فرهنگ سایبری

جنگ شناختی یا جنگ زیبایی ها

مسئله زیبایی شناسی در سطحی بنیادی؛ آگاهی و ناخودآگاه را هدایت می کند. با این نگاه، جنگ های ادراکی و شناختی به جنگ نظام های زیبایی شناسی بدل شده اند. همان طور که بسیاری از علاقه مندان به دنیای رسانه مطلع هستند، دیگر صحبت از درست/نادرست یا صادق/کاذب در جریان های رسانه ای تقریبا مفهوم خود را از دست داده است. جریان های رسانه ای با جرات و جسارت به مسئله واقعیت پشت کرده و صراحتا مدعی برجسته کردن روایت ها هستند. با این حال، روایت ها به خودی خود نمی توانند صادق یا کاذب باشند. قضاوت در مورد روایت ها بر مبنای عنصری بیرونی صورت نمی گیرد. بلکه منبع اصلی قضاوت روایت ها درون آنها و در مختصات و ویژگی های «زیبایی شناختی» آنهاست. در همین زمنیه، روایت ها به دنبال دگرگون کردن کانون آگاهی های انسان ها نیستند زیرا مسئله آگاهی به شدت با مسئله «موقعیت» پیوند خورده و همواره در معرض شک و تردید قرار گرفتن است. مسئله ناخودآگاه نیز بیش از آنکه به تکنیک های روان شناسانه بستگی داشته باشد، به «تصاویر و ایماژ هایی» بستگی دارد که ذیل «نظام زیبایی شناسی» خاصی قرار می گیرند.

عموما هنگامی که از واژه جنگ شناختی که معادلی است بر cognitive war صحبت می شود، به مکانیسم های ایجاد تاثیر روانی اشاره می شود. فارغ از آنکه این واژه چگونه و به چه صورت مفهوم پردازی و معنی شود، مسئله جنگ ادراکی و شناختی که بستر اصلی آن فضای مجازی و اینترنت محسوب می شود به شدت در کشور ایالات متحده امریکا مورد توجه است. به بیان دیگر، همان طور که در رابطه با مسئله هیئت و مدیریت و اداره یک هیئت دانشی رسوب گذاری شده در میان افراد هیئتی وجود دارد و آنها علاوه بر مقدمات و ابتدائیات کار، جزئیات و فوت و فن های حاصل از تجربه و آزمون و خطا کردن را فراگرفته اند، کاربرهای عملیاتی ایالات متحده آمریکا نیز در حوزه جنگ شناختی و ادراکی صاحب تجربه های بسیاری هستند. به طور مختصر در این زمینه مطالعه تاریخ شکل گیری علم ارتباطات و چگونگی تکوین آن که به همت نیروهای نظامی و امنیتی آمریکایی اتفاق افتاد و با کمک برخی محققان دانشگاهی در مخالفت و مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت می تواند ابعاد این ماجرا را روشن تر سازد؛ خصوصا که چندی بعد اینترنت نیز از همین بستر ابداع شد و توسعه یافت.

با این توصیف، مسئله جنگ ادراکی و شناختی به تجربه ای رسوب گذاری شده، مشترک و نانوشته میان پردازشگران اصلی این فضا نیاز دارد. در این زمینه، تجربه های کنش‌گران ایرانی طبیعتا تجربه زیادی نخواهد بود اما صف آرایی قابل توجه گفتمان های رسانه ای علیه جمهوری اسلامی، این ضرورت را ایجاب کرده تا برخی کارها سریع تر و چابک تر از روند عادی طی شوند. به همین ترتیب بود که ادبیاتی چون جنگ ادراکی، جنگ شناختی و بیش از همه جنگ رسانه ای مورد توجه بسیاری از علاقه مندان و کنش گران قرار گرفت.

با این حال اشتباهاتی گفتمانی در فهم جنگ ادراکی در ایران وجود دارد. علی رغم آنکه برخی به این ظرائف آگاه و معتقدند، گفتمان عمومی که در این زمینه وجود دارد، به وجوه عقلانی و سطوح آگاهی انسان ها توجه می کنند. در اینجا باید ذکر کرد که هر چند مسئله آگاهی و سپس مسئله ناخودآگاه در چنین موقعیتی بسیار مهم و کلیدی است؛ اما مفهوم پردازی و شناخت دقیق آنها نقشی مهم تر را ایفا می کند.

به همین ترتیب، مسئله «زیبایی شناسی» در سطحی بنیادی تر، آگاهی و ناخودآگاه را هدایت می کند. در این معنا، جنگ های ادراکی و شناختی به جنگ نظام های زیبایی شناسی بدل شده اند. همان طور که بسیاری از علاقه مندان به دنیای رسانه مطلع هستند، دیگر صحبت از درست/نادرست یا صادق/کاذب در جریان های رسانه ای تقریبا مفهوم خود را از دست داده است. جریان های رسانه ای با جرات و جسارت به مسئله واقعیت پشت کرده و صراحتا مدعی برجسته کردن روایت ها هستند. با این حال، روایت ها به خودی خود نمی توانند صادق یا کاذب باشند. قضاوت در مورد روایت ها بر مبنای عنصری بیرونی صورت نمی گیرد. بلکه منبع اصلی قضاوت روایت ها درون آنها و در مختصات و ویژگی های زیبایی شناختی آنهاست.

در همین زمنیه، روایت ها به دنبال دگرگون کردن کانون آگاهی های انسان ها نیستند زیرا مسئله آگاهی به شدت با مسئله موقعیت پیوند خورده و همواره در معرض شک و تردید قرار گرفتن است. مسئله ناخودآگاه نیز بیش از آنکه به تکنیک های روان شناسانه بستگی داشته باشد، به تصاویر و ایماژ هایی بستگی دارد که ذیل نظام زیبایی شناسی خاصی قرار می گیرند.

به این ترتیب، مفاهیم لطیفی چون هنر، ایماژ، تصویر و تصور، خاطره، حافظه، فرهنگ و خیال در منظومه ای به هم پیوسته عناصر اصلی جنگ ادراکی و شناختی را تشکیل می دهند. راه حفظ سلامت و زنده ماندن در این جنگ و صف آرایی نیز در تحلیل عناصر زیبایی شناختی جریان حاکم بر گفتمان های رسانه ای و شناسایی عناصر نقیض آنهاست. این مسئله همچنان که ابعادی از آگاهی بخشی و گفتمان سازی عمومی را ضروری می سازد، مسئله توجه به همنشینی عناصر فرهنگی و اجتماعی، زمان سنجی و موقعیت یابی، پیوند با تصاویر ذهنی عمومی و … را نیز در بر می گیرد. با این توصیف، مسئله قصد مندی، استدلال، ایجاد آگاهی مستقیم و شیوه های از مد افتاده جنگ های شناختی که دهه ها پیش در موقعیت های دیگری در جهان تجربه شده اند نمی توانند اثر گذار محسوب شوند. این ظرافت ها، شاید همان نکته ای باشند که می بایست بسیاری از نهاد ها، جریان ها و افراد درگیر در حوزه های رسانه و تبلیغ کشور به آن توجه کنند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا