هیولای هوش مصنوعی: نقد فیلم سینمایی «هیولا»
فیلم سینمایی هیولا محصول سال ۲۰۲۳ توسط رتراند بونلو کارگردانی شده و ستاره اصلی این فیلم لئا سیدو است. فیلم سینمایی هیولا مانند فیلمهای مرسومی که درباره هوش مصنوعی ساخته شده ، نیست. روایت تکهپاره فیلم و برخی از نماهای حیرتآور فیلم عملا این اثر را از جریان اصلی فیلمهای غربی که به هوش مصنوعی میپردازند، جدا کرده است. مساله اساسی در نسبت با تصویر هوش مصنوعی در فیلم سینمایی هیولا این است که این فیلم به دلیل ماهیت گنگ و مبهمی که در روایت و قصهپردازیاش دارد، و فضاسازیهای متعددی که در سال دوره زمانی ۱۹۱۰، ۲۰۱۴ و ۲۰۴۴ مصور میکند، و همچنین مونولوگهای خلاقانه و بعضا نامفهومی که دارد، طرح مساله هوش مصنوعی را با ایهام و ابهام به پایان میبرد. به همین جهت فیلم بیش از آنکه برای مساله هوش مصنوعی پاسخ داشته باشد، پرسشهای حیاتی از جنس فلسفه را در میان میگذارد.
به قلم: داوود طالقانی
فیلم سینمایی هیولا محصول سال ۲۰۲۳ توسط رتراند بونلو کارگردانی شده و ستاره اصلی این فیلم لئا سیدو است. هیولا فیلم سرراستی نیست. اغلب مخاطبان پس از تماشای آن احساس گیجی و حیرانی دارند و احتمالا برای مخاطبان عمومی سینما کار سختی باشد که بتوانند قصه یک خطی این فیلم را توضیح بدهند. روایت داستانی هیولا چندپاره است و به خردهپیرنگ نزدیکتر است. با این حال میتوانیم خلاصهای کوتاه و مختصر از آن را تعریف کنیم.
در سال ۲۰۴۴، جهان تحت کنترل هوش مصنوعی است و احساسات به عنوان تهدیدی برای جامعه تلقی میشوند، زیرا بشر به دلیل پایبند بودن به احساساتش در انجام کارها ناتوان میشود. گابریل تصمیم میگیرد با استفاده از یک تکنولوژی پیشرفته، دیانای خود را از احساسات پاک کند. تا عملکرد بهتری داشته باشد. این تکنولوژی او را در زندگیهای گذشتهاش غوطهور میکند تا او در طی این مسیر از هرگونه احساسات شدید رهایی یابد. او به سالهای ۱۹۱۰ و ۲۰۱۴ بازمیگردد تا روابط عاشقانهاش را بار دیگر تجربه کند و در راستای حذف این احساسات عاشقانه بکوشد، اما چندان موفق نیست. با این حال او در بازگشت به سال ۲۰۴۴ متوجه میشود که کسی که عاشقش بوده، یعنی لوئیس، اقدام به عمل جراحی کرده و خود را از احساسات پاک کرده است.
فیلم سینمایی هیولا مانند فیلمهای مرسومی که درباره هوش مصنوعی ساخته شده ، نیست. روایت تکهپاره فیلم و برخی از نماهای حیرتآور فیلم عملا این اثر را از جریان اصلی فیلمهای غربی که به هوش مصنوعی میپردازند، جدا کرده است. همچنین تمپوی فیلم بسیار کند است و مونولوگهای زیادی در این فیلم خوانده میشود و این دو مساله میتواند فیلم را برای مخاطب عادی و عمومی سینما کمی کسالتبار و خستهکننده کند.
فیلم از حیث نگرشی که به هوش مصنوعی دارد، میتواند بسیار حائز اهمیت باشد. این فیلم نیز مانند اکثر آثاری که درباره هوش مصنوعی ساخته شده، به چالشهای اخلاقی هوش مصنوعی میپردازد. یکی از مهمترین پرسشهایی که پیرامون هوش مصنوعی در این فیلم مطرح میشود این است که آیا هوش مصنوعی باید از حقوق مشابه انسانها برخوردار باشد؟ و اگر چنین است، چگونه میتوان این حقوق را تعریف و تضمین کرد؟
این فیلم پرسش دیگری نیز در قبال هویت از منظر هوش مصنوعی مطرح میکند، که این جنس از سوال نیز پیشتر در برخی از آثار سینمایی دیده شده بود. به نظر میرسد سوال اصلی فیلم نسبت به هویت هوش مصنوعی این است که آیا هوش مصنوعی میتواند به خودآگاهی دست یابد؟ و اگر چنین است، چگونه میتوان این خودآگاهی را تشخیص داد؟
این فیلم همچنین نسبت به تبعات و آثار اجتماعی هوش مصنوعی نیز نقادانه برخورد میکند و سعی دارد که تغییرات احتمالی در روابط انسانی به میانجی هوش مصنوعی را به تصویر بکشد. در این جا نیز فیلم هیولا پرسشی با اهمیت را به پیش میکشد: چگونه هوش مصنوعی میتواند به تنهایی یا در کنار انسانها زندگی کند و چه تأثیری بر روانشناسی انسانها دارد؟
یکی از ایدههای مرسوم و معمول در بازنمایی هوش مصنوعی در سینما این است که هوش مصنوعی میتواند کنترل خودش را به دست بگیرد و دیگر از انسانها فرمان نبرد. در این جا نیز این فیلم حرفی برای گفتن دارد و خطرات مربوط به کنترلناپذیری هوش مصنوعی و امکان شورش آن علیه سازندگان خود را مطرح میکند.
فضاسازیهای پادآرمانشهری در سال ۲۰۴۴ در فیلم سینمایی هیولا به وضوح نگرش منفی این اثر را نسبت به هوش مصنوعی و آینده فناورانه نشان میدهد. به نظر میرسد در این جا پرسشی ترسناک به میان میآید: چگونه هوش مصنوعی میتواند آینده جوامع انسانی را شکل دهد و چه نوع تعاملاتی میان انسانها و هوش مصنوعی در آینده ممکن است رخ دهد؟
مساله اساسی در نسبت با تصویر هوش مصنوعی در فیلم سینمایی هیولا این است که این فیلم به دلیل ماهیت گنگ و مبهمی که در روایت و قصهپردازیاش دارد، و فضاسازیهای متعددی که در سال دوره زمانی ۱۹۱۰، ۲۰۱۴ و ۲۰۴۴ مصور میکند، و همچنین مونولوگهای خلاقانه و بعضا نامفهومی که دارد، طرح مساله هوش مصنوعی را با ایهام و ابهام به پایان میبرد. به همین جهت فیلم بیش از آنکه برای مساله هوش مصنوعی پاسخ داشته باشد، پرسشهای حیاتی از جنس فلسفه را در میان میگذارد.