فرهنگ سایبری

نوشته‌ای در باب قدرت «میم‌ها»

میم‌ها فقط شوخی‌های گذرا نیستند؛ آن‌ها زبان جمعی نسل امروزند. تصویری ساده می‌تواند بحران اقتصادی یا اعتراض سیاسی را روایت کند. در جهانی که سرمایه‌اش «توجه» است، میم‌ها سریع زاده می‌شوند و حافظه نانوشته ما را می‌سازند. آن‌ها می‌توانند صدای سرکوب‌شده باشند یا ابزار نفرت و تحقیر؛ مرز میان آزادی و ابتذال در این فضا باریک است. با این حال، قدرتشان در همین آشوب نهفته است. ارزش میم‌ها در سرعت و واکنش است، نه در ظرافت و دوام. هر میم می‌تواند هم اسلحه باشد و هم قلم‌مو، هم تراژدی را ثبت کند و هم کمدی را. فرهنگ میم‌ها برزخی است میان جدیت و طنز، حافظه و فراموشی؛ آینه‌ای که جامعه در آن خود را می‌بیند، در قاب‌های کوچک و خنده‌آور.

به‌قلم: محمد حسین افشاری 

زمانی بود که شوخی‌ها در کنج تاریک کافه‌ها و جمع دوستانه زاده می‌شدند؛ جرقه‌ای کوچک، خنده‌ای گذرا، و بعد فراموشی. امروز همان شوخی‌های گذرا تاجی شده‌اند بر سر فرهنگ دیجیتال؛ نامشان را «میم» گذاشته‌ایم، اما حقیقتشان چیزی فراتر از خنده است. میم‌ها فقط جملات کوتاه یا عکس‌ها و گیف‌های بی‌کیفیت نیستند؛ آن‌ها زبان زمانه‌اند، هم‌صدایی جمعی نسلی که دیگر به خطابه‌های رسمی اعتماد ندارد.

تصور کنید یک تصویر ساده از گربه‌ای که در حال خیره‌شدن به بشقاب خالی است. در ظاهر چیزی جز شوخی نیست، اما در دل شبکه‌های اجتماعی به کنایه‌ای از بحران اقتصادی بدل می‌شود. این همان قدرت میم‌هاست: آن‌ها حاشیه را به مرکز می‌کشانند. و اینگونه شوخی، جدی‌تر از خطابه در مرکز توجه‌ها قرار می‌گیرد.

خنده، هم نان می‌دهد هم نیش

میم‌ها در بستر جهانی زاده شدند که سرمایه‌اش نه طلاست و نه نفت؛ بلکه «توجه» است. هر میم موفق همانند تاجری کاربلد عمل می‌کند: ارزان تولید می‌شود، سریع پخش می‌گردد، و سودش چیزی جز جذب نگاه‌ها نیست در نتیجه تجارت خنده، پرمنفعت‌تر از تجارت جدیت است. دوج سگی با نگاهی معصوم و جملاتی شکسته را یادتان هست؟ روزی فقط یک شوخی اینترنتی بود، اما بعد به ارز دیجیتال بدل شد؛ ارزشی که میلیاردها دلار معامله شد.

اما ماجرا در همین‌جا متوقف نمی‌شود. قدرت میم‌ها به جایی رسیده که سیاستمداران نیز از آن بی‌نیاز نیستند. در انتخابات‌ها، کمپین‌ها و اعتراض‌ها، میم‌ها به سلاحی خاموش اما کارآمد بدل شده‌اند. در جریان اعتراضات هنگ‌کنگ، تصویر کاراکتر «پوه خرسه» به کنایه از رهبران چین به کار رفت. این کاریکاتور ساده، چنان اثرگذار بود که دولت چین آن را به‌کل ممنوع کرد. وقتی تصویری کودکانه می‌تواند قدرتی را به لرزه درآورد، باید دو سوال را از خود پرسید: یک اینکه چه چیزی از این زبان طنز می‌ترسد؟ و دو قدرت، از خنده بیش‌تر می‌ترسد یا از فریاد؟

از دل برود، در میم بماند

میم‌ها در ظاهر ناپایدارند؛ عمری کوتاه دارند و هر روز هزاران نمونه جدید می‌زایند. اما در مجموع، آن‌ها آرشیو نانوشته‌ی حافظه‌ی جمعی ما هستند. جایی که تاریخ رسمی سکوت می‌کند، میم‌ها ثبت می‌کنند. در روزهای همه‌گیری کرونا، تصاویری از آدم‌هایی که با لباس خانه مقابل دوربین کلاس آنلاین نشسته بودند، به نمادی از زندگی قرنطینه بدل شد. این تصاویر، برخلاف گزارش‌های رسمی، حال و هوای واقعی مردم را روایت کردند. وقتی تاریخ آینده به عقب برگردد، شاید این میم‌ها دقیق‌تر از هر مقاله‌ای نشان دهند که انسانِ معاصر چگونه زندگی می‌کرده است.

از دلِ آشوب، گل می‌روید

میم‌ها فقط ستایش نیستند؛ آن‌ها می‌توانند خطرناک نیز باشند. همان‌گونه که صدای سرکوب‌شده را فریاد می‌زنند، می‌توانند ابزار نفرت، تحقیر و تخریب هم بشوند. مرز میان آزادی بیان و ابتذال، در جهان میم‌ها باریک‌تر از تار موست؛ جایی که هر خنده می‌تواند زخمی پنهان در پی داشته باشد. میم‌هایی که با بدن‌ها و چهره‌ها شوخی می‌کنند، لحظه‌ای خنده می‌سازند، اما زخمی عمیق بر تن انسانی ساده بر جای می‌گذارند. آزادی در اینجا به ابتذال بدل می‌شود؛ شوخی به سلاحی بی‌رحم. پرسش این است که آیا جامعه می‌تواند میان این دو تمایز قائل شود یا محکوم به شناوربودن در دریایی مسموم است؟

این‌جاست که پای زیبایی‌شناسی آشوب به میان می‌آید. اینطور که هر خنده، هم می‌تواند شمشیر باشد و هم قلم‌موی نقاشی. میم‌ها قواعد سنتی هنر را برهم زده‌اند: ارزش در دقت و ظرافت نیست، در سرعت گردش و شدت واکنش است. آن‌ها هنری فوری‌اند؛ هنری که با یک کلیک به دنیا می‌آید و با یک کلیک از دنیا می‌رود. در این جهان، زیبایی از دل همان ابتذالی زاده می‌شود که بسیاری تحقیرش می‌کنند. «پپه قورباغه» طرحی ساده و کودکانه که ابتدا شوخی بود، اما بعد هزاران تعبیر سیاسی، طنزآلود و حتی ترسناک یافت. یک تصویر ثابت، هزار روایت متناقض را حمل کرد: از پرچم‌های اعتراضی گرفته تا محتوای افراطی. این یعنی میم‌ها نه حامل یک معنا، بلکه میدان نبرد معناها هستند؛ جایی که آزادی و ابتذال درهم می‌آمیزند و زیبایی از دل آشوب بیرون می‌جهد.

خنده، الفبای تازه است

میم‌ها فقط سرگرمی امروز نیستند؛ آن‌ها زبان فردا را شکل می‌دهند. نسلی که با تصویر و کنایه سخن می‌گوید، دیگر نیازی به خطابه‌های طولانی ندارد. هر ایموجی، هر تصویر، یک پاراگراف ناگفته است.

اگر روزی فیلسوفان با کتاب‌ها حقیقت را جست‌وجو می‌کردند، امروز کاربران با میم‌ها جهان را تفسیر می‌کنند. پرسش اینجاست: آیا این زبان جدید توان انتقال پیچیدگی‌های انسانی را دارد، یا محکوم است به سطحی‌گری ابدی؟ زبان آینده، شاید زبانی از خنده‌های تلخ باشد.

در هر لبخند، یک تاریخ

حال خودتان را در آیینه‌ی میم‌ها ببینید. ببینید که چگونه هر بار که لبخند زدید یا شانه‌ای بالا انداختید، بخشی از این فرهنگ را ساختید. شما فقط مصرف‌کننده نیستید؛ شما سازنده‌اید، هرچند با یک کلیک ساده.

تصور کنید روزی فرزندانتان از شما بپرسند: «آن سال‌ها چه می‌کردید؟» و شما به جای یک کتاب قطور تاریخی، تصویری ساده از یک میم نشان او دهید. به این شکل شاید آینده‌ی ما در یک لبخند فشرده شده باشد.

فرهنگ میم‌ها، برزخی میان طنز و جدیت، آزادی و ابتذال، حافظه و فراموشی است. آن‌ها آینه‌ای هستند که جامعه در آن خود را می‌بیند: گاه مضحک، گاه تراژیک، و اغلب هر دو در یک قاب. در جهانی که حقیقت اغلب سنگین و هضم‌نشدنی است، میم‌ها آن را در لقمه‌های کوچک و قابل خوردن عرضه می‌کنند. میم‌ها نه فقط خنده، که شیوه‌ای از زیستن را خلق می‌کنند. و این‌گونه، جدی‌ترین فرهنگ زمانه، با شوخی نوشته می‌شود

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا