سایبورگ، انسان کامل جدید: عناصر سینمای سایبرپانک (قسمت ۱)
سایبورگ مهمترین چهره از دنیای ابرقهرمانها در سینمای سایبرپانک است، زیرا او به عنوان انسان کامل این جهان شناخته میشود. سایبورگ از ترکیب واژههای سایبرنتیک و ارگانیسم به وجود آمده است و به موجودی دورگه از نسل انسان و ماشین اشاره دارد که سیستم عصبی و حیاتیاش با نرمافزار و فناوریهای جدید پیوند خورده است. سایبورگ در سینمای سایبرپانک واجد سه ویژگی مهم است: ۱- متلاشی شدن بدن، ۲- نافردیتهای ناخواسته، ۳- چرخش دائمی میان آنتاگونیست و پروتاگونیست.
در مجموعه یادداشتهای نقد فیلم های سایبرپانک قصد داریم به بررسی اجزای فرمی و محتوایی این ژانر سینمایی بپردازیم. قسمت اول این مجموعه درباره سایبورگ را میخوانید:
آخرین قسمت از مجموعه انیمیشنهای سینمایی شانزدهگانه لیگ عدالت یعنی جاستیس لیگ دارک (جنگ آپوکالیپس) تصویری غمانگیز و ناراحتکننده از سایبورگ را به ما نشان میدهد. گروه لیگ عدالت شکست سهمگینی از دارکساید متحمل شده و بخش زیادی از کره زمین نابود شده است. سوپرمن به وسیله کریپتونایت ضعیف شده است، بعضی از اعضای گروه اسیر و برخی دیگر فرار کردهاند. تنها بتمن مانده است و تصمیم گرفته برای آخرینبار علیه دارکساید جنگی راه بیاندازد. از کنستانتین کمک میگیرد و وارد سفیه غولپیکر دارکساید میشود و با صحنهای هولناک مواجه میشود. سایبورگ، یا همان ویکتور استون، به دیوار آویخته شده و سیستم هوش مصنوعی و تواناییهای ذهنیاش به خدمت سفینه دارکساید درآمده، در حالی که دست و پایش قطع شده و تنها سر و بدنی نصفه از آن باقی مانده است. احتمالا اگر هر کسی دیگری از اعضای گروه لیگ عدالت یا سایر ابرقهرمانهای کمپانی دیسی بود، به این مرحله از حیات نمیرسید، اما سایبورگ با همین حالت نیز هنوز زنده بود. پس و پیش داستان فیلم را خودتان ببینید، البته کار سختی نیست، تنها شانزده قسمت انیمیشن سینمایی ۹۰ دقیقهای است.
سایبورگ چیست؟
سایبورگ مهمترین چهره از دنیای ابرقهرمانها در سینمای سایبرپانک است، زیرا او به عنوان انسان کامل این جهان شناخته میشود. ویکتور استون به خاطر حادثهای که در زندگیاش رخ میدهد و نویسندگان کمپانی دیسی داستانهای متفاوتی از آن واقعه روایت میکند، توسط پدرش که دانشمند است، تبدیل به سایبورگ میشود، چیزی میان انسان و ربات، ولی نه انسان و نه ربات.
سایبورگ از ترکیب واژههای سایبرنتیک و ارگانیسم به وجود آمده است و به موجودی دورگه از نسل انسان و ماشین اشاره دارد که سیستم عصبی و حیاتیاش با نرمافزار و فناوریهای جدید پیوند خورده است. صحبت از سایبورگ صرفا یک خیالپردازی هنرمندانه نیست، زیرا در حال حاضر نیز تلاشهایی برای خلق چنین موجودی در جهان رقم خورده است.
سایبورگهای مشهور سینمای سایبرپانک:
اگرچه مهمترین سایبورگ در جهان ادبیات و سینما متعلق به کمپانی دیسی است، اما در برخی دیگر از آثار مهم سینمای سایبرپانک نیز میتوان رد سایبورگ را پی گرفت. برای مثال در فیلمهای سینمایی ترمیناتور، بلیدرانر و آن زن نیز شاهد حضور سایبورگ هستیم. دارث ویدر در فیلم جنگ ستارگان، بورگ در فیلم پیشتازان فضا، دکتر استرنجرلاو در فیلم دکتر استرنجرلاو، پلیس آهنی در فیلم پلیس آهنی، سرگرد موتوکو کوشاناگی در فیلم شبح درون پوسته، دکتر آرلیس لاولس در فیلم غرب وحشیِ وحشی، دکتر اختاپوس در فیلم مرد عنکبوتی، دکتر جولیوس در فیلم دکتر نو، فرانکنشتاین در فیلم مسابقه مرگ ۲۰۰۰، سرباز زمستان در فیلم کاپیتان آمریکا، مرد شش میلیون دلاری در فیلم مرد شش میلیون دلاری، کارآگاه گجت در فیلم کارآگاه گجت و… برخی از چهرههای مشهور سینمای سایبرپانک هستند. هرچند نباید متوجه این اشتباه شد که غالب شخصیتهای سایبورگ در سینما مرد هستند، بلکه سینمای سایبورگ دارای سایبورگ نیز زن میباشد. برای مثال میتوان به موتوکو در فیلم شبحی در پوسته، ایو در فیلم شب حادثه، تیایکس در فیلم ترمیناتور، پریس در فیلم بلیدرانر، ماریا در فیلم متروپلیس و… اشاره کرد. مساله برای سایبورگهای مشهور سینمای سایبرپانک بیش از آنکه جنسیت باشد، ترکیب سایرنتیک و ارگانیسم است.
سیمای سایبورگ در سینما سایبرپانک:
سایبورگ در سینمای سایبرپانک واجد سه ویژگی مهم است:
۱- متلاشی شدن بدن: بدن سایبورگ دیگر همان بدن سابق نیست. بدنهای فلزی به جای یا در کنار پوست محیط اندام انسان شده است. در کنار خون و رگ باید از سیمها و الکترونها استفاده شود، و به دلیل تغییر اندام و بدن، تواناییها و شورمندیهای برخاسته از ارگانیسم انسان نیز تغییر میکند. اگرچه در وهله اول به نظر میرسد که سایبورگ قدرت بیشتری دارد، اما سینمای سایبرپانک و به خصوص ژانر ابرقهرمانی (مانند سریال دووم پاترول یا گشت عذاب) به ما یادآوری میکند که این بدن جدید نیز محدودیتهایی دارد و شخصیتهای سایبورگ لزوما از چنین تقدیری خرسند نیستند.
۲- نافردیتهای ناخواسته: مساله اساسی در توضیح اراده، سوبژکتیویته و فردیت برای انسان در دوران مدرن به این نکته جنجالی ختم میشود که انسان چگونه خودش را کنترل و مدیریت میکند و کنترل اراده چگونه امر اخلاقی را رقم میزند. با تامل درباره شخصیتهای سایبورگ در سینمای سایبرپانک درمییابیم که آنان در برخی موقعیتها میتوانند متفاوت عمل بکنند، و قضاوت اخلاقی درباره رفتارشان توسط خودشان و از سوی دیگران میتواند چالشبرانگیز باشد. یعنی میتوان گفت اگرچه قضاوت اخلاقی درباره فردیت سایبورگ نیز مانند انسان وجود ندارد، اما لزوما نمیتوان از مناظر سابق به آن نگریست. کافیست به مشکلاتی که ویکتور استون با آن سر و کار دارد، نظری انداخت.
۳- چرخش دائمی میان آنتاگونیست و پروتاگونیست: از یک سو نگاه بدبینانه به تکنولوژی باعث شده گاهی سایبورگها به ضدقهرمان داستانهای سایبرپانکی تبدیل شوند، و از سوی دیگر نیاز روزافزون بشر به تکنولوژی منجر به این شده که نجاتدهنده و قهرمان داستانها هم سایبورگها باشند. در سینمای سایبرپانک، به دلیل مدرن بودن روایت، امکان جابهجایی بین آنتاگونیست و پروتاگونیست داستان وجود دارد، اما ویژگی منحصر به فرد سایبورگ این است که در عین حال، هر دو حالت را با خود به همراه دارد. سرباز زمستان بهترین مثال برای تایید این ادعاست.
در نگاهی دمدستی به تاریخ سینمای سایبرپانک میتوان متوجه این نکته شد که در گذر زمان، پیچیدگیهای رفتاری، صورتهای زیباییشناسانه، تواناییهای فناورانه، اختلالهای روانی و ساخت موقعیتهای بغرنج برای سایبورگها در سینما پیچیدهتر میشود. به همین دلیل میتوان یک پیوستار تحلیلی جداگانه برای نقد سینمای سایبرپانک ناظر به سایبورگ باز کرد و صرفا از منظر تحلیل سایبورگ به بازشناسی سینمای سایبرپانک روی آورد.
مؤخره
همانطور که فرانسیس بیکن ارغنون نو را با یادآوری اغنون ارسطو نوشت، تا منطق علم جدید را به جای علم قدیم توضیح بدهد، و همانگونه که آنتونی گیدنز قواعد جدید روش جامعهشناسی را با استفاده از نام کتاب کلاسیک امیل دورکیم یعنی قواعد روش جامعهشناسی منتشر کرد تا شکل جدیدی از جامعهشناسی را برای جامعه جدید طرحریزی کند، ما نیز قصد داریم بر شانههای غولهای نظریهپردازان سینما بایستیم و با الهام از ادبیات فرمالیستی عناصر سینمای استفان شارف (مانند جداسازی، رویداد موازی، افشای تدریجی و…) به عناصر سینمای سایبرپانک بپردازیم.