سایبرپژوه – آنچه که پدیدهی کرونا را یک پیشرانِ تمدنی میکند، گسترهی وسیعِ آثارِ آن بر ابعادِ مختلفِ زندگیِ انسانهاست. در زمانی که این یادداشت نوشته میشود، حداقل چند مورد از این ابعاد برای همگان شناختهشده است: ۱) تاثیرِ کرونا بر زندگی در فضای مجازی، ۲) تاثیر کرونا بر مرزبندیهای جدیدِ سیاسی و ۳) تاثیرِ کرونا بر ساختار و ساختمانِ پزشکی جهانی (ورودِ جدیِ هوشهای مصنوعی به عرصهی زیستی انسانها).
با این حال تاثیرِ کرونا بر نظمِ اقتصادی جهانی تا حدِ قابلِ توجهی هنوز ناشناخته مانده است. هنوز مشخص نیست که کاهشِ تولیدِ جهانی و تعطیلی مراکزِ خدماتی چه تاثیراتِ اقتصادیای را بر جهان به جای خواهد گذاشت. آنچه که تا کنون مشخص است ظهورِ یک بحرانِ اقتصادی در آیندهای نه چندان دور است. به همین جهت، به نظر میرسد که مواجههی جهانیان با بحرانِ کرونا میتوند مسیرِ اقتصادی جهان را تغییر دهد.
افزایشِ زمانِ قرنطنیه منجر به آن خواهد شد که بسیاری از فعالیتهای خدماتی و تولیدی کشورها با تعطیلی مواجه شوند و این تعطیلی، به تبع، منجر به کاهشِ درآمدِ افراد و خانوادهها خواهد شد. تفاوتِ پاندمیکِ کرونا با دیگر پاندمیکهای پیشین در این نکتهی مهم است که پاندمیکِ کرونا منجر به بحرانِ اقتصادی جهانی نیز خواهد شد و به نظر میرسد یکی از راههای کنترلِ بحرانِ اقتصادی، ارائه و انجامِ طرحهای «درآمد پایه همگانی»(Universal Basic Income) باشد.
احتمالا اولین بار این توماس مور بود که در کتابِ مشهورِ «اتوپیا» درآمد پایه همگانی را برای اعضایِ جامعه پیشنهاد داد: درآمدی مکفی برای همهی اعضای جامعه تا آنها نگرانِ معاش خود نباشند. ارتباطِ میانِ درآمد پایه همگانی و اتوپیا یک ارتباطِ بسیار مهم است. در آثارِ بعدی اتوپیانویسهای غربی نیز این ایده به دفعات تکرار شده است و امروزه نیز بسیاری از کشورها نمونههای تضعیفشدهای از این آرمان اتوپیایی را اجرا میکنند.
یارانه و همچنین وامِ یک میلیون تومانی به خانوادههای یارانه بگیر (طرحِ جدیدِ بانکِ مرکزی برای جلوگیری از فشارِ اقتصادی به خانوادهها) در کشورِ ما نوعِ بسیار ابتداییای از درآمد پایه همگانی هستند. پر روشن است که درآمدِ پایه اولا میبایست «پایه باشد (برای یک زندگی معمولی کفایت کند)» و ثانیا «بی قید و شرط باشد (وام نباشد)». به همین جهت نه یارانهها و نه طرحِ وامِ یک میلیونتومانی نمونهی کاملی از درآمدِ پایه محسوب نمیشوند اما به خودی خود میتوانند مقدمهی یک طرحِ بزرگتر در آیندهی تمدنیِ پس از کرونا باشند.
اتخاذِ این طرحها توسط جمهوری اسلامی و طرحهای مشابه دیگر توسط کشورهای دیگر (به طورِ مثال طرحِ پرداختِ ۱۰۰۰ دلاری در ایامِ بحران به شهروندانِ ایالاتِ متحده) نشاندهندهی لزومِ حرکتِ دولتها به سمتِ برنامههایی است که در آن «معیشتِ فردی» تا حدِ قابلِ توجهی تامین شود.
سه سناریو در موردِ آیندهی برنامههای درآمد پایه همگانی قابلِ پیشبینی است:
۱. سناریوی محتمل: پیشبینی میشود که برنامههای درآمد پایه همگانی تنها تا زمانِ بحرانِ کرونا اجرایی شوند و دولتها پس از آن به برنامههای عادی اقتصادی خود بازگردند: زیرا این برنامهها نیازمندِ پشتوانهی قوی و ساختارِ منسجمِ اقتصادی (و همچنین فرهنگی) کشورها و دولتها هستند و اگر در مدتِ زمانِ زیادی اجرایی شوند، ممکن است که به ورشکستگی دولتها ختم شود. دو نتیجهی این سناریو: اول) خاطره و تجربهی این برنامهها نقشِ بسیار مهمی را در انقلابِ تمدنی سایبری ایفا خواهد کرد: هوشهای مصنوعی از دادههای جمعآوریشدهی این دورهی اقتصادی بحرانی برای برپاسازی یک نظامِ اقتصادی جدید که در آن معشیتِ افراد به صورتِ پایه تامین شود، بهره خواهند بود. دوم) نظم جهانی ترک برداشته و قدرتِ دولت-ملتها احیاء میشود.
۲. سناریوی موجه: در صورتی که بحرانِ کرونا طولانیمدت شود و تاثیراتِ مخربِ اقتصادیِ آن بر کلِ اقتصادِ جهانی سایه افکند (به طوری که کلِ نظامِ اقتصادی جهانی مختل شود)، پیشبینی میشود که یک نظامِ اقتصادی جهانی مبتنی بر برنامههای درآمد پایه همگانی (اما نه محدود به آن) در سراسرِ جهان اجرایی شود. این نظامِ اقتصادی حداقل دو پیامد خواهد داشت: اول) همانطور که یک سازمانِ بینالملل (سازمان ملل متحد) از نظمِ سیاسی پس از جنگِ جهانی دوم حراست میکند، سازمانی مشابه از نظمِ اقتصادی نوین حراست میکند (بانکِ جهانی). دوم) همانطور که «حقوق بشر» پس از جنگ جهانی دوم یک پرچمِ موجه برای «شروع جنگ» بود، «حقوقِ اقتصادی جهانی»نیز یک پرچم موجه برای شروعِ جنگهای پسا کرونا خواهد بود.
۳. سناریوی ممکن: این احتمال وجود دارد که در صورتِ طولانیشدنِ بحرانِ اقتصادی کرونا، رمزارزها و سیستمهای بلاکچین نقشِ جدیای را تامینِ «درآمد پایه همگانی» ایفا کنند. این سیستم یک سیستمِ توزیعشدهی ملی یا فراملی است که پشتوانهی آن فعالیتِ محلیِ خودِ کاربران در قرنطینه خواهد بود. به طورِ مثال به هر فرد در ماه ۱۰۰ واحد اعتبار مجازی اختصاص داده خواهد شد و کاربر میتواند به واسطهی فعالیتهای تائیدشده (مانندِ فعالیتهای اجتماعی مربوط به قرنطینه) این اعتبار را تمدید کند. تحققِ این سناریو هر چند ممکن است اما چشمانداز روشن و مشخصی برای تحققِ آن پیشِ رو نیست.
نتیجه: پاندمیکِ کرونا پیامدهای گستردهای را بر نظمِ جهانی مدرن بر جای خواهد گذاشت: اکنون زندگی مدرن خود را بیش از پیش مجازی میبیند، نظمِ سیاسی جهانی آشفتهتر از هر زمانِ دیگر است، هوشهای مصنوعی بیش از هر زمانِ دیگری به کنترلِ زندگی انسانها نزدیکشدهاند و نظمِ اقتصادی جهانی نیز تحتِ تاثیر این پدیده تغییراتِ قابلِ توجهی را تجربه خواهد کرد. لازم به تاکید است که پاندمیکِ کرونا به هیچ عنوان «تمدنِ جدیدِ سایبری» را ایجاد نخواهد کرد اما خود به عنوانِ یک پیشران منجر به سرعتگرفتنِ تحققِ الزاماتِ پدیدآمدنِ چنین تمدنی است. روشن است که ظهورِ تمدنِ جدید بدونِ تغییرِ نظاماتِ اقتصادی محقق نخواهد شد و پاندمیکِ کرونا بر تغییرِ این نظامات تاثیرِ جدیای خواهد گذاشت. به همین جهت لازم میآید که جمهوری اسلامی ایران با رویکردی پیشدستانه نسبت به سناریوهای اقتصادی دورانِ پساکرونا آمادگی کسب کند.