فرهنگ سایبری

خرده فرهنگ ها در جهان دیجیتال

در جهان دیجیتال، عرصه فرهنگ نیز همانند دیگر عرصه‌های حیات بشر در معرض رادیکال‌ترین تغییرات است. فرهنگ و تمام حوزه‌های مطالعاتی وابسته به آن در دهه‌های اخیر، نیم‌نگاهی به تغییرات شگرف این حوزه داشته‌اند. تغییراتی که اغلب در سایه سیطره شبکه‌های اجتماعی به وجود آمده است. در این میان «مفهوم خرده فرهنگ» که از چرخش فرهنگی در مطالعات اجتماعی دهه ۱۹۶۰ به بعد وارد ادبیات علوم اجتماعی گردیده است نیز در جهان دیجیتال دارای معنایی جدید شده است. از همین روست که پژوهشگران از واژه جدیدی به نام «خرده‌ فرهنگ‌های دیجیتال» یاد می کنند. برای بررسی دقیق‌تر این واژه و تغییرات فرهنگی متضمن آن به گفت و گو با دکتر محمد جواد بادین فکر نشستیم. برای خواندن متن مصاحبه سایبرپژوه با دکتر بادین فکر به cyberpajooh.com مراجعه نمایید. 

 

سلام عرض می‌کنم خدمت آقای دکتر جواد بادین فکر متخصص و پژوهشگر حوزه خرده فرهنگ های دیجیتال و به طور کلی علاقه مند به جهان جدید دیجیتال. همان طور که می‌دانید اصطلاحات بسیار مختلفی در مورد تحولات تکنولوژیکی و به طبعش تحولاتی که در زندگی اجتماعی ما به وجود آمده، وجود دارد. از این اصطلاحات میتوان به: عصر سایبر، عصر دیجیتال، عصر اینترنت اشاره نمود؛ این اصطلاحات که از انقلاب‌های ارتباطاتی شروع می‌شود و محور اصلی‌اش تحولات تکنولوژیکی است و الان هم ادامه دارد، وجوه مختلف زندگی انسان‌ها را تحت تاثیر قرار داده است. از بحث اقتصادی و اشتغال و اقتصاد پلتفرمی گرفته تا وجه سیاسی مثل مشارکت و شبکه سازی و جنبش‌های اجتماعی جدید و در حوزه های فرهنگی مثل مصرف فرهنگی، هویت‌های جدید و به طبع چیزی که در تار و پود زندگی ما اثر دارد، سایبرپژوه سعی دارد تا به همهی این حوزهها، تا حد امکان بپردازد. یعنی هر چیزی که توصیفی از وضعیت موجود یا پیش‌بینی از وضعیت آینده برای ما داشته باشد می‌تواند برای ما مفید، و برای مخاطبانمان قابل استفاده باشد، به همین دلیل با توجه به علایق و تمایل شما در حوزه‌ی خرده فرهنگ‌های دیجیتال قصد داریم که در یک سلسله مصاحبه‌ها و گزارش‌هایی از شما استفاده کنیم اما در ابتدا و این‌جا می‌خواهیم در مورد خرده فرهنگ‌های دیجیتال به طور کلی صحبت کنیم و ببینیم تا کجا آن می‌توانیم پیش برویم و بعد از آن در فرصت‌های بعدی بحث را تکمیل کنیم، من سوالات خود را بدون توضیح بیشتر شروع می‌کنم.

خرده فرهنگ ها در عصر دیجیتال

 از کلمه‌ی اصلی موضوع مصاحبه‌مان شروع می‌کنم بحث خرده فرهنگ‌های دیجیتال، وقتی این واژه را بکار می‌برید دقیقا مقصود چه چیزهایی است؟ برای  مثال‌های این حوزه هم اگر تعریفی، یا توصیفی، یا تبیینی از آن دارید برای ما بفرمایید.

من در آغاز صحبت خود اشاره کنم که مفهوم خرده فرهنگ اساسا چه بود و درواقع در تطور و تبارشناسی این مفهوم ما چگونه رسیدیم به چیزی به‌نام خرده فرهنگ‌های دیجیتال و چرا اساسا اسم آن را نگذاشتیم خرده‌ فرهنگ‌های اینترنتی یا خرده فرهنگ‌های تکنولوژیکی یا هر چیز دیگر، چرا اسم آن را گذاشتیم خرده فرهنگ دیجیتال؟

من خیلی ساده بخواهم صحبت کنم این هست که فرهنگ یک کل منسجم و اما در عین حال متکثر است، شما نمی‌توانید درواقع مرکز و هسته‌ی یک فرهنگ را همواره به راحتی شناسایی کنید و بتوانید درباره‌ی کل آن فرهنگ صحبت کنید و چه بسا اصطلاح خرده فرهنگ در ابتدا برخی به این معنا به کار برده اند که این کلی که ما از آن به عنوان فرهنگ یاد می‌کنیم بخش‌های حاشیه‌ای یا کرانه‌هایی در آن وجود دارد که درواقع ما می‌توانیم آن‌ها را جدا کنیم از کانون آن فرهنگ و به این خرده فرهنگ بگوییم که این فرهنگ یک جریان اصلی و یک هسته‎ی مرکزی دارد که در مقابل آن یک‌سری فرهنگ‌های کوچک دیگری وجود دارند که با آن مقابله و مقاومت می‌کنند، که به این فرهنگ ها خرده فرهنگ می‎گویند.

خرده فرهنگ

اما این خوانش از خرده فرهنگ، خوانشی بسیار ابتدایی و ساده است. اما ما مرادمان از خرده فرهنگ این تعریفی که عرض کردم نیست و این یک تعریف عملا تحت‌الفظی از  ساب‌کالچر یا همان خرده فرهنگ هست. اما نکته مهم در این باب چیست؟ نکته این است که درحدود دهه‌ی شصت میلادی به بعد اتفاقاتی در اروپا و آمریکا افتاد که باعث به‌وجود آمدن جنبش‌های اجتماعی مختلف شد و بحث‎های مختلفی در حوزه‌های جامعه‌شناسی سیاسی و مطالعات فرهنگی ناظر به حرکت‌های اجتماعی که شکل گرفته بود، مطرح شد که یکی از این حرکت‌های بسیار مهم بحث خرده فرهنگ‌های جوانان بود که مابه‌ازای جنبش جوانان ایجاد می‌شد. در مورد خرده فرهنگ‌های جوانان بریک، جامعه‌شناس انگلیسی بیان می‎کند که خرده فرهنگ‌ها امر تاریخی هستند به این معنا که خرده فرهنگ در یک روند تاریخی شکل می‌گیرد و به این شکل نیست که مثلا ما امشب بخوابیم و صبح بیدار شویم مثلا ببینیم که یک خرده فرهنگ جدید در جامعه به‌وجود آمده است، بلکه خرده فرهنگ‌ها در اثر انباشت‌های مختلف نیروهای اجتماعی شکل می‌گیرند و مهم‌ترین مسئله‌ی آن این است که همواره خرده فرهنگ‌ها یک نوع واکنش اجتماعی هستند.

این خیلی مهم است خرده فرهنگ‌ها معمولا یک واکنش به یک مشکل اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هستند که هر نسلی می‌تواند به طور گروهی برای پاسخ دادن به آن مشکل در آن جامعه، اقدام به ساخت یک خرده فرهنگ کند. پس یکی از مشخصه های بسیاری از این خرده فرهنگ‌ها در کشورهای غربی در طی دهه‌ی شصت، پاسخ‌دهی به شرایط سیاسی و اجتماعی است.  این موضوع خیلی مهم است؛ مثلا شکل‌گیری خرده فرهنگ هیپی‌ها در دهه‌ی شصت در آمریکا یک واکنشی درمقابل جنگ ویتنام بود. که درواقع میل به صلح و ارزش‌های انسانی یعنی در اعتراض به این حرکت سیاسی در جامعه بود یا خرده فرهنگ‌های تدها در انگلستان در اواخر دهه‌ی شصت واکنشی درمقابل بی‌عدالتی اجتماعی و محرومیت و کنار گذاشته شدن طبقه‌ی کارگر از فرصت‌های مختلف و موفقیت‌های مختلف در جامعه بوده است. یا مثلا خرده فرهنگ پانگ‌ها در دهه‌ی هفتاد نشانگر خشم و اعتراض اعضای این گروه به اخلاقیات سنتی و نظم و قانون بوده است. این خرده فرهنگ‎ها در اعتراض به نرسیدن به خواسته هایشان خودشان  را در فرم‌های فرهنگی و اجتماعی متبلور کرده‎اند. یعنی تمام این خرده فرهنگ‌ها یک هسته‌ی هویتی دارند که نظام معرفتی آن خرده فرهنگ را می‌سازد و برای شناخت آن خرده فرهنگ ما نیاز داریم که به یک هسته‌ی هویتی رجوع کنیم آن هسته‌ی هویتی توضیح می‌دهد که من چرا واکنش دادم؟ چرا درباره‌ی یک موضوعی ظهور پیدا کردم؟ عمده‌ی این هویت‌ها خودشان را در ساختارهای موسیقی، در ساختارهای فیلم، در ساختارهای هنری درواقع متبلور کردند. عرض کردم که یکی از ویژگی‎های اصلی  دهه‌ی شصت میلادی این است که خرده فرهنگ‎های زیادی همواره خودشان را درمقابل یک اتفاق اجتماعی تعریف می‌کردند. یک نکته‌ای وجود دارد ناظر به خرده فرهنگ‎ها که در فهم آنها مهم است، این است که ما در بحث خرده فرهنگ‌ها با دو مکتب روبرو هستیم، که یک مکتب، مکتب شیکاگو بود که مثلا افرادی مثل مرتین در مکتب شیکاگو، خرده فرهنگ را محصول برخورد طبقه‌ی پایین با نظم مسلط فرهنگی اجتماعی می‌دانستند خیلی اجتماعی  به خرده فرهنگ‌ها نگاه می‌کردند و آن‌ها را همواره گروه‌های کج‌رونده در جامعه درنظر می‌گرفتند. برای همین ادبیاتی که این‌ها ساختند برای مسئله‌ی خرده فرهنگ در آمریکا مسئله‌ی جرم است. یعنی رابطه‌ی مستقیمی بین جرم و خرده فرهنگ‌ها بخصوص خرده فرهنگ‌های سیاه‌هان برقرار بود و خرده فرهنگ‌ها به مثابه منحرف اجتماعی بودند که باعث به وجود آمدن بحث ادبیات هراس اخلاقی شد.

رسانه‎ها نیز با توجه به این خوانش از خرده فرهنگ‎ها، به آنها برچسب منحرف اجتماعی میزدند و عنوان‎هایی مانند: اغتشاش‎گر و مخل نظم عمومی برای خرده فرهنگ‎ها به کار می‎بردند. که ما  هم داریم الان به یک عبارتی از این روش استفاده می‌کنیم.

گروه دوم در مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام هستند که این‌ها با شیکاگو در  یک دهه هستند و دارای یک تاریخ می‎باشند. وخرده فرهنگ را مطالعه می‌کنند. طرفداران مکتب بیرمنگام معتقدند که خرده فرهنگ‌های جوانان یک امر اعتراضی و مقاومتی به مظاهر سرمایه داری هستند و آن را می‌ستایند و معتقد بودند که این خرده فرهنگ‌ها می‌توانند راهی برای رهایی درمقابل این نیروهای مسلط فرهنگی در جامعه که مشخصا ساخته‌ی گروه‎های سیاسی مسلط بودند را  در جامعه باز ‌کنند.

تا اینجای بحث یک تبارشناسی از وضعیت تولد مفهوم خرده فرهنگ در اروپا بیان کردم.  نکته‌ی ویژه که من می‌خواهم ادامه دهم که بعد از آن مفهوم خرده فرهنگ دیجیتال را بیان کنم این است که در یک جمع بندی درباره خرده فرهنگ می‌توانیم بگوییم که یک بیان متفاوت معنادار در جامعه هستند  که خودش را با سبک‌ها یا فرم‌های فرهنگی مختلف  پدیدار می‌کند. آن تفاوت معنادار خرده فرهنگ ها  در هسته‌ی هویتی آن خرده فرهنگ وجود دارد که توضیح می‌دهد که چرا همه‌ی گروه یک خرده فرهنگ دارای ویژگی مشترک هستند که اعضای آن خرده فرهنگ را متحد می‎کند و باز همان هسته‎ی هویتی یک خرده فرهنگ هست عامل تفاوت یک خرده فرهنگ را با  فرهنگ مین استریم و جریان اصلی مشخص می‌‎کند. و این نشان دهنده روند دیالکتیکی این خرده فرهنگ‎ها هستند و بروز و ظهور خرده فرهنگ‎ها، در قامت سبک‌ زندگی، مد، لباس، سبک چهره، تولیدات رسانه‎ای و فرهنگی می‎باشد. این بروزهای متفاوت خرده فرهنگ ها نیز از آن هسته‌ی هویتی  نشئت می‎گیرد.

بعد از مدتی عده‌ای آمدند منتقد شدند و گفتند این بچه‌بازی‌ها را جمع کنید، این خرده فرهنگ‌ها توانایی مبارزه با سرمایه‌داری را ندارند.   بعد از مدتی خرده فرهنگ‌ها ذیل یک عنصر مصرفی شکل ‌گرفتند. به عنوان مثال خرده فرهنگ پانک‌ها مثلا شکل گرفت، یعنی ذیل یک هویت مصرفی موسیقی  این خرده فرهنگ شکل گرفت. این خرده فرهنگ ها و رفته رفته از دهه‌ی هشتاد و نود میلادی که ما می‌توانیم بگوییم ارتقاء سرمایه‌داری هم به یک عبارتی بود، این‌ها را سرگرم به موضوعات اوقات فراغت کرد، سرگرم به الگوهای مصرفی کرد. نکته این است که بعد از مدتی با گسترش وب دو که مسئله‌ی شبکه‌های اجتماعی هم سرآغازش از آن‌جا شروع می‌شود ما شاهد تحولاتی در حوزه‌ی خرده فرهنگ شدیم، یعنی خرده فرهنگ‌هایی که یک زمانی قرار بود افرادی را دور همدیگر جمع کند به آن‌ها هویت مشترکی بدهد، ارزش ها و قوانینی را برای خودش ایجاد کند تا بتواند یک واکنش مقاومتی به قوانین یا فرهنگ رسمی جامعه بدهد مثل خوانش مکتب شیکاگو، یا یک خوانش مقاومت در برابر سرمایه داری و حاشیه نشینی بدهد که این خوانش مال مکتب بیرمنگام بود، در حالی که بعد از این اتفاق یعنی بعد از دهه‌ی هشتاد و نود با اوج‌گیری فضای رسانه و مصرف رسانه‌ای در فضای بین جهان و جهانی شدن فرهنگ، این خرده فرهنگ‌ها از بین نرفتند، شکلشان عوض شد، هسته‌های هویتی‌شان هم عوض شد.

در مورد خرده فرهنگ‌های دیجیتالی که من پایان نامه‌ی خودم هست ما می‌رسیم به این تحولی که خرده فرهنگ‌ها به واسطه‌ی اینترنت برایشان به وجود آمد، یعنی  اینترنت فرصت‌های جدیدی را  برای شکل‌گیری و گسترش خرده فرهنگ‌ها ایجاد نمود و ما با انفجار خرده فرهنگ‌ها مواجه شدیم. یعنی تا قبل از این اگر شما در یک جامعه‌ای می‌توانستید به واسطه‌ی گل درشت بودن، سه یا چهار عدد خرده فرهنگ را در جامعه شناسایی کنید، به واسطه‌ی اینترنت و تکثر قارچی این خرده فرهنگ‌ها، هم شناسایی‌شان در جامعه سخت شد به خاطر اینکه تعدادشان زیاد شد و قدرتشان رو به افول رفت. این بدان معنی است که خرده فرهنگ‎ها به شکل گروه‌های زیاد اما اعضای کم در آن گروه ها شدند.  یعنی اینقدر این‌ خرده فرهنگ‎ها پخش شدند که عملاً خیلی‌ها معتقد هستند ما دیگر وارد عصر خرده فرهنگ‌های دیجیتال نشدیم، وارد عصر فرهنگ‌های دیجیتال شدیم. یعنی دیگر اینقدر گستره هستند که از کلیتشان می‌توانیم به عنوان یک فرهنگ نام ببریم و اینترنت به مثابه رسانه یا واسط خرده فرهنگ مصرفی عمل می‎کند، معتبرترین اثر مردم نگاری که در حوزه‌ی اینترنت انجام شد می‌شود گفت کار پائول ویلیامز بود سال ۲۰۰۶ که گفت اینترنت خودش منشاء خرده فرهنگ‌ها و شکلی برای اظهار و ابراز خرده فرهنگ‌ها است. و موجودیت فرهنگ‌های جوان‌ها را اینترنت دچار تحول کرد، همان کاری که اینترنت یا رسانه با کلیت ساختارهای اجتماعی کرد، رسانه‌ای شدن دین، رسانه ای شدن سیاست، رسانه ای شدن فرهنگ و مشخصاً خرده فرهنگ ها. خرده فرهنگ‌های دیجیتالی در همان دهه‌های ۱۹۸۰ و ۹۰ در اروپا به صورت زیرزمینی شکل گرفتند که مشخصا هکرها بودند، هکرهای جوانی که کار آن‌ها هک کردن کامپیوترهای شرکت‌ها بود، در بدو به دنیا آمدن این خرده فرهنگ‌های دیجیتالی هم شما همچنان کنش مقاومتی می‌بینید چون این‌ها داشتند شرکت‌های بزرگ سرمایه‌داری را کامپیوترهایشان را هک می‌کردند و مهم‌ترین کاری که دیدم، مقاله‌ای با عنوان بررسی خرده فرهنگ گیگ‌ها، مفهوم‌پردازی شد. یکی توسط مک‌آرتور سال ۲۰۰۹ است که منظورم این است مفهوم خرده فرهنگ دیجیتال  مفهوم جدیدی است که از  ۲۰۰۹ به بعد توسط مک آرتور بیان شده است. که آرتور بر روی فرهنگ گیگ‌ها کار کرد.  حالا این را هم بگویم چرا ما اسم آن را می‌گذاریم خرده فرهنگ دیجیتال؟ چرا اسم آن را نمی‌گذاریم خرده فرهنگ‌های مثلا کامپیوتری؟ بخاطر این‌که دیجیتال یا فرهنگ دیجیتالی کلان‌تر از فرهنگ است. یعنی کامپیوتر، رسانه، اینترنت این‌ها همه ذیل فرهنگ دیجیتال الان تعریف می‌شوند. ممکن است که خیلی از خرده فرهنگ‌ها در بستر وب یا اینترنت شکل نگیرد ولی در بستر دیجیتالی شکل بگیرد یعنی شما نمی‌توانید بگویید که خرده فره‍نگ گیمرها یک خرده فرهنگ اینترنتی است الزاما، نه شما می‌توانید در خانه بنشینید بدون این‌که به هیچ کجا وصل باشید ولی گیمر حرفه‌ای باشید. البته الان گیم و اینترنت یکی شده ولی نمی‌توانید بگویید این یک خرده فرهنگ اینترنتی است ولی می‌توانید بگویید این یک خرده فرهنگ دیجیتالی است چون همه‌ی فضا در فضای صفر و یکی دارد اتفاق می‌افتد، حتی خرده فرهنگ‌های مجازی هم که در سال ۸۸ در ایران یک پایان نامه با همین عنوان انجام شده است نمی‌تواند بسنده باشد چون این‌ها الزاما آن واژه‌ی مجازی و آن ره‌زنی هم که خودتان دیگر می‌دانید در این ماجرا وجود دارد. نکته‌ی نهایی من در این بخش این است که تمایز فرهنگ‌های دیجیتالی و خرده فرهنگ‌هایی که قبل از این بود در چه چیزهایی می‌تواند باشد.

بسیار عالی. حال به سراغ این پرسش می رویم که خرده فرهنگ های دیجتال چه تفاوتی با خرده فرهنگ‌های پیش از خودشان دارد. آیا می توان موارد مشخصی را برشمرد؟

مهم‌ترین تفاوت‌هایشان این است که خرده فرهنگ‌های دیجیتالی برای شکل‌‌گیری خرده فرهنگ فضا ایجاد می‌کنند. به عبارت دیگر شما سریع‌تر می‌توانی آدم‌هایی که می‌توانی با آن‌ها یک هویت مشترک بسازی، یک کامینیتی با آن‌ها بسازی را در فضای اینترنت سریع‌تر نسبت به فضای فیزیکال جامعه می‌توانید پیدا کنید، به عنوان مثال قبل از فضای دیجیتال،  هوی‌متال‌ها و تدها و این‌ها یکی از کارهایی که می‌کردند دیوارنگاری بود، دیوارنگاری می‌کردند و شما از طریق علائم در جامعه می‌توانستید هم‌شکل‌های خودتان را پیدا کنید خیلی دشوار بود اما این فضای نت ‌و فضای دیجیتال این را خیلی سریع‌اش کرده است و شما به سرعت می‌توانید به گروهی که به آن علاقه‌مند هستید بدون این‌که هیچ اجباری باشد بدون این‌که عواقبی کار تو داشته باشد، پیدا کنید.

خرده فرهنگ ها

تمایز دوم تنوعی است که این‌جا وجود دارد. شما نهایتاً در فضای واقعی چند تا خرده فرهنگ بیشتر نمی‌توانستید پیدا کنید که به آن‌ها ملحق شوید، اما اینجا شما دیگر قابلیت سلکتیو پیدا کردید یعنی گزینشگر هستید، میتوانید انتخاب کنید چه سبک زندگی یا چه هسته‌ی هویتی برای من اینجا، یعنی تتلیتی‌ها جذاب‌تر هستند یا کی‎پاپ‌ها، شما می‌توانید بین این دوتا انتخاب کنید. تازه یک اتفاق دیگری که افتاده است قرار نیست تعهدی هم داشته باشید، چون در فضای واقعی یا باید تد باشید یا یک گروه خاص باشید، نمی‌توانید هم‌زمان چیزهای مختلف باشید ولی شما در این بستر می‌توانید هم کیپاپر باشید، هم تتلیتی باشید اشکالی هم ندارد البته تعداد کسانی که هر جفت این دو تا هویت، یا این دو سبک زندگی را بر می‌گزینند زیاد نیست ولی این قابلیتی است که خرده فرهنگ‌های دیجیتالی پیدا کردند. تمایز سوم خرده فرهنگ‌های دیجیتالی سیالیت و فردگرایی ویژه‌ای دارند یعنی اولاً مکان ‌زدایی شده است از مسئله خرده فرهنگ‌ها، مکان خیلی مهم است برای شکل‌گیری خرده فرهنگ، وقتی که شما مکان را از فردی بگیرید، به قول کاستلز: فضای جریان‌ها در شبکه‌های اجتماعی باعث می‌شود که شما از طریق فضا بتوانید یک سیالیت را ایجاد کنید در گزینش آن خرده فرهنگ. یعنی شما بتوانید هم‌زمان در چند خرده فرهنگ و در چند فضا حضور داشته باشید و آن را مصرف کنید و از یک طرف یک فردگرایی پیچیده‌ای هم دارد، کنش خرده‌فرهنگی، عمدتاً کنش جمعی است. یعنی یک هدایت و رهبری دارد که گروه‌ها می‌روند و در خیابان فلان کار را می‌کنند. اما در فضای دیجیتال شما می‌توانید یک پیج داشته باشید، یک فن باشید، و یک تتلو بیاورید بالا به صورت فردی خرده فرهنگ را پیش ببرید در عین حال که شما به بقیه‌ی فن‌پیج‌ها متصل هستید، یعنی در عین حال که یک اتصال عمومی وجود دارد ولی همانطور که کاستلز می‎گوید یک ارتباط خودگزین است، یعنی شما خودتان گزینش می‌کنید که من می‌توانم یک پیج داشته باشم و کار خرده فرهنگی یا کنش خرده فرهنگی خودم را داشته باشم حالا به صورت کلان من این چند تا را گفتم.

می‌شود خرده‌ فرهنگ‌های دیجیتال را دسته‌بندی کرد؟  اصلا امکان این هست که ما بگوییم ممکن است در عرصه‌ی هنر، سیاست، حتی عرصه‌های آموزش این‌ها باشد و یا  آن تکثری که شما گفتید کاری کرده است که دیگر غیرقابل دسته‌بندی باشد؟

دسته بندی  کردن این‌ها امکان‌پذیر است چون این مهم است که شما هسته‌ی هویت‌بخش این‌ها را مشخص کنید تتلو چه هویتی به خرده فرهنگ خودش می‌دهد؟ یا کیک‌پاپ  چه هویت‌بخشی  انجام می‌دهد، بنابراین هویت فرهنگی که در مرکز این خرده فرهنگ وجود دارد، باید سریع شناسایی شود. بنابراین برای  شناسایی آن‌ها، ابتدا بایستی هسته مرکزی هویت بخش این خرده فرهنگ‎ها را شناسایی نمود. بعد می‌توانید  ظهور و بروزاتش که در حوزه‌ی سبک زندگی و فرم‌ها است را طبقه‌بندی کنید. ما نیاز به دو نوع طبقه‌بندی داریم. یک طبقه‌بندی هویتی یعنی چه معنای هویتی برای طرفدار برای کسی که در آن خرده فرهنگ تصویر می‌سازد وجود دارد؟ این را ابتدا طبقه‌بندی کنیم، دوم اینکه بروزات خرده فرهنگ ها را طبقه‌بندی کنیم. مثلا شما می‌گویید آقا در عرصه‌ی هنر، بعد خود هنر هم دوباره قابل طبقه‌بندی است یعنی در چه چیزی است مثلا موسیقی است؟ نقاشی است؟ گرافیک است؟ فن فیک‌ است؟ چه چیزی است؟ داستان‌های هوادارانه است؟ این‌ها همه را ما می‌توانیم طبقه‌بندی کنیم و بگوییم بروز دارد.  یک اصطلاحی دارد هبدایج به‌ عنوان کسی که این کتاب اصلی در حوزه فرهنگ‌ها نوشته است به‌عنوان «بریکولاژ». بریکولاژ یک واژه‌ای که هبدایج از انسان شناس فرانسوی اگر اشتباه نکنم گرفته است، بریکولاژ همان است که در هنر هم وجود دارد کولاژسازی، این اتفاقی که در فضای مجازی شما به وفور می‌بینید که شما از چند عنصر هنری تکه کنید بچسبانید به هم یک چیز جدید تولید کنید.  نکته‌ی مهم این است که این بروز خرده فرهنگی است و با هسته هویت بخش خرده فرهنگ ها متفاوت است، تفکیک این دو خیلی مهم است بروز خرده فرهنگ ها با هسته‌ی وجودی آن‌ها متفاوت است. من می‌توانم هسته‌ی هویتی مشترکی بین کی‎پاپرها با تتلیتی‌ها بیان کنم، یعنی هر دو دارند از یک هویت هواخواهانه که به آن‌ها شأنیت اجتماعی می‌دهد استفاده کنند. اما آیا بروزشان شبیه به هم است؟ یا سبک زندگی آن‌ها شبیه هم است؟ خیر یعنی آن چیزی که باعث تمایز این‌ها می‌شود اتفاقا آن مسئله‌ی سبک زندگی آن‌ها است. بالعکس آن نیز وجود دارد که خرده فرهنگ‎هایی نیز وجود دارند که در عینی که هسته هویتی متفاوتی با یکدیگر دارند اما از لحاظ بروز و سبک زندگی  بسیار شبیه هم دیگر هستند. به عنوان مثال  در خرده فرهنگ هیئتی‌ها می‎توان آن را مشاهده کرد.  چو این‌ خرده فرهنگ  یک خرده فرهنگ قدیمی هم است.  به عنوان مثال شما می‌توانید در یک هیئت عریان سینه بزنید، و در هیئت دیگری هم نیز عریان شوید و سینه بزنید، آن مداح هیئت اول شور بخواند،  مداح هیئت دوم نیز شور بخواند،  در نگاه اول  بروز و ظهور افراد در این دوهیئت به یک شکل است اما در هویتی که هیئت اول می‎سازد متفاوت از دومی باشد.

در همین دوره‌هایی که از آن با نام انقلاب‌های ارتباطی از آن یاد میکنیم زمانی که چیزی مثل یوتیوب به‌وجود می‌آید و بعد شبکه‌های اجتماعی که با فیسبوک شروع می‌شود و در کشور خودمان هم فیلتر نبوده است بعد ما در کشور خودمان یک شبکه‌ی اجتماعی وایبر را داریم بعد از آن یک رسانه‌ی متن‌محور مثل تلگرام و بعد اینستاگرام و در این فرآیند هم فرآیند جهانی آن، هم در فرایند ایران این نبوده است که یک لحظه‌ای یک تحولی به‌وجود آمده باشد و در ادامه ما بر آن مسیر باشیم یعنی درون خود این انقلاب ارتباطاتی ما جهش‌هایی داریم. این جهش‌هایی که شاید بتوانیم دو نقطه برای آن درنظر بگیریم یکی از آن‌ها اختراع اینترنت و بعد هم شبکه‌های اجتماعی که بیش از نهایتا دو دهه‌ است که تقریبا به‌وجود آمدهاند این‌ شبکه های اجتماعی روی تشدید ایجاد خرده فرهنگ‌ها یا تشدید هویت‌بخشی یا کاستن از این هویت‌‌بخشی به این فرهنگ‌ها اثر داشتند؟

طبق صحبتی که قبل آن کردم که تکثر و تنوع را این خرده فرهنگ‌های اینترنت می‌تواند بیشتر بکند در ایران هم همین اتفاق افتاده است مثلا من مورد مطالعه‌ام در خرده فرهنگ ها یا دیجیتال همین کی‎پاپ‌ها بودند، ظهور آن‌ها از سال ۹۴ شروع می‌شود سال ۹۶، ۹۷، ۹۸ دیگر به اوج خود می‌رسد شما اگر هم‎زمان دقت کنید می‌بینید اوج گسترش سرعت اینترنت و بسترهای اینترنتی هم در همین بازه‌های زمانی است یا ظهور و بروز خیلی از خرده فرهنگ های گیمرهایی که در ایران بودند ظهور آن‌ها در یک دهه قبل، دهه‌ی نود اصلا سرسام آور است یعنی شما نمی‌توانید در دهه‌ی هشتاد پیدا کنید و قطعا یعنی موثر است یک چیز با عدد و رقم و شواهد می‌شود این را ثابت کرد.

یک مسئله‌ای که ما امروز در ایران داریم و خیلی هم چالش‌برانگیز است فقط مختص امروز نیست شاید از ده سال گذشته مسئله‌ی فیلترینگ است. همان‌طور که شما بحث کردید و به دقت اشاره کردید خرده فرهنگ ها هویت بخش هستند. به نظر شما این مسئله‌ی فیلترینگ روی این خرده فرهنگ‌هایی که در کشور ما بر بستر اینترنت و بستر دیجیتال به‌وجود آمده می‌تواند چه اثری بگذارد؟ آیا سرعت تکثر آن‌ها را با این کاهش می‌دهد؟ آیا باعث تولید خشونت در میان آن‌ها می‌شود؟ چه پیش‌بینی و چه توصیفی از این قضیه دارید

دو تا اتفاق متناسب با شخصی که داخل خرده فرهنگ است، و جنس آن خرده فرهنگ می‌تواند رخ بدهد. ما نمی‌توانیم برای همه‌ی آن‌ها یک حکم بدهیم. البته به غیر از دو شرط جنس خرده فرهنگ و شخصی که در ان خرده فرهنگ وجود دارد عواملی دیگر مانند: قدرت خرده فرهنگ، تعداد آن خرده فرهنگ، سازماندهی خرده فرهنگ‎ها نیز بر واکنش آنها تاثیر دارد. واکنش خرده فرهنگ‎ها را می‎توان دو حالت بیان نمود. حالت اول حالت مقاومتی است یعنی شما بالاخره با فیلترینگ دارید آنها را به خطر می‌‎اندازید، هویتتان یا تشخصتان یا منبعی که داشتید از آن زندگی خودتان را با آن تنظیم می‌کردید به خطر می‌افتد مثل اینکه شما یک جورایی بهتان اعلام جنگ شده است، یعنی گفتند که اعلام جنگ شده و یک سری محدودیت‌هایی به شما دارد بار می‌شود. چه حسی شما به دست می‌آورید؟ قطعاً عصبانیت، قطعا خشم اولین چیز هست، این خشم می‌تواند منتهی به کنش مقاومتی شود یعنی این‌ها راه‌هایی برای دور زدن فیلترینگ پیدا کنند که دارند هم می‌کنند یعنی خیلی از این خرده فرهنگ ها دارند راه‌هایی پیدا می‌کنند، چون این‌ها جهانی هستند، به هم متصل هستند، یعنی از طریق کمک‌های بین‌المللی می‌توانند به هم وصل شوند به همدیگر کمک کنند اتفاقی که در ایران هم بعضاً تک و توک افتاده، دوم یک افسردگی است. یعنی یک انفعال و سرخوردگی است. یعنی شما فرض کنید یک آدمی را که باعث می‌شده است هویتت را از آن بگیری، از بین برود مثال آن نیز مانند حال مولانا بعد از دست دادن شمس است. چون عمده‌ی خرده فرهنگ های دیجیتال یک خرده فرهنگ‌های هوادارانه است یعنی ناظر به یک سلبریتی یا یک موضوع مصرف رسانه‌ای شکل می‌گیرد وقتی شما آن را محدودش می‌کنید، دسترسی به آن را محدود می‌کنید، آن دچار یک ناکامی می‌شود، آن دچار یک ضعف شخصیتی ممکن است شود.

خرده فرهنگ دیجیتال

یعنی کنش خشونت آمیز  محتمل است؟

قطعاً هست، یعنی کنش مقاومتی‌اش این است که دور بزند غیر از این هم اینکه جلویتان بایستد، یعنی اگر احساس کند قدرتش را داشته باشد که یکپارچگی خودش را حفظ کند و در مقابل شما بایستد، قطعاً این کار را می‌کند من سال نود و نه روی این پایان نامه کار کردم، روی کی‎پاپ‌ها کار کردم، این‌ها فکت می‌دادند به نود و هشت یعنی می‌گفتند آن ایامی که اینترنت قطع شد روز ما سیاه شده بود، شب و روز ما سیاه شده بود، زندگی برای ما سخت شده بود، نگاه کنید این‌ها بی‌معنا نیست یعنی یک نوجوان دارد زندگی‌اش را تنظیم می‌کند حالا یا به درست یا غلط.

انگار ارتباط یک ایمان آورده به پیامبرش را داریم قطع می‌کنیم.

به یک عبارتی بله، من یکم پیامبر گونه‌گی‌اش را به خاطر مثال شمس می‌خواستم بگیرم چون یک حالت مرید و مرادانه هم دارد این حالت هواخواهانه برای همین بله یعنی کسی هست که می‌گوید من از طریق این موسیقی، دیدن این کلیپ، دیدن این انیمه، زندگی‌مان دارد می‌چرخد. یعنی اگر این نباشد دو ساعت من در روز، دو ساعت این نباشد من احساس خفقان می‌کنم یعنی اصلاً انگار روزم، روز نبوده است، کسی که می‌گوید من با این موسیقی از خودکشی نجات پیدا کردم. شما وقتی که راه‌های ورود به مصرف آن را ببندید چه اتفاقی برایش می‌افتد؟ این خیلی قابل پیش بینی است.

به عنوان سوال پایانی شما تا الان تلاش کردید که بدون ارزش‌‌گذاری‌ها بحث را ارائه دهید. اما از نظر شما که در حوزه ایجاد این خورده فرهنگ ها مطالعه داشتید به طور کلی برای فرآیندهای کلان یک کشور در حال توسعه‌ای که ما هستیم به نظر شما یک اتفاق مثبت است یا یک عقب گرد است؟

جفت آن است، می تواند بستگی به فهم شما از این کارکرد خرده فرهنگ ها دارد. یعنی اگر سیاست گذاری‌ شما واقع گرایانه باشد و تا حدودی با چاشنی پراگماتیستی و فهم دقیقی از اتفاقات داشته باشید می‌توانید سیاست‌های کلانی را برای این تعریف کنید. خرده فرهنگ ها در دنیا منبع درجه یکی برای کسب سود اقتصادی هستند یعنی شما می‌توانید با استفاده از خرده فرهنگ‌ها کسب سود کنید. کما اینکه کره جنوبی دارد از طریق یک بخشی از به کارکرد‌های هوادارانه‌اش در کل دنیا از جمله ایران کسب درآمد میکند. یک موقع است که شما می‌توانید با عینک امنیت فرهنگی به قضیه نگاه کنید یعنی بگویید که این فقط کارکردش نفوذ فرهنگ است ولاغیر، نگاه غالب ما این است. یعنی منفعلانه‌ترین نگاه. به نظر که شما پدیده‌های فرهنگی را به عنوان تهدید نگاه می‌کنید که نمی‌خواهید ثبات شما را تغییر بدهد. چون از تغییر همواره می‌ترسید هر عنصری که باعث شود که تغییر در تو اتفاق بیفتد، چه خوب یا چه بد باشد تو از آن میترسی و پس میزنی. و به آن عنصر برچسب تهدید میزنی. بنابراین  یک نگاه دیگر هم نگاه امنیت فرهنگی است. حالا این امنیت فرهنگ می‌تواند منشاء ایدئولوژیک داشته باشد که عمدتاً دارد و آن ایدئولوژی در هر جامعه ای می‌تواند وجود داشته باشد، یعنی شما می‌توانید با ایدئولوژی کمونیستی نگاه امنیت فرهنگی به این موضوع داشته باشید، می‌توانید با نگاه اسلامی و دینی هم این را داشته باشید، فرقی نمی‌کند منشاء آن یک عنصر ایدئولوژیک می‌تواند باشد که نگاه شما را با سیاست نگاه امنیت فرهنگی می‌کند. من خودم معتقد هستم که ما باید نگاه‌مان را به حوزه فرهنگ اصلاح کنیم. یعنی نه نگاه خوش بینانه داریم و نه بدبینانه. همه‌ی دنیا ناظر به تهدیدات امنیتی و تهدیدات امنیت فرهنگی حساس است، اما اینکه چه کسی تعیین کند که این می‌تواند تهدید باشد، چه کسی تعیین کند که این می‌تواند فرصت باشد این محل مناقشه است.

 

از شما به خاطر زمانی که در اختیار ما قرار دادید سپاسگزارم

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا