حق چشمپوشی: آیا افراد در بزرگسالی مسئول سخنانی هستند که دوران کودکی در شبکههای اجتماعی گفتهاند؟
کودکان و نوجوانان در مسیر یافتن هویت خود ممکن است مرتکب اشتباهاتی شوند. اگر در زندگی واقعی حرف ناشایست یا توهینآمیزی به کسی بگویند، والدین آنها مداخله میکنند تا قضیه ختم به خیر شود. اما شبکههای اجتماعی بهگونهای طراحی شدهاند که سخنان آکنده از نفرت را برجسته کنند. حال، اشتباهات بچهها در این فضا مخاطبِ گسترده و عمومی دارد و تا ابد ماندگار است. اگر تحتتأثیر دیگران به فرد، گروه یا جامعهای توهین کنند، سخنشان نهتنها در ذهن آدمها، بلکه در حافظهی دستگاهها نیز میماند. به همین دلیل، بهراحتی میتواند جزئی از کارنامهی دیجیتال بچههایی بشود که میخواهند پا به عرصهی بزرگسالی بگذارند، و بر زندگی آنان تأثیر منفی بگذارد. لیزا دیویس، نویسندهی پرکار آمریکایی، در این نوشته به سراغ معضل مذکور رفته است. او پیشنهاد میکند که با تضمین حق چشمپوشی برای بچهها در فضای مجازی، مانع تأثیر خطاهای گذشتهی کودکان بر آیندهی آنان شویم.
الکسی مکامند[۱] تا چندی پیش یکی از استعدادهای نوظهور عرصهی خبرنگاری محسوب میشد؛ گزارشگر جوان و سیاهپوستی که با انبیسی[۲] و پیبیاس[۳] همکاری کرد و در فهرست ۳۰ نفرهی زیر ۳۰ سالههای فوربز[۴] قرار گرفت.
منتها وقتی او ماه مارس [۲۰۲۱] و در سن ۲۷ سالگی به سمت مدیریت و سردبیری تین وگ[۵] منصوب شد، آن افتخارات اهمیت چندانی نداشت. مطالب نژادپرستانه ای که ۱۰ سال قبلش در توییتر گذاشته بود، دوباره مورد توجه قرار گرفت و مکامند با اظهار انزجار خوانندهها و کارکنان مجله مواجه و مجبور شد از سمت جدیدش کنارهگیری کند.
کمتر کسی پیدا میشود که از عبارات زننده و حتی کینهتوزانهای که او در نوجوانی به کار برده بود، حمایت کند. واضح است که وقتی نوجوانان چنین مطالبی را در شبکههای اجتماعی میگذارند، لازم است آسیب شدیدی که چنان مطالبی به مخاطبش میرساند، درک کنند. آنها باید از چنان رفتاری درس بگیرند و بهخاطر آن عذرخواهی کنند.
جهتگیری الگوریتمهای شبکههای اجتماعی، به سمت تشدید احساسات، برجستهسازی سخنان آکنده از نفرت و اولویتبخشی به مطالب منفی است. در زندگی واقعی بسیاری از والدین مداخله میکنند تا بگویند فرزندانشان سخنان سنگدلانه یا کوتهفکرانه نگفتهاند. ولی اینترنت اینگونه ترقی – یا تنزل – یافته است که توهینها را عادی جلوه دهد و همزمان از مخاطبانش بخواهد مؤدب باشند؛ امری که اینترنت را به محیطی کینهجویانه تبدیل کرده است.
اما برای حل این مشکل (سخنان آکنده از نفرت بچهها) چه میتوان کرد؟ آن هم بدون اینکه فرهنگی مبتنی بر سرکوب ایجاد شود. استیسی استاینبرگ[۶] استاد مهارتهای حقوقی دانشگاه فلوریدا و وکیلمدافع ناظر مؤسسهی مشاورهی حقوقی نوجوانان «گیتر تیم چایلد[۷]» است. او گفت: «نمیخواهیم بچهها در فضای مجازی سخنان زننده بگویند. ولی درعینحال باید راهی برای مواجهه با آن پیدا کنیم. لازم است هم به بچههایمان مهارتهای جدیدی را بیاموزیم و هم سیاستها و شاید قوانینی ایجاد کنیم تا نوعی قرارداد اجتماعی شکل گیرد.»
بعضی این سؤال را مطرح میکنند که آیا باید اینگونه باشد که مطالبی که بچهها در فضای مجازی میگذارند – و آنچه دیگران در مورد بچهها میگذارند – در بزرگسالی هم بر آنان اثر بگذارد و احتمالاً زندگی علمی و شغلی آنها را تحتتأثیر قرار دهد. آن هم در عصری که شرکتهای فناوری خردسالان را با اپلیکیشنهایی مثل پیامرسان کودک فیسبوک[۸] هدف خود قرار میدهند و کودکان در سنین پایین وارد فضای مجازی میشوند. جوان اورلندو[۹] متخصص سواد دیجیتال گفت: «هنگام پا گذاشتن به بزرگسالی محتواهای بسیار زیادی از فضای مجازی، صحیح یا غلط، شما را همراهی میکنند.»
حتی مدیرعامل سابق گوگل، اریک اشمیث[۱۰] یکبار این پیشنهاد را مطرح کرد که جوانان خودبخود حق این را داشته باشند که هنگام بزرگسالی، اسمشان را تغییر دهند تا از گذشتهی خود در فضای مجازی فاصله بگیرند. درعینحال، شرکت آموزشی کپلن[۱۱] متوجه شد که ۳۶ درصد کارشناسان گزینش دانشگاهها برای تصمیمگرفتن در مورد داوطلبان از حسابهای آنان در شبکههای اجتماعی بهره میبرند. ۵۸ درصد آنان اعلام کردند که یافتههای آنان در شبکههای اجتماعی بر پذیرش داوطلبان اثر منفی میگذارد.
تارا کانلی[۱۲] استادیار رسانه و ارتباطات دانشگاه ایالتی مونت کلر[۱۳] و از اندیشهورزان حوزهی رابطهی نژاد و فناوری دانشگاه استنفورد[۱۴] است. او گفت: «پیامدهای دامنهدار سخنان اهانتآمیز میتواند بسیار درازمدت و شدید باشد. همانطور که مقالهای به نام «فراگیر شدن و اثرات روانشناختی سخنان زننده در گروههای مجازی دانشگاهی» به این موضوع اشاره دارد، قرارگرفتن در معرض سخنان زننده بر زندگی و عملکرد دانشگاهی دانشجویان اثر منفی میگذارد و باعث کاهش عزتنفس، ضعف در کیفیت عمل به وظایف و بیهدفی میشود.»
این موارد سؤالات مهمی را پیش پای ما میگذارد که هنوز برایشان جوابی نداریم. دیوید داکترمن[۱۵] مدرس دانشکدهی تحصیلات تکمیلی رشتهی تعلیموتربیت دانشگاه هاروارد[۱۶]، این سؤالات را مطرح میکند: «دقیقاً چه زمان وقتش شده است که بچه حواسش را جمع کند؟ اگر قرار است هر شخص دارای «کارنامهی دیجیتال دائمی» باشد، ثبت فعالیتها باید چه موقع آغاز شود؟ شبکههای اجتماعی باید تا چه حدی محیطی برای آزمونوخطا و کشف هویت و شیوهی رفتار اجتماعی باشند؟»
سونیا لیوینگاستون[۱۷] استاد روانشناسی اجتماعی مدرسهی عالی اقتصاد و علوم سیاسی لندن[۱۸] گفت: «اینگونه مسائل اخلاقی پیچیده برای نوجوانان بسیار دشوار هستند؛ نوجوانانی که اعمالشان بدون فکر و از روی احساسات است. آنان ابزارهایی که بر آنها تسلط کامل ندارند به کار میبرند و در نتیجه، پیامدهایی به دنبال خواهد آمد که شاید به ذهن هیچکس خطور نکرده باشد. این اولینبار در طول تاریخ است که جامعهای داریم که تقریباً بهصورت پیشفرض همه چیز ثبت، ضبط، اشتراکگذاری و تجمیع میشود. آن هم به صورتی که نمایهای برای تمام دوران زندگی فرد شکل میگیرد. بچهها باید از حق اشتباهکردن برخوردار باشند.»
حق پاکسازی دیجیتال در اروپا
کودکان و والدینشان در اروپا گاهی از شکلی از این حق برخوردارند که نامش «حق چشمپوشی» است. آنها امکان این را دارند که از شرکتهای داده درخواست کنند تا اطلاعاتی را که دیگر به هویت آنها ربطی ندارد (و حتی مطالبی که خودشان گذاشتهاند) در موتورهای جستجو نمایش ندهند.
پیماننامهی حقوق کودک سازمان ملل – که هنوز آمریکا آن را مصوب نکرده است – حق برخورداری از حریم خصوصی را برای کودکان تضمین میکند و نظرسنجیای که در سال ۲۰۱۵ انجام شد، نشان داد ۹۰ درصد آمریکاییها علاقهمند به داشتن حق پاکسازی دیجیتال هستند؛ ولی عملی کردن این موضوع در آمریکا آسان نیست. معمولاً مطالب شبکههای اجتماعی افراد در اروپا داده تلقی میشوند و وضع مقررات بر آنها آسانتر است. اما در آمریکا گفتار محسوب میشوند و اغلب حق آزادی بیان به حق حریم خصوصی میچربد. (علاوه بر آن، قدرت بسیار زیاد شرکتها فناوری نیز دلیل فقدان مقررات است.)
چند ایالت این امکان را در قوانین خودشان دارند و شرکتهای داده را مجبور میسازند تا به افراد زیر سن قانونی امکان برخورداری از حق حذف کردن مطالبشان را بدهند؛ ولی هیچ قانون فدرالی وجود ندارد که شکلی از حق چشمپوشی را به بچهها بدهد.
پایبند دانستن کودکان به ضوابط مربوط به بزرگسالان
در واقع بعضیاوقات سوابق کیفری نوجوانان را بر اساس اهمیت جرم، سن مجرم و دیگر عوامل مهروموم میکنیم یا از بین میبریم. استاینبرگ گفت: «ما خاص بودن کودکان و نیازهای خاص آنان را در بسترهای زیادی به رسمیت میشناسیم؛ بر پایهی نابالغ بودن آنها، وضعیت در حال رشدشان و عدم توانشان بر امضای قرارداد. مواردی هست که در نظام حقوقی ما از آنها چشمپوشی میشود؛ ولی اطلاعات انتشاریافته در فضای مجازی هنوز جزو اینها نیست.»
احتمالاً اگر مکامندِ نوجوان مرتکب جرم میشد و فیلم آن را در توییتر نمیگذاشت، هیچکس از آن خبردار نمیشد. چیزی که او در توییتر نوشت، غیرقانونی نیست؛ گرچه شاید غیرقانونی به نظر برسد. همانطور که زبانشناس کلمبیایی، جان مکورتر[۱۹] چندی پیش نوشت، برچسبهای نژادپرستانه به «ناسزاهایی که نباید به زبان آورد» تبدیل شدهاند؛ گرچه که اعضای گروههای اجتماعی ممکن است برای وصف خودشان از آنها استفاده کنند. (مکامند خودش آن برچسبها را به کار نبرده است.)
اما حتی اگر آنچه او نوشت، آسیبزا و بالقوه غیراخلاقی باشد، تمییز دادن درست از نادرست و پسندیده از ناپسندیده و اشتباهکردن و یادگرفتن از اشتباهات، جزئی از مسیر رشد است. داکترمن گفت: «یافتن هویت فردی میتواند با آزمونهای مکرر، کندوکاو و مقایسه با دیگران توأم باشد. گاهی اوقات جستجوی هویت و تعلقات، نوجوان را به تصمیمات بدی میرساند.»
بهعلاوه، اورلندو گفت: «ایام بلوغ، زمانی است که بهشدت از دیگران تأثیر میپذیریم و رفتار و گفتارمان لزوماً از درون خودمان نمیتراود.»
استاینبرگ گفت: «تکتک بزرگسالان روزی نوجوان بودهاند و کارهایی کردهاند که آرزو میکنند ایکاش نمیکردند. فقط تفاوت امروز با دیروز این است که همه چیز خیلی عمومی و ماندگار شده است.»
آثار روانشناختی زیستبوم فضای مجازی
لیوینگاستون که روی اثر اینترنت بر کودکان تحقیق میکند، دریافت که ماندگاری عمومی مذکور اثر شدیدی [بر کودکان] دارد. او گفت: «هنگام مصاحبههایم با کودکان، آنها گفتند که فکر میکنند با پا گذاشتن به بزرگسالی، کارنامهشان باید پاک شود. در دنیایی که کارنامه همیشه حامل خطاست، نوعی اثر نا امیدوارکننده بر کودکان گذاشته میشود و آنها احساس میکنند چارهای به جز قبول این وضع ندارند.»
ایرینا ریکو[۲۰] مدیر طرح اخلاقیات اینترنت دانشگاه سانتا کلارا[۲۱] است. او گفت: «خیلی نگران حرفهایی که میزنیم هستیم و نگران فهم یا بدفهمی یا خوانش حرفهایمان در شرایط متفاوت ده بیست سال بعد. چنان جامعهای مشوق انسان به رشد و شکوفایی نیست.»
البته بعضی نوجوانان چنین فکر نمیکنند. بنا بر قول آیزاک بدیر[۲۲] مدیرعامل طرحهای گزینش دانشگاهی شرکت کپلان، ۷۰ درصد از دانشجویان سرشماری این شرکت در سال ۲۰۱۹ گفتند که استفادهی مسئولان گزینش از شبکههای اجتماعی موجه است. تنها در نظر ۳۰ درصد دانشجویان این کار «نقض حریم خصوصی» است.
فرق چشمپوشی با بخشش
بحث کسانی که به این معضل فکر میکنند و دنبال راه مواجهه با چنین پدیدههایی هستند، مربوط به آزار و اذیت در فضای مجازی نیست؛ پدیدهای که نوع دیگری مجازات و یا بخشودگی را میطلبد. بلکه بحث آنان مربوط به اشتباهات نوجوانان است؛ اشتباهاتی از روی نادانی یا نفهمیدن تأثیر کارهایشان بر خودشان یا بر اعضای گروه اجتماعیای که درموردش حرف زدهاند. به گفتهی استاینبرگ پاکسازی دیجیتال در اروپا شامل کسانی میشود که «بهطورکلی، آن موارد دیگر جزئی از اسمورسم آنها نباشد، هویتشان را نشان ندهد و دیگر هدف توجیهپذیری پشتش نباشد.»
به نظر خیلیها توییتهای مکامند هنوز با مسئله ارتباط قوی دارند؛ چون او به سمت مدیریت نشریهای منصوب گشته بود که هدفش این بود که بهصراحت ضد نژادپرستی باشد. آنها اتفاقی را که برای مکامند افتاد، بیشتر از روی مسئولیتپذیری میدانند تا طردشدن به دست فرهنگ متفاوت.
اگر حق چشمپوشی در این مورد وجود داشت، به یکباره زیادهرویهای کودک را از روی حافظهی دستگاه آدمها یا حافظهی خودشان پاک نمیکرد؛ بلکه صرفاً ارتباط آن مطالب را با آن شخص در موتورهای جستجو از بین میبرد. بهعلاوه، دادن امکان استفاده از پاکسازی دیجیتال به معنای حمایت رسمی از سخنان نفرتپراکنانه نیست؛ سخنانی که ممکن است بهشدت به افراد آسیب بزند. آدم ممکن است حق چشمپوشی بخواهد، ولی کسی که روانش از حرف آدم رنجیده، هرگز از آن چشم نمیپوشد.
بههرحال ما باید سؤالات بسیار دیگری را هم پاسخ بدهیم؛ سؤال از نحوهی ساخت جامعهای که ضدنژادپرستی باشد و برخوردار از عدالت اجتماعی و درعینحال، صاحب لطف و بخشش. ریکو این سؤال را مطرح کرد: «آیا درست است افراد را از روی هویت کنونی یا هویت سابق سالها یا دههها قبلشان قضاوت کنیم؟» و در جواب گفت: «به نظرم لازم است امکان رشد و تغییر را به افراد بدهیم.»
کانلی گفت: «باید شیوهنامههایی در جامعه داشته باشیم که موقع مواجهه با این مسئله بتوانیم به آن رسیدگی کنیم و گامی به جلو برداریم.» راهحل اصلی این است که اگر سخنان زنندهای داشتهاید، مسئولیتپذیر باشید، عذرخواهی کنید و با تمام وجود تلاش کنید تا به جامعهای که احتمالاً به آن صدمه وارد کردهاید، کمک کنید. کانلی در خاتمه گفت: «امیدوارم ما در طی این فرایند آدمهای بهتری بشویم.»
[۱] Alexi McCammond
[۲] NBC: کوتاهشدهی National Broadcasting Company یا شرکت پخش ملی، شبکهی تلویزیونی و رادیویی آمریکایی است. -م
[۳] PBS: کوتاهشدهی Public Broadcasting Service یا ایستگاه پخش غیرانتفاعی، شبکهی تلویزیونی و رادیویی آمریکایی است. -م
[۴] Forbes: شرکت رسانهای و یکی از مشهورترین مجلههای اقتصادی آمریکا. -م
[۵] Teen Vogue: مجلهی مد و سلبریتی آمریکایی برای زنان و دختران جوان. -م
[۶] Stacey Steinberg
[۷] Gator TeamChild
[۸] Facebook’s Messenger Kid
[۹] Joanne Orlando
[۱۰] Eric Schmidt
[۱۱] Kaplan
[۱۲] Tara L. Conley
[۱۳] Montclair State University
[۱۴] Stanford University
[۱۵] David Dockterman
[۱۶] Harvard Graduate School of Education
[۱۷] Sonia Livingstone
[۱۸] London School of Economics and Political Science
[۱۹] John McWhorter
[۲۰] Irina Raicu
[۲۱] Santa Clara University
[۲۲] Isaac Botier