‌طلبی غرب پس از جنگ جهانی دوم، به‌خصوص در بخش فناوری بوده است.

بخش اول کتاب بیشتر به‌مرور گذشته رابطه پرشکوه (از دید نویسندگان) شرکت‌های فناوری و دولت آمریکا اختصاص دارد. پروژه اوپنهایمر، طراحی ماهواره‌های اطلاعاتی، پیشرفت‌های صورت گرفته در حوزه هوا و فضا و… همگی نمادهایی از این همکاری موفق بوده‌اند. مقصود نویسندگان از «موفق» این است که تلاش‌های فناورانه ناظر به موضوعات و مسائل و نیازهای واقعی کشور آمریکا طراحی ‌شده بودند و دولت نیز به بهترین نحو از آن‌ها بهره می‌گرفت.

بخش دوم با عنوان «کمرنگ شدن ذهن آمریکایی»، عوامل و زمینه‌های تحلیل رفتن و کنار گذاشتن این رابطه بررسی می‌شود. از نگاه نویسندگان کتاب، مشکلات سیلیکون ولی جزوی از مشکلات بزرگ‌تر فرهنگی جامعه آمریکا بوده است. فردگرایی، ترجیح ثروت، ضعف گفتمانی آموزش و ترویج برخی ایدئولوژی‌ها در مجامع آموزشی باعث شدند تا فرهنگ آزادی بیان، جاه‌طلبی و ملی‌گرایی کمرنگ شوند.

در بخش سوم که «ذهنیت مهندسی» نام دارد، نویسندگان از لزوم بازگشت ذهنیت مهندسی به رأس راهبری کسب‌وکارهای فناوری صحبت می‌کنند. ذهنیت مهندسی با تقدم مسئله‌های واقعی و حرکت به سمت آن‌ها، از ذهنیت تجاری فاصله می‌گیرد. عنوان پنجمین فصل این بخش یعنی «ابر یا ساعت» (Cloud or Clock) نشان‌دهنده همین تمایز است. اگرچه فناوری‌های ابری نوعی از خلاقیت و جذابیت را درون خود دارند، اما استعاره ساعت که نشان‌دهنده دقت، عمل‌گرایی و حرکت روبه‌جلوست نیز اهمیت زیادی خواهد داشت.

«بازسازی جمهوری تکنولوژیک» عنوان چهارمین بخش کتاب است که به توصیه‌ها و راه‌های کلی برای بازگشت به عصر طلایی مدنظر نویسندگان اختصاص دارد. مهم‌ترین بحث آن‌ها در این بخش، اشاره به این نکته است که فرهنگ مدارای بی‌مورد، اهمیت دادن به تمام فرهنگ‌ها و برابر دانستن آن‌ها و اعتبار بخشیدن به خرد جمعی تحت هر شرایطی، به زوال جمهوری تکنولوژیک منجر شده‌اند. راه بازسازی آن نیز از طرح دیدگاه‌های متفاوت، جاه‌طلبانه، غلبه زیبایی‌شناسی‌های مشخصی که نسبت به فرهنگ‌های مختلف بی‌طرف نیستند و مواردی ازاین‌دست می‌گذرد؛ به‌گونه‌ای که عمل‌گرایی صرف و مصرف‌زدگی، جای خود را تعهد بر پایه ارزش‌ها و اصول بدهند.

***

شاید بسیاری از ما نیز با انتقادات او نسبت به فرهنگ حاکم بر مراکز فناوری همدل باشیم. فرهنگ ووک (Woke)، تقدم نیازهای بازار بر ارزش‌ها، فردگرایی افراطی و… نیز برای ما نیز موضوعات جالبی به شمار نمی‌روند. اما نقطه تحلیل کارپ و همکارش نه از زاویه ارزش‌های عمیق انسان و احترام به جوامع مختلف، بلکه دقیقا در راستای ارزش‌های امپریالیستی آمریکا بنا شده است. کارپ و شرکت پالانتیر هیچ‌گاه از بیان اینکه به توسعه سلاح‌های هدفمند کشتار جمعی کمک کرده‌اند ابایی نداشته‌اند. هرچند کارپ در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا از کلینتون حمایت کرد، اما عملاً همان ارزش‌هایی را دنبال کرده و می‌کند که امروز دونالد ترامپ نماینده آن‌هاست. بنابراین حضور ثابت کارپ در محافل راست افراطی و در کنار چهره‌ای چون ایلان ماسک اتفاقی نیست. او و دوستش پیتر تیل (که بالاتر در مورد وی صحبت کردیم) از نزدیکان جی.دی. ونس معاون ترامپ نیز به شمار می‌روند؛ تا جایی که تیل با پرداخت مبلغ گزاف ۱۵ میلیون دلار به ونس کمک کرد تا سناتور اوهایو شود. علاوه بر این، مسئله حمایت از رژیم صهیونیستی نیز یکی از مواضع آشکار کارپ و شرکت پالانتیر است. آن‌ها در ژانویه ۲۰۲۴ اولین جلسه خود را در تل‌آویو برگزار کردند؛ تصمیمی که این شرکت به‌طور عمومی در شبکه‌های اجتماعی با عنوان «ما در کنار اسرائیل هستیم» اعلام کرد. این شرکت نه‌تنها مدافع مجتمع‌های نظامی،امنیتی و صنعتی است، بلکه به‌طور مستقیم در کمک به جنگ مداوم اسرائیل علیه غزه نیز نقش دارد.

بنابراین، انگیزه نوشتن این کتاب تا حدودی مشخص می‌شود. احتمالاً کارپ هم‌زمان به دنبال مشروعیت بخشی هر چه بیشتر به فعالیت‌ها و انگیزه‌های خودش است، و هم‌چنین تلاش دارد تا در این مقطع حساس، بسیاری از کسب‌وکارهای حوزه فناوری را به سمت حمایت هر چه بیشتر از کارزار امپریالیستی آمریکا بکشاند. البته همکاری غول‌های فناوری با دولت آمریکا نیازمند توصیه جدیدی نیست. بنابراین به نظر می‌رسد مدعیات کارپ نوعی بازارگرمی نیز باشد؛ مخصوصاً که تحلیل او در مورد تاریخ رابطه فناوری‌ها با دولت آمریکا نیز آن‌چنان با واقعیت سروکار ندارد. شرکت‌ها و صنایع مرتبط با فناوری در«تمام» مقاطع تاریخ آمریکا به شکلی جدی با دولت و سازمان‌های امنیتی همکاری داشته‌اند. طبیعتاً شخصی مانند کارپ که سال‌ها در حوزه فناوری مشغول است به‌خوبی می‌داند که روایت‌های سانتی مانتال از نقش محوری جریان‌های خرده‌فرهنگ جوانانه در توسعه اینترنت و مخالفت با دولت اعتبار چندانی ندارند. علاوه بر این، روحیه فردگرایی، تقدم مؤلفه‌های تجاری و مصرفی و فرهنگ مرتبط با آن از همان ابتدا در توسعه اولین موج‌های فناوری در آمریکا وجود داشته و محدود به دهه‌های پایانی قرن بیستم و قرن بیست و یکم نبوده است. همه این مسائل نشان می‌دهند که نمی‌توان این کتاب را فارغ از واقعیت‌های پررنگ سیاسی و با عینک روشنفکرانه بی‌طرفی مطالعه کرد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا