فرهنگ سایبری

معرفی رمان نیورومنسر: خالق واژه «فضای سایبر»

سال ۱۹۸۴، ویلیام گیبسون، نویسنده آمریکا-کانادایی حتی در خوش‌ترین خیالات خودش هم تصور نمی‌کرد رمان جدیدش بتواند تا این اندازه مشهور شود. برای بسیاری از ما که پس از ۱۹۸۴ به دنیا آمدیم، پذیرفتن اینکه نیورومنسر تا این اندازه پرنفوذ و بااهمیت بوده کمی دشوار به نظر می‌رسد. اما حقیقت این است که نیورومنسر توانست تأثیر گسترده و البته بسیار عمیقی بر نسل جوان آن روز خودش بگذارد؛ نسلی که برخی از پیشگامان سیلیکون ولی را نیز در خود پرورش داده بود این اثر تا بدین حد است که گیبسون را خالق واژه «فضای سایبر» می‌دانند.

به‌قلم:سید محمد یحیی هاشمی

رمان نیورومنسر (Neuromancer) نوشته ویلیام گیبسون که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد، یک اثر پیشرو و مهم در ژانر علمی-تخیلی شناخته می‌شود. این رمان که اولین اثر بلند گیبسون و نخستین جلد از سه‌گانه Sprawl است، توانست نقشی محوری در شکل‌گیری و محبوبیت سبک سایبرپانک داشته باشد. ماجرای این رمان در یک آینده نزدیک دیستوپیایی (Dystopia در مقابل اتوپیا) رخ می‌دهد و همانند اغلب آثار دیستوپیایی، به بررسی بعضی مضامین کلیدی مانند آینده‌ای تاریک در کنار پیشرفت‌های تکنولوژیک، هوش مصنوعی، واقعیت مجازی، قدرت شرکت‌های بزرگ و مرزهای محو شونده بین انسان و فناوری می‌پردازد. عنوان کتاب یا همان «نیورومنسر» معادل فارسی دقیقی ندارد. این واژه را خود گیبسون هم در کتاب و هم در مصاحبه های خود به صورت ترکیبی از سه واژه «نورو»، «رومنسر» و «نکرومنسر» تعریف کرده است. «نورو» در اینجا به همان ارتباط با سیستم عصبی اشاره می کند. «رومنسر» می‌تواند به عنصر روایی و داستانی رمان یا شاید به شخصیتی اغواگر و فریبنده در دنیای دیجیتال اشاره داشته باشد و «نکرومنسر»(که اغلب ساحر یا غیب­گو ترجمه می­شود) نیز به طور مستقیم به مضامین مرگ، رستاخیز (شاید به صورت دیجیتالی، مانند احیای اطلاعات یا خاطرات از دست رفته) یا کنترل بر چیزی شبیه به ارواح یا بقایای آگاهی در شبکه دلالت دارد.

ماجرای کلی داستان حول شخصیت «کیس»، یک هکر سابق است که در دنیای زیرزمینی دیستوپیایی «چیباسیتی» در ژاپن زندگی می‌کند. کیس که به خاطر استعدادش یک کابوی کنسول (به معنای هکری حرفه‌ای که اغلب به دزدی دیجیتال مشغول­ است) محسوب می‌شود، به خاطر دزدی از کارفرمایی که داشته و متعاقباً آسیب دیدن سیستم عصبی‌اش، توانایی دسترسی به «ماتریکس» (یک نمایش گرافیکی از داده‌ها و شبکه‌های رایانه‌ای که به‌عنوان «فضای سایبر» نیز شناخته می‌شود) را از دست داده است. سپس «مولی میلیونز» که یک مزدور سایبورگی است، از طرف یک افسر مرموز سابق ارتش آمریکا به نام آرمیتاژ او را استخدام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که در ازای یک سرقت پرمخاطره، درمان شود.

هرچند در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی به‌موازات ظهور هر چه بیشتر فناوری‌های ارتباطی جدید، آثار داستانی یا فیلم‌های سینمایی بسیار زیادی (که بعضاً مضمون دیستوپیایی نیز داشتند) تولید شدند، اما تصویر گیبسون از این دنیای پیشرفته اطلاعاتی و ارتباطی، بسیار فراتر از زمان خود بود. بااین‌حال گیبسون تخصص آن‌چنانی در زمینه فناوری‌های جدید نداشت. درخشش رمان او نیز بیش از آنکه به خاطر ریزه‌کاری‌های فنی و دقت نظرهای جزئی در این موارد باشد، مدیون نگاه انسانی او به اصل ماجرا بود.

همین مسئله باعث شد که رمان نیورومنسر تا چند سال بعد یعنی ۱۹۸۸ بتواند چیزی حدود ۱۱ جایزه بین‌المللی نصیب نویسنده‌اش بکند که در میان آن‌ها سه جایزه اصلی مربوط به ژانر علمی-تخیلی نیز به چشم می‌خورد: جایزه فیلیپ کی. دیک، جایزه نبیولا و جایزه هوگو. دریافت این تاج سه‌گانه (منظور سه جایزه اصلی که از آن‌ها نام برده شد) آغاز الهام بخشی نیورومنسر بود. بسیاری از منتقدان، این رمان را سرآغاز واقعی ژانر سایبرپانک می‌دانند. الگوها و مضامینی که از این رمان آغاز شد، همان الگوها و مضامینی بودند که در بسیاری از آثار داستانی، سینمایی یا حتی بازی‌های ویدیویی تکرار شد. مثلاً اگر اهل دنیای سینما باشید، با مطالعه نیورومنسر حال و هوای فیلم سینمایی Blade Runner ساخته ریدلی اسکات برایتان تداعی می‌شود که فقط دو سال پیش از این رمان یعنی در ۱۹۸۲ منتشر شد. (گیبسون نیز بعدها با ریدلی اسکات دیدار می‌کند و در مورد این مشابهت مضمونی گفتگو می‌کنند)  یا حتی سه‌گانه مشهور ماتریکس نیز به شکل کاملاً آشکار، وامدار دنیایی است که گیبسون در این رمان و دیگر رمان­های مرتبط با آن توسعه داده است.

اما اوج اهمیت و تأثیرگذاری این رمان جای دیگری اتفاق افتاد. ترویج و گسترش مفهوم «فضای سایبر» (Cyberspace) که ما امروز به‌اشتباه با واژه فضای مجازی از آن یاد می‌کنیم، مدیون این رمان است. تاریخ‌نگاران حوزه سایبر، ابداع این واژه را به گیبسون نسبت داده‌اند و توضیح می‌دهند که گیبسون ابتدا در داستان کوتاهی به نام کروم سوزان (Burnin Chrome)که دو سال پیش از این رمان نوشته بود، مفهوم فضای سایبر را به کار برده و سپس در این رمان به‌خوبی توسعه داده است. مفهوم فضای سایبر البته پیش از گیبسون، توسط دو هنرمند دانمارکی به نامه‌ای سوزان اوسینگ و کارستن هاف در دهه ۶۰ میلادی به کار برده شد. آن‌گونه که هاف بعدها و در مصاحبه‌ای در ۲۰۱۵ توضیح داد، مقصود آن‌ها از فضای سایبر به کارهای هنری و حجمی خودشان مربوط بود که و اساساً خالی از هر ویژگی دیجیتال و تماماً فیزیکال محسوب می‌شد. بنابراین تمام اعتبار معنای جدید فضای سایبر به خود گیبسون مربوط می‌شود. با توصیفی که او در نیورومنسر ارائه می‌کند، فضای سایبری «نوعی توهم توافقی است که روزانه توسط میلیاردها اپراتور قانونی … تجربه می‌شود. یک نمایش گرافیکی از داده‌های استخراج‌شده از هر رایانه در سیستم انسانی. یک پیچیدگی غیرقابل‌تصور …. خوشه‌ها و صورت فلکی داده‌ها….» (قسمت‌های جاافتاده به دلیل رساتر شدن جمله و منظور نویسنده حذف‌شده‌اند). هرچند این ایده که فضای سایبری چیزی منفک و جدا از فضای فیزیکی است، سال‌ها بعد توسط خود گیبسون تعدیل شد و او به‌جای آن تعریفی آمیخته‌تر با فضای فیزیکی ارائه کرد، اما همین دیدگاه باعث شد تا جریان‌های مهمی در حوزه‌های علم، فرهنگ‌عامه، خرده‌فرهنگ‌ها، داستان‌ها، نمایش‌ها و آثار سینمایی و… رشد پیدا کنند.

از طرف دیگر، سبک نوشتار گیبسون نیز موافقان و مخالفان خودش را داشت. برخی از منتقدان به سبک نوشتاری متراکم و غیرمتعارف او (یعنی سرعت‌بالا، تصاویر تکه‌تکه، استفاده از اصطلاحات تخصصی و….) ایراد گرفته و آن را مانعی برای مطالعه روان و ساده آن توصیف کرده‌اند. در حقیقت این نثر چالش‌برانگیز، خواننده را مجبور می‌کند تا هر لحظه به شکلی فعال با دنیای گیبسون در ارتباط باشد تا بتواند ماهیت تکه‌تکه، چندپاره و طاقت‌فرسای آینده‌ای را که توسط نویسنده ترسیم شده، به‌خوبی درک کند. همین قضیه باعث شده تا این رمان یکی از کلیدی‌ترین متن‌های ادبی پساانسان گرایانه محسوب شود. وجود مضامین پیچیده‌ای مانند هویت، آگاهی، تأثیرات فناوری، توجه به سرمایه‌داری جدید، فرم فرهنگی و اجتماعی خاص آرمان‌شهر (یا به تعبیر بهتر: پادآرمان­شهر) و…. باعث تحسین بسیاری از منتقدین شده است.

رمان نیورومنسر نه‌تنها به دلیل اهمیت تاریخی خود در شکل‌دهی یک ژانر، بلکه به دلیل توانایی مداوم آن در برانگیختن تفکر و بحث در مورد پیامدهای اخلاقی، اجتماعی و هستی شناسانه فناوری و آمیختگی هر چه بیشتر ما به آن، یک متن حیاتی باقی می‌ماند. تأثیر گسترده این رمان، نشانه قدرت تخیل گیبسون و درک عمیق او از مسیر تغییرات تکنولوژیکی و فرهنگی به‌عنوان یک آفرینشگر و هنرمند فعال است. علاقه آکادمیک مداوم به این کتاب و ارجاعات مکرر آن در فرهنگ‌عامه (حتی دهه‌ها پس از انتشار آن) نشان‌دهنده قدرت ماندگار آن است. این رمان نه‌تنها تصویری از یک آینده بالقوه از دهه ۱۹۸۰ ترسیم می‌کند، بلکه اثری است که تلاش دارد با نگرانی‌ها و امکانات معاصر پیرامون فناوری، هویت و ماهیت واقعیت دست‌وپنجه نرم کند.

اگر به نیورومنسر و دنیای آن علامه مندید، یا حتی اگر معرفی این کتاب را کسل‌کننده می‌دانند، این خبر می‌تواند برایتان جالب باشد: فوریه امسال سرویس اپل تی.وی. پلاس اعلام کرد که از ژانویه ۲۰۲۵، فیلم‌برداری سریال Neuromancer که اقتباسی از این رمان است را در توکیو ژاپن کلید زده است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا