ظهور جامعه سایبر- فیزیکی و افق آن
آنچه امروز با آن روبهرو هستیم دیگر صرفاً زندگی در جهان دیجیتال یا زیستن در جهان فیزیکی نیست؛ بلکه همزیستی و درهمتنیدگی این دو در قالب یک ساحت تازه است: جامعهی سایبر-فیزیکی. این مفهوم، که برآمده از توسعهی سیستمهای هوشمند، شبکههای پرسرعت و نقش روزافزون داده در تصمیمگیریهاست، توصیفکننده جامعهای است که در آن انسان، ماشین، داده و فضاهای واقعی در یک اکوسیستم واحد و پیوسته عمل میکنند. در این جامعه، مرز میان آنلاین بودن و آفلاین شدن کمرنگ شده و تعاملات ما در هر لحظه همزمان در دو سطح جهان اتفاق میافتد: سطحی که جسم و ماده در آن حضور دارند، و سطحی که اطلاعات و محاسبات در آن جریان دارند.
بهقلم:محمد حسین افشاری
در چند دههی اخیر، فناوری نهفقط ابزارهای ما را تغییر داده، بلکه آرامآرام ساختار جامعه را از نو شکل داده است. آنچه امروز با آن روبهرو هستیم دیگر صرفاً زندگی در جهان دیجیتال یا زیستن در جهان فیزیکی نیست؛ بلکه همزیستی و درهمتنیدگی این دو در قالب یک ساحت تازه است: جامعهی سایبر-فیزیکی. این مفهوم، که برآمده از توسعهی سیستمهای هوشمند، شبکههای پرسرعت و نقش روزافزون داده در تصمیمگیریهاست، توصیفکننده جامعهای است که در آن انسان، ماشین، داده و فضاهای واقعی در یک اکوسیستم واحد و پیوسته عمل میکنند. در این جامعه، مرز میان آنلاین بودن و آفلاین شدن کمرنگ شده و تعاملات ما در هر لحظه همزمان در دو سطح جهان اتفاق میافتد: سطحی که جسم و ماده در آن حضور دارند، و سطحی که اطلاعات و محاسبات در آن جریان دارند.
جامعه سایبر-فیزیکی
جامعهی سایبر-فیزیکی در سادهترین تعریف، جامعهای است که در آن جهان واقعی و جهان دیجیتالی درهم تنیده شدهاند و یک سیستم واحد و پیوسته را ساختهاند.
برای فهم این مفهوم باید بدانیم که جامعه فیزیکی به هر آن چیزی اشاره دارد که در جهان واقعی حضور دارد: انسانها، اشیا، خودروها، زیرساختها و مکانهایی که قابل لمس و مشاهدهاند. جامعه سایبری نیز شامل دادهها، الگوریتمها، هوش مصنوعی، شبکهها و فرآیندهای محاسباتی است که در فضای دیجیتال رخ میدهند.
جامعهی سایبر-فیزیکی زمانی شکل میگیرد که این دو سطح نه در کنار هم، بلکه درون یکدیگر عمل کنند؛ یعنی دادهها بهطور لحظهای از جهان واقعی جمعآوری شوند، در لایهی دیجیتال تحلیل شوند و همان تحلیلها دوباره به زندگی فیزیکی بازگردند و تصمیمها، رفتارها یا روندها را تغییر دهند. این چرخۀ مداوم باعث میشود هر لحظه، جهان واقعی تحت تأثیر محاسبات و تحلیل داده قرار گیرد و جهان دیجیتال نیز دائماً از تغییرات جهان مادی تغذیه شود. در نتیجه، جامعهای پدید میآید که در آن انسانها، ماشینها، سنسورها و الگوریتمها یک اکوسیستم مشترک میسازند. بهجای آنکه زیست ما به دو بخش جداگانهی برخط و برونخط تقسیم شود، تعاملات ما در هر لحظه در هر دو جهان بهطور همزمان جاری است. جامعهی سایبر-فیزیکی درواقع توصیفکنندهی این وضعیت جدید است: وضعیتی که در آن واقعیت قابل محاسبه شده و محاسبه نیز امکان مداخله در واقعیت یافته است.
روایت پیکره
در دل جامعهی سایبر-فیزیکی، جهان همچون موجودی زنده، دولایه نفس میکشد؛ لایهای ریشهدار در زمین و جسم، و لایهای گسترده در آسمان دادهها. در لایهی فیزیکی، همهچیز با همان مادیات آشنا و قابل لمس پیش روی ماست: خیابانها و بناها، ماشینها و کارخانهها، ابزارهایی که کار میکنند و بدنهایی که حرکت میکنند. اما درست بر فراز و درون همین جهان، لایهای دیگر جریان دارد؛ لایهای از دادهها، پردازشها و شبکههایی که چون نسیمی نامرئی، اما اثرگذار، رفتار هر جزء جهان مادی را دگرگون میکنند. پیوند این دو لایه را حسگرها و محرکهایی شکل میدهند که همچون حواس و اندام یک پیکرهی هوشمند عمل میکنند: آنها از کوچکترین لرزشها و تغییرات، دادهای تازه برمیگیرند و پس از عبور از ذهن الگوریتمها، فرمانی نو به جهان بازمیگردانند. داده در این میان نقش خون را دارد؛ جریانی که بیوقفه در رگهای این جامعه میگردد، معنا میسازد، تصمیم میآورد و مسیر حرکت را مشخص میکند. هوش مصنوعی همچون مغزی است که این جریان را تفسیر میکند؛ الگویی میجوید، آینده را حدس میزند و گاه پیش از آنکه انسان خطری را احساس کند، تصمیم لازم را گرفته است. شبکههای ارتباطی نیز رگها و شریانهاییاند که این پیکره را زنده نگه میدارند؛ سرعت، پایداری و گسترهی آنهاست که تعیین میکند جامعهی سایبر-فیزیکی تا چه حد توان هماهنگی، واکنش و فهم لحظهای خواهد داشت. در نهایت، انسان تنها نظارهگر این جهان نیست؛ او خود یکی از گرههای آن است، موجودی که داده تولید میکند، تصمیمهایش متأثر از دادههاست و حضورش بخشی از نبض همین پیکره بهشمار میرود. بدینترتیب، اجزای این جامعه نه قطعات جداگانه، بلکه اندامهای یک کل واحد هستند؛ کلی که در مرز میان ماده و محاسبه شکل گرفته و جهان را به فضایی تبدیل میکند که همزمان واقعی و محاسباتی است.
جانِ پنهانِ جامعهی دوگانه
این جامعه با وعدهی بهینهسازی و پیشرفت پا به میدان میگذارد؛ جامعهای که میگوید آمده تا جهان را دقیقتر، سریعتر و کمخطاتر کند. در ظاهر، هدف آن ساماندادن به شلوغیها و ناهماهنگیهایی است که زندگی مدرن بهجا گذاشته: از ترافیکی که خیابانها را خسته میکند تا مصرف انرژیای که بیبرنامه میسوزد و هدر میرود. در این روایت رسمی، داده نقش چراغ راه را دارد و الگوریتمها نقش حکیمانی را بازی میکنند که قرار است بهجای حدس و آزمونوخطا، تصمیمی محاسبهشده و به دور از خطا بگیرند. جامعه مدعی است که کیفیت زندگی را بالا میبرد؛ میخواهد خانه را هوشمند کند، بیمارستان را واکنشپذیرتر، خیابان را امنتر و شهر را کممصرفتر.
اما اگر با کمی دقت نگاه کنیم، روشن میشود که این اهداف هرچند در ظاهر شفافاند، گاه سایههایی هم پشت خود دارند. بهینهسازیای که از آن سخن گفته میشود، تنها کاهش اتلاف نیست؛ نظمی است که از دل داده برمیخیزد و آرامآرام جایگزین نظمی میشود که پیشتر انسان آن را تعریف میکرد. تصمیمگیری مبتنی بر داده، هرچند بهظاهر بیطرف، میتواند سلیقهها، سوگیریها و اولویتهای پنهان را نیز با خود حمل کند؛ آن هم در لباسی که ادعا میکند خنثی و بیطرف است. حتی افزایش ایمنی و تابآوری، که یکی از نجیبترین اهداف این جامعه معرفی میشود، گاهی به این معناست که سیستم، برای حفظ حیات خود، آزادیهایی را که پیشتر بدیهی بود زیر ذرهبین میبرد.
به بیان دیگر، جهانی درحال ساخت است که در آن انسان و ماشین نه در جای هم، بلکه در نظم هم مشارکت میکنند. انسان همچنان تصمیم میگیرد، اما این تصمیمگیری حالا در گفتگویی دائمی با داده و الگوریتم رخ میدهد. ماشین کمک میکند، اما این کمک با نوعی مداخلهی نامرئی همراه است که گاه مسیر انتخاب انسان را هدایت میکند. هدف این جامعه، اگر بخواهیم منصفانه بگوییم، فقط آسایش و سرعت نیست؛ ساختن جهانی است که در آن ماده و محاسبه، جسم و تحلیل، بیوقفه یکدیگر را اصلاح میکنند. در نتیجه، انسان در فضایی قدم میگذارد که هم کارآمدتر است و هم تحت نظارت بیشتر؛ هم پیشرفتهتر و هم محتاج فهمی تازه از آزادی، اختیار و مسئولیت.
سیمکشیِ زیرپوستی
جامعهی سایبر-فیزیکی دیگر قصهی فیلمهای علمیتخیلی نیست؛ درست همین امروز، بیصدا در رگهای شهرها و خانههایمان جریان دارد؛ مثل مهمانی که کلید دارد اما هیچوقت زنگ نمیزند.
شهرهای آپدیت:
در نسخهی ایرانی شهر هوشمند، دوربینها خیلی وقت است همهجا هستند؛ از چهارراه ولیعصر تا کوچهباغهای شیراز. دادههای ترافیکی هم لحظهای جمع میشوند، فقط کافی است در اتوبان همت پنج دقیقه توقف کنید تا هوشمندی سیستم را با تمام وجود لمس کنید. چراغها خودشان تنظیم میشوند، البته نه همیشه مطابق خلقوخوی ما. آلودگی، ازدحام و مصرف انرژی زیر ذرهبیناند؛ گاهی هم این ذرهبین فقط نگاه میکند و لبخند تلخی میزند.
پزشکِ نامرئی روی مچ دست:
ساعتهای هوشمند شدهاند دایههای مهربانتر از مادر. ریتم قلبمان را میگیرند، میزان اکسیژن خون را اندازه میگیرند و اگر زیادی بیتحرک بنشینیم، با لحنی که کمی قضاوتگر بهنظر میرسد، ما را به تکون خوردن دعوت میکنند. در بیمارستانها نیز دادهها دائماً از تختی به مانیتور دیگری میدوند و گاهی قبل از خودمان میفهمند چه خبر است.
صنعت ۴.۰:
در کارخانههای مدرن، رباتها و ماشینآلات با همدیگر مثل یک گروه تلگرامی منظم کار میکنند: هر لرزش کوچکی را گزارش میدهند، هر خطایی را اصلاح میکنند و اگر چیزی ناهماهنگ باشد، سیستم قبل از فریاد کارگر، خودش فریاد میزند. خط تولید، تبدیل شده به موجودی حساس که به کوچکترین سرفه واکنش نشان میدهد.
در مجموع، جامعهی سایبر-فیزیکی به آهستگی وارد زندگی ما شده؛ نه با ماشینهای پرنده(که هرچند درحال رخ دادن است)، بلکه با همان لحن آشنای زندگی روزمره: چراغی که خودش خاموش میشود، پیامی که خودش هشدار میدهد، شهری که خودش نگاه میکند. جهانی که دارد یاد میگیرد ما را بفهمد؛ و البته، از آن طرف ما هم باید یاد بگیریم در برابر این فهمِ تازه، کمی محتاطتر قدم برداریم.
بازنویسی در نهایت کار
در نهایت باید گفت این جامعه همچون پلی که از میان مه میگذرد، جهان لمسپذیر و جهان نامرئی را به هم پیوند میدهد؛ پلی که از تار و پود داده بافته شده و بر ستونهای واقعیت استوار است. در این جهان تازه، هر تجربهی ما دو چهره دارد: یکی جسمانی و آشنا، دیگری دیجیتال و سیال. آنچه میبینیم، میشنویم و لمس میکنیم، همزمان در آینهای محاسباتی بازتاب مییابد؛ گویی زندگی، سایهای دوم یافته که دائماً در کنارمان راه میرود و هر حرکتمان را به زبانی عددی روایت میکند. آینده در این تلاقی زاده میشود؛ تلاقیِ ماده و محاسبه، انسان و الگوریتم، تصمیم و داده. جهان به موجودی تبدیل شده که بیوقفه خودش را دوباره مینویسد؛ هر لحظه، خطی تازه در دفتر واقعیت، و هر ثانیه محاسبهای تازه در ذهن دیجیتال. اما در میان این شکوه درخشان، پرسشی آرام و مداوم نیز طنین میاندازد: آیا ما صاحب این محاسباتیم، یا تنها مسافران جادهای هستیم که دیگران مسیرش را طراحی میکنند؟
جامعهی سایبر-فیزیکی نه رؤیای صرف است و نه کابوس محض؛ سرزمینی میان این دو است. سرزمینی که هم روشناییِ کارآمدی را در خود دارد و هم سایهی نظارت را؛ هم امیدِ آیندهای هوشمند را و هم هشدارِ مسئولیتی سنگین را




