شاید تصور این باشد که پیوند میان سیاست و بازیهایی ویدیوئی به دهههای اخیر با انقلابات جدید ارتباطی ایجاد شده است. اما جالب است بدانیم در زمان اعتراضات داخلی در اتحاد جماهیر شوروی که منجر به فروپاشی آن انجامید نیز بازیهای ویدیوئی حضور داشتهاند و ازقضا از این اعتراضات الهام گرفتهاند. نوشتار زیر که اقتباسی از کتاب « بازی پرده آهنین» نوشته یاروسلاو اشولچ است، دربردارنده داستان تأثیر اعتراضات سیاسی علیه کمونسیتها در چک اسلواکی بر صنعت بازی ویدئویی و فراگیر شدنش در آن ایام است.
سی سال پیش، مردم در بزرگترین میدان پراگ تجمع کردند تا به رژیم ظالمانه چکسلواکی کمونیستی اعتراض کنند. یکی از اولین بازی های رایانه ای سیاسی، وقایع را با شخصیت اصلی [به نام] ایندیانا جونز بازسازی کرد. در فصل پایانی بازی- که پرده آهنین نام دارد- یاروسلاو اشولچ[۱] داستان این بازی را بیان می کند و پیشینه آن را توضیح می دهد.
میدان ونسلساس پراگ در واقع یک بلوار به طول نیم مایل در مرکز شهر پایتخت چک است که از قدیم مکانی برای جشنهای عمومی، اعتراضات و تظاهرات بوده است. در ۱۶ ژانویه ۱۹۶۹، این میدان شاهد یک اقدام خیره کننده از سرکشی علیه سرکوب سیاسی بود. یان پالاچ[۲]، دانشجوی ۲۰ ساله، در اعتراض به بی تفاوتی عمومی نسبت به اشغال شوروی و تحلیل رفتن آزادی های مدنی، خود را به آتش کشید. بیست سال بعد، این آزادی ها به کلی از بین رفتند. چکسلواکی توسط یکی از جزمگراترین و محافظهکارترین رژیمهای بلوک شوروی اداره میشد و زندگی عمومی کشور توسط سانسور و نظارت پلیس مخفی خفه شد. اما مخالفت همچنان وجود داشت و به مدد جنبش اصلاح طلبانه پرسترویکا[۳] در اتحاد جماهیر شوروی شعله میگرفت. در ۱۵ ژانویه ۱۹۸۹، چندین گروه مخالف و معترض، مردم را برای بزرگداشت بیستمین سالگرد ایثار پالاچ به میدان دعوت کردند .
تلاش های مسالمت آمیز شهروندان برای به یاد آوردن پالاچ به طرز وحشیانه ای توسط پلیس سرکوب شد. معترضان با باتوم مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و با گاز اشک آور و ماشین های آب پاش متفرق میشدند. بسیاری دستگیر شدند. مردم که سرکوب نا امیدشان نکرده بود، برای چهار روز بعد به تجمع ادامه دادند و رشته تظاهرات به «هفته پالاچ» معروف شد. پس از یک دوره طولانی ستم موذیانه تر، این وقایع آغاز یک رویارویی آشکار و علنی بین دولت و شهروندان آن بود. در حالی که رسانه های خبری رسمی تلاش کردند اهمیت این رویدادها را مخفی نگه دارند، اما نتوانستند آنها را به طور کامل پنهان کنند. همانطور که یکی از برگزارکنندگان اصلی [اعتراضات] بیست سال بعد خاطراتش را این چنین یادآوری کرد: «به خاطر عزم شرکت کنندگان، نقطه شروعی برای شکست [حکام ظالم] بود. چون کل جامعه متوجه [و درگیر] آن شد.»
در میان واکنش به تظاهرات هفته پالاچ، یک بازی رایانهای به نام ماجراهای ایندیانا جونز در میدان ونسسلاس در پراگ در ۱۶ ژانویه ۱۹۸۹ بود. تا آن زمان، بازیهای رایانهای مشغولیات معروفی در میان گروههای در حال رشدی بود که اوقات فراغت خود را در کلابهای کامپیوتری تحت حمایت دولت می گذراندند. این کلابها تحت حمایت دولت بودند تا راهی برای آموزش ارزان و کارآمد برنامهنویسان باشد و در واقع پناهگاهی بود برای جوانهای آگاه به فناوری که در واقع احترامی هرچند اندک برای نظام سیاسی [حاکم] قائل بودند. وفاداری آنها با رایانه های خانگی و بازی های رایانه ای «باحالی» بود که اغلب از غرب قاچاق می شد. آنها یاد گرفتند که بازی های خودشان را بنویسند و چندین بازی ماجراجویی با بازی قهرمانان فرهنگ عامه غرب از جمله ایندیانا جونز تولید کردند. علاوه بر این، آنها بازیهایی درباره زندگی خود یا دنیای اطرافشان نوشتند. مثلاً برخی از آنها به شکل طنزآمیزی از ایدئولوژی و شمایلنگاری کمونیستی [در بازی خود] استفاده کردند.
از میان بازیهای سبک بقا[۴]، بازی «اعتراض» چکسلواکی، [به نام] «ماجراهای ایندیانا جونز» در میدان ونسسلاس شاید شدیدترین و متخاصمترین بازی بود. [این بازیِ] متن محور، ماجراجویی کوتاه اما چالش برانگیزی است که قهرمان نمادین غربی را به جای یک معترض قرار می دهد. هدف شما در بازی آن است که از میدان فرار کنید و «به وطن خود، آمریکا» باز گردید. بازی از پیش فرض پوچ خود آگاه است و با کنایه و اغراق در آن بنا میشود. در حالی که به همه جزئیات به ویژه از نظر جغرافیایی توجه خوبی دارد، میدان ونسسلاس را به عنوان یک میدان جنگ به تصویر می کشد که در آن هر بی دقتی مساوی با مرگ خواهد بود. جایی که گاز اشک آور، ماشین های آب پاش، و پلیس در هر گوشه ای منتظرتان هستند. این بازی مملو از صحنههای مرگ فوقالعادهای است که خشونت پلیس را در خط مقدم و اغراق آمیز نشان میدهد.
در بخشی از داستان چنین آمده است:
شما در ورودی به مترو ایستاده اید. به محض حضور شما یک افسر به سراغ شما می آید و شما را می گردد. او که چیزی پیدا نمیکند، «رفیق[۵]»های خود را صدا کرده و شما را بی هیچ دلیلی کتک میزنند. هنگامی که آنها به دنبال زنی به همراه کالسکه بچه میدویدند، یکی از آنها یک قمهاش را گم میکند. شما به سمت قمه میخزید و هاراکیری[۶] میکنید. ایندیانا جونز میمیرد.
ایندیانا از هر روش عادی و غیر عادی مانند پرتاب سنگ و میله های آهنی استفاده میکند تا پیروز شود. در یکی از به یاد ماندنی ترین صحنه ها، او یک پلیس را با تبر میکشد. تنها اسلحه بازی فاقد فشنگ است و بیشتر از آن که کمک کند، مایه دردسر است. او به جای تجهیز استفاده از اسلحه کسانی که نماینده قدرتند، از سلاحهای خیابانی استفاده میکند. این نه تنها باعث ایجاد پازل های جالب تری می شود، بلکه به وضوح ایندیانا جونز را به مثابه یک معترض قرار می دهد.
[این بازی] که برای کامپیوتر خانگی Sinclair ZX Spectrum نوشته شده بود، روی نوار کاست در میان کاربران پخش شد. در نوامبر ۱۹۸۹، عناوینی منتشر شد که وقایع انقلاب مخملی و سقوط حکومت کمونیستی را شرح میداد. ماجراجویی ایندیانا جونز مانند دیگر بازیهای اعتراضی آن دوران به صورت ناشناس منتشر شد و هویت نویسنده آن ناشناخته باقی مانده است. با این وجود، منطقی است که فرض کنیم نویسنده آن یکی از مردان و زنان جوانی بود که در ژانویه ۱۹۸۹ در میدان شهر جمع شده بودند. شاید برنامه نویس مبهم ما این کار را واکنشی ساده و فوری به این تجربه از طریق یک رسانه در دسترس می دانسته است؛ اما در واقع برای تاریخ بازی، یکی از اولین ترین نمونههای بازی رایانه ای کنشگر[۱] و در عین حال قابل توجه بود.
این متن اقتباسی است از کتاب «بازی پرده آهنین: چگونه نوجوانان و آماتورها در چکسلواکی کمونیستی مدعی رسانه بازی های رایانه ای شدند».
[۱] activist
[۱] Jaroslav Švelch
[۲] Jan Palach
[۳] Perestroika
[۴] survival
[۵] Comrade؛ رفیق اصطلاحی است که کمونیست ها به کمک آن همدیگر را صدا می کردند.
[۶] نوعی خودکشی به سبک سامورایی ها
لینک متن اصلی: https://mitpress.mit.edu/blog/protest-game/