فرهنگ سایبری

آیا می توان به متهورانه بودن پروژه متاورس اعتماد کرد؟

 

پروژه متاورس یکی مهم ترین پروژه های نسل بعدی اینترنت یا همان وب ۳ خواهد بود. با این حال اگر این واقعیت که تلاش ها برای تحقق وب ۳  می تواند بسیاری از منافع تامین شده مالی و اطلاعاتی کنونی را به خطر بیاندازد، شوق و اشتیاقی که در معرفی پروژه متاورس وجود دارد را با نوعی از ابهام و دوگانگی روبرو خواهد ساخت. دوگانه ای که یک سوی آن منافع پنهان، و یک سوی دیگر آن ادعاهای کمتر باورپذیر وجود دارد.

آیا متاورس یک خیال پردازی است؟

هنگامی که پاییز امسال مارک زاکربرگ مشهور از تولد «متاورس» خبر داد، بسیاری از افراد مشتاقانه به تحلیل و بررسی ایده متاورس و تحولاتی که آینده فضای مجازی را رقم خواهد زد پرداختند. طیف گسترده مواجهات، نشان از این داشت که تقریبا تمام بخش های زندگی اجتماعی با پدیده اینترنت و فضای مجازی ولو به صورت غیر مستقیم درگیر شده و تحولاتی که بتواند نقشی رادیکال و تاثیرگذار در ادامه روند آن داشته باشد، مورد توجه بخش بسیار زیادی از مردم قرار خواهد گرفت. با این حال، فارغ از آنکه متاورس را ایده ای جسورانه جهت تحقق هر چه بیشتر وب ۳ بدانیم یا نوعی فضاسازی روانی برای جهت دهی به تحولات تکنولوژیک سالهای آینده و یا هر تحلیل دیگری که می توانیم در مورد خود این پدیده داشته باشته باشیم، طرح کردن این ایده از سوی مجموعه مرتبط بنیان گذار فیسبوک و یکی از تاثیرگذار ترین افراد دنیای مجازی حاوی ابهامات بسیاری خواهد بود.

متاورس علیه مالک فیس بوک؟

از زمان رسوایی کمبریج آنالیتیکا که در آن فیسبوک متهم شد که اطلاعات کاربرانش را در سال ۲۰۱۶ به یک شرکت پردازش پردازش داده های قرار داده است و به این ترتیب در جریان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده نقشی مهم ایفا کرده است، توجهات و به تبع آن انتقادات زیادی روانه این مجموعه (یعنی مجموعه ای که مالکیت فیسبوک، اینستاگرام، واتساپ و … را به عهده دارد) گردید. حساسیت ها برای افزایش امنیت و حفظ حریم خصوصی به عرصه مطالبات عمومی هم کشیده شد و مردمی که در سالهای ابتدای ظهور رسانه های تعاملی مانند وبلاگ ها، مسنجر ها و چت روم ها نگران نفوذ هکر ها بودند، خودشان را میان اضطرابی از تجاری شدن و مبادله ای شدن زندگی مجازی خود و اطرافیانشان پیدا کردند. این بار نه هکر ها، که بیزینس من های ارائه کننده فناوری اطلاعات از آنها به عنوان کالای خام تولید ثروت، اطلاعات و دانش استفاده می کردند که نتیجه آن تبدیل الگوی های شخصی سازی به الگوهای تجاری سازی و نمایه سازی بود.

به این ترتیب، طرح و ارائه ایده متاورس از سوی مارک زاکربرگ، یکی از تاثیرگذار ترین افراد در تحقق دنیای مجازی فعلی و آینده آن، به شدت محل سوال خواهد بود. چگونه است که خدای دنیای مجازی فعلی قصد دارد در مسیری گام بردارد که دقیقا علیه مناسبات دنیای شکل گرفته و تحقق یافته خود او عمل می کند؟ زاکربرگ چگونه می تواند از ایده ای دفاع کند که در آن اصلی ترین کارکردهای ادامه حیات مجموعه رسانه ای وی و کلیدی ترین اهرم های اعمال قدرت او بی اثر خواهد شد؟ همان طور که می دانیم، ادامه حیات مجموعه رسانه ای زیرنظر زاکربرگ و همکارانش در جو امنیتی جهان کنونی تنها با آلوده شدن دست هایشان به برخی فعالیت های مجرمانه یا دست کم مشکوک ممکن خواهد بود. همان طور که بسیاری از کارمندان سابق و جداشده و همچنین تحلیل گران افشا کرده اند، فیسبوک (به عنوان مشتی از خروار) نمی توانسته تنها با اتکا به بالا و پایین شدن سهامش در رالی هیجان انگیزی که میان ابربنگاه های رسانه های ایجاد شده ادامه حیات بدهد. با این حال، فروش اطلاعات تنها یکی و شاید یکی از کوچکترین فعالیت های خطرناک فیسبوک است. شاید در همین زمینه، تئوری های توطئه انگاری که کارکردهای فیسبوک را تنها به فروش اطلاعات کاربران می کنند، با کاریکاتوری نمایی از واقعیت بزرگترین خدمت را به این مجموعه های رسانه ای کرده باشند. در واقع باید گفت که فروش اطلاعات تنها بخش بسیار کوچکی از آن چیزی است که باعث خطرناک بودن مجموعه های رسانه ای بزرگ مانند فیسبوک یا گوگل شده است. آنها بیش از آنکه به دلارهای عایدی از فروش اطلاعات خود نیاز داشته باشند –که البته رقم های اعلام شده در نسبت با سهام کلی آن شرکت ها بسیار ناچیز است- به دوام در مقابل چالش های حقوقی کنگره و دولت آمریکا و همچنین تامین خوراک اصلی برای پردازش های کلان داده هایی که می تواند به نمایه سازی های دقیقی از بخش های مختلف جامعه و نهایتا ایجاد اهرم های فشار و اعمال تاثیرگذاری بیانجامد نیاز دارند.

بنابراین….

به همین ترتیب، هنگامی که زاکربرگ در همان ابتدای ویدئو معرفی متاورس از اهمیت امنیت و حریم خصوصی سخن می گوید(فارغ از زیرساخت های تکنولوژیک آن و دورنمای زمانی طولانی مدتی که برای تحقق آن مورد نیاز است) باید به شدنی بودن این ایده مشکوک بود. امنیت و حریم خصوصی نه تنها دستاورد توسعه مجموعه های رسانه ای بزرگ نبوده و نیست، بلکه عموما دغدغه برنامه نویسانی بوده است که به صورت های مختلف تا پیش از این در تحقق و بسط اینترنت غیرمتمرکز (که فناوری بلاک چین یکی از مشهور ترین نمونه های آن است) نقش داشته اند و خود را نه در شرکت های رسانه ای عظیم و متمرکز، که در فعالیت های پراکنده نشان داده اند.

در نتیجه، اهمیت پروژه متاورس برای مارک زاکربرگ و مجموعه مرتبط با وی در فضایی که به بیان خود وی امنیت و حریم خصوصی در بالاترین درجه قرار دارند و احتمالا خبری از دخالت ها و اعلام نفوذ های بیرونی و دولتی در وب ۳ نخواهد بود، محل تامل است. پاسخ به این پرسش که آیا زاکربرگ صرفا اکتشاف گری است که سودای رسیدن به مرزهای واقعیت را دارد یا دانشجوی سابقی است که حالا می تواند آگاهانه و با محاسبه منافع خود را پیش بینی کند و یا حتی ترکیبی آشفته از این دو، به گذشت زمان و البته کمی بدبینی نیاز دارد. چیزی که در این مسیر بیش از هر چیز ضروری به نظر می رسد، آگاهی به این واقعیت است که با وجود دست هایی آلوده، خوش بینی نسبت به شفافیت عینکی با ضخامت پنج میلیمتری که بتواند انواع پیش نیازهای تحقق متاورس و هورایزن هوم و هورایزن ورد را فراهم کند(یعنی تلاش تکنولوژیکی که توسط مجموعه متاورس پیگیری می شود) منطقی نخواهد بود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا