تکنولوژی هنر،تعامل یا تقابل؟ یادداشتی درباره سینمایی موسی کلیم الله
موسی کلیم الله؛ اثری که اگر چه فیلمنامه آن در دل تاریخ سیر میکند اما نحوه ساخت آن آینده ای نه چندان دور را ترسیم می کند. موسی تنها یک فیلم تاریخی نیست، نقطه عطفی در سینمای ایران است، جایی که هنر و تکنولوژی بیش از هر زمان دیگری به هم گره خورده اند.
احتمالا تماشای فیلم، حس کنجکاوی هرکسی را نسبت به تولید مجازی برانگیخته میکند و اگر با عینکی نقاد به این پدیده نوظهور بنگریم با سوالات مهم و بنیادینی مانند این که «اساسا تکنولوژی در خدمت هنر گام برمیدارد یا در آینده میتواند هنر و اصالت هنری را قربانی پیشرویهای بیامان خود کند» مواجه میشویم. دو نگاه پیشروی ماست؛ نگاه والتر بنیامین که تکنولوژی را اسباب عمومیسازی هنر یا بودریار که تکنولوژی را نابودکننده هنر میدانست!
بهقلم:حسین عبداللهی
موسی کلیمالله (به وقت طلوع) ساخته جدید ابراهیم حاتمی کیا اثری تاریخی-دینی است که در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر اکران شد.
رد پای درام تاریخی را به وفور در تاریخ سینما و تلویزیون ایران میتوان مشاهده کرد، اما آنچه موسی کلیمالله را از دیگر آثار تاریخی ایرانی متمایز میکند، نه فقط روایت آن، بلکه شیوه ساخت آن است؛ فیلمی که با بهرهگیری کامل از تولید مجازی، مرزهای سینمای ایران را وارد مرحلهای تازه کرده است.
شاید بتوان موسی را به وقت طلوع تکنولوژی ای نوظهور و احتمالا جریان ساز در سینمای ایران خواند.
فناوری و تکنولوژی ای که پیام آور آینده سینما،هنر و اساسا زندگی انسان است. پدیدهای که چه بخواهیم و چه نخواهیم، با سرعتی برقآسا به سمت حیات انسانی ما در حرکت است و بایستی قبل از گم شدن انسان در گردباد عصر تکنولوژی به برخی سوالات پرداخته شود.
بله؛ فناوری، تکنولوژی و هوش مصنوعی! مسئلهای که اگر اغراق نکرده باشم، بزرگترین و مهمترین چالش حال و آینده ماست. پدیدهای که امروز میتوان تجلی آن را بهوضوح در تمام عرصههای زندگی مشاهده کرد. واقعیت آن است که زندگی ما تا حد قابلتوجهی تحتالشعاع تکنولوژی قرار گرفته و سینما و هنر نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
تولید مجازی؛ نقطه عطف سینمای ایران؟
اگر کمی به اخبار و مصاحبههای عوامل موسی کلیمالله توجه کنیم، با نام فناوی مهمی مواجه میشویم که به این پروژه گره خورده است:
تولید مجازی (Virtual Production)
«تولید مجازی، روشی در فیلمسازی و تولید تلویزیونی است که از تصاویر تولیدشده توسط کامپیوتر (CGI)، واقعیت افزوده (AR)، موشن کپچر، و دیگر فناوریها استفاده میکند تا محیطها و جلوههای بصری را در یک صحنه مجازی خلق کند. این تصاویر در نمایشگرهای بزرگ، بهصورت آنی مورد استفاده قرار میگیرند، بهطوریکه بازیگران خود را در محیطی که داستان در آن جریان دارد، مشاهده میکنند. این فناوری به فیلمسازان آزادی میدهد تا مناظر گسترده، چشماندازهای وسیع، و موجوداتی که تنها در تخیل میگنجند را به تصویر بکشند. تولید مجازی که با نام اختصاری VP نیز شناخته میشود، در پروژههای زنده و انیمیشنی مورد استفاده قرار گرفته و بهتدریج به یک تکنیک غالب در پروژههای بزرگ سینمایی تبدیل شده است»
فناوریای که پیشتر در آثاری چون Avengers: Endgame و Blade Runner 2049 مورد استفاده قرار گرفته بود، حالا برای نخستین بار در ایران به کار گرفته شده است. نکته جالبتر این است که موسی کلیمالله اولین فیلم در جهان است که صددرصد با تکنولوژی مجازی ساخته شده است. به گفته تورج منصوری، مدیر فیلمبرداری پروژه، تمامی فریمهای این فیلم در یک استودیوی سرپوشیده فیلمبرداری شده است.
همانقدر که دستیابی به چنین تکنولوژی پیشرفتهای همسو با توسعه و نوآوری های جهانی برای ایران افتخارآمیز و مایه مباهات است، غافل نشدن از تفکر انتقادی در این باره نیز حیاتی است.
تکنولوژی به مثابه چاقوی دولبه؟
حال که هر روز شاهد پیشرفت روزافزون تکنولوژی در عرصه سینما و هنر هستیم، این پرسش بیش از پیش ذهن ما را مشغول میسازد که آیا هنر و تکنولوژی دو بال پرواز یکدیگرند، یا درگیر جدالی نفسگیر مانند نبرد راموس و کروکودیل در اعماق رود نیل(مربوط به سکانسی از فیلم) هستند؟
برخی، تکنولوژی را همچون چاقویی میبینند که هم میتواند میوهای را پوست بکند و هم جان انسانی را بگیرد؛ ابزاری که ذاتاً نه خوب است و نه بد، بلکه ماهیت آن بستگی به نحوه استفاده انسان دارد. اما آیا واقعاً تکنولوژی بیطرف است؟ یا چنانکه برخی معتقدند، ذاتاً دارای جهت گیری است که هنر را به کام خویش میکشد؟ در این میان، دو نگرش اصلی شکل گرفته است: یکی معتقد به تعامل سازنده هنر و تکنولوژی، و دیگری هشداردهنده درباره سلطه تکنولوژی بر هنر.
مواجهه دو دیدگاه:
حالا فرض کنیم که دو نماینده از این دو مکتب فکری یعنی والتر بنیامین و ژان بودریار پس از تماشای موسی کلیمالله به مباحثه نشستهاند.
بنیامین:تکنولوژی،دموکراتیزه کننده هنر
بنیامین، فیلسوف و نظریهپرداز هنر، تکنولوژی را نه تهدید، بلکه فرصتی برای دموکراتیزه شدن هنر میدانست. در مقاله مشهورش «اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی»، او استدلال میکند که تکنولوژی موجب میشود هنر از چارچوبهای نخبهگرایانه خود خارج شده و در دسترس عموم قرار گیرد.
او احتمالاً پس از تماشای موسی کلیمالله چنین میگفت:
«این فیلم، نمونهای از چگونگی استفاده از تکنولوژی برای گسترش افقهای هنری است.
تولید مجازی نه تنها امکانات بصری جدیدی به سینما میبخشد، بلکه روایت داستانهایی را ممکن میکند که در گذشته به دلیل محدودیتهای فنی قابل تحقق نبود. آنچه مهم است، این است که آیا هنرمند میتواند در میان انبوه تصاویر مصنوعی، همچنان روح اثر را حفظ کند یا نه»
بودریار:تکنولوژی قاتل واقعیت
اما در سوی دیگر، ژان بودریار، نظریهپرداز پستمدرن، نظری کاملاً متفاوت داشت. در نظریه شبیهسازی و وانمودهها، او معتقد بود که تکنولوژی نه تنها واقعیت را تغییر میدهد، بلکه آن را از بین برده و جای آن را با «شبیهسازها» پر میکند.
اگر بودریار به تماشای موسی کلیمالله مینشست، احتمالاً چنین میگفت:
«این فیلم نه یک اثر هنری، بلکه محصولی از عصر وانمودههاست. صحنههایی که در یک استودیوی بسته ساخته شدهاند، دیگر ارتباطی با جهان واقعی ندارند. این اثر نه یک روایت اصیل، بلکه تصویری شبیهسازیشده است که توهم واقعیت را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. سینما زمانی محل بازتاب جهان بود، اما اکنون خود جهانی بسته و مصنوعی ساخته است که مخاطب را از واقعیت دور میکند»
هنرمند؛مسلط یا قربانی؟
این دو نگاه، تضاد بنیادینی دارند: آیا تکنولوژی، ابزار توسعه هنر است یا دشمن آن؟ شاید حقیقت جایی میان این دو دیدگاه باشد. اگرچه موسی کلیمالله و استفاده از تولید مجازی میتواند افقهای جدیدی را برای سینمای ایران بگشاید، اما نباید فراموش کرد که تکنولوژی همان چاقوی دو لبهای است که بسته به نحوه استفاده، میتواند هنر را تقویت کند یا به ابتذال بکشاند.
خوشبینانه اگر نگاه کنیم، در نهایت این هنرمندان هستند که تصمیم میگیرند تکنولوژی را به خدمت هنر درآورند یا هنر را جلو پای تکنولوژی قربانی کنند. اما آیا در آینده، این انتخاب هنوز در دست هنرمندان خواهد بود؟ یا تکنولوژی آنچنان بر فرآیند خلق مسلط خواهد شد که دیگر مجالی برای تصمیمگیری باقی نماند؟