مینیمالیسم افسونگری در عصر جدید
سایبرپژوه ما در عصری زندگی میکنیم که همه چیز در آن آسان و سریع شده است. حمل و نقل، خورد و خوراک، خرید و … همه و همه با صرف کمترین زمان و انرژی انجام میشوند. در دنیای جدید، ما دیگر زمان زیادی برای معطل شدن نداریم و بهتر است بگوییم حوصله آن را هم نداریم. ما در عصر مینیمالیسم زندگی میکنیم. همه چیز کوتاه، راحت و سریعتر از قبل. در این فضا ما حتی حوصله معطل شدن برای فهمیدن را نیز نداریم. به همان راحتی و کوتاهی که همه چیز را در گوگل جستجو میکنیم، همه چیز را هم میفهمیم و یاد میگیریم. اما حقیقت همیشه به اندازه این دو سه خطی که ما در کپشن یک پست در شبکه اجتماعی میخوانیم ساده نیست. هرچند ما آن را ساده میانگاریم!
عصر مینیمالیسم؛ کم، زیاد است!
عصر مینیمالیسم یعنی همین نوشته که کمی کمتر از هزار کلمه است، از خواندهشدن توسط بسیاری محروم است. تا چه رسد به کتابهای چندصد صفحهای و مقالات علمی و مجلات و روزنامهها. مخاطبان در این عصر حوصله چندانی برای پیگیری مطالب بلند ندارند. البته حوصلهها متفاوت است، عموما شاید در حد تیتر و روتیتر مطالب را میخوانند و برخی هم کمی بیشتر از این. در کانالهای خبری، خبرهایی که نسبت به بقیه بلندتراند و عکس جذابی ندارند، نادیده گرفته میشوند. عوضِ اینها، تصاویر، عکسنوشتهها و کلیپهای کوتاه پرطرفدار هستند. حتی در مورد درس و تحصیل هم همینطور است. جزوههای کم حجم همیشه بهتراند. به هر حال در عصر مینیمالیسم، کم هم زیاد است.
در عصر مینیمالیسم، ما زمان زیادی نداریم که برای فهمیدن موضوعات و مفاهیم صرف کنیم. لذا بهترین توضیح در مورد یک پدیده، کوتاهترین و سادهترین توضیح است. حقیقت هر چقدر که سادهتر باشد، بهتر است. اساسا حقیقتی که نیاز به صدها صفحه مطالعه برای فهمیدن داشته باشد، به درد ما نمیخورد. مگر این که بتوان آن را خلاصه و ساده کرد و فهمید. مثلا اگر بتوانیم “تورم” را در چند سطر بفهمیم، میفهمیم و الا یک کتاب دویست صفحهای برای فهم مفهوم تورم واقعا زیاد است و ارزشش را ندارد! [۱]
اقیانوسی به عمق یک وجب!
جهان ما علاوه بر کوتاه و سریعترشدن، گستردهتر هم شده است. فضای مجازی، هر روز ما را در معرض سیلی از مفاهیم و موضوعات قرار میدهد. همان مفاهیم و موضوعاتی که ما وقت نداریم دقیقا آنها را بفهمیم و به دنبال کوتاهترین تعریف و توضیح در مورد آنها هستیم. نهایتا ما به یک اقیانوس پهناور به عمق یک وجب(! ) تبدیل خواهیم شد. در مورد همه چیز اطلاعات داریم اما اطلاعات زیادی از چیزها نداریم. در دنیای ما دیگر چیز پیچیدهای وجود نخواهد داشت. همه چیز ساده، کوتاه، روان و سرراست، اما در عوض چیزهای بسیار، فراوان و انبوه.
مرگ تفکر انتقادی
از همه اینها مهمتر این است که ما با همین مفاهیم ساده و کوتاهشده زندگی میکنیم. قضایا را با همین فهم چندخطی خود از مفاهیم تحلیل و ارزیابی میکنیم و حکم صادر میکنیم. از این گذشته ما واقعا واقعیت را همین قدر ساده احساس میکنیم و شاید اصلا به ذهنمان خطور نکند که لایههای عمیقتری هم در کار باشد.
رفته رفته ما به این وضعیت عادت خواهیم کرد. وقتی همه چیز را به صورت کوتاه شده و آماده تحویل بگیریم و باور کنیم، وقتی همه چیز را ساده بینگاریم و واقعیت را در حد همان سادگی تقلیل دهیم، دیگر در برابر هیچ چیز نخواهیم پرسید چه کسی؟ چرا؟ از کجا؟ چهطور؟ و چگونه؟ ؛ این یعنی تفکر انتقادی در درون ما رو به زوال است. [۲]
خصوصا در جهانی که هر لحظهای که به تلفن همراهمان نگاه میکنیم با مفاهیم و قضایای جدید مواجه میشویم و وقت کافی برای تحلیل و بررسی همه آنها نداریم، راحتترین راه آن است که آنها را باور کنیم یا نهایتا با آن چیزهایی که در خزانه ذهنمان داریم نسبت سنجی کنیم. حال آنکه خزانه ذهن ما شاید مجموعهای از همین باورهای ساده کوتاهشده باشد که در جاهای مختلف دیدهایم و در برابر آنها سوال خاصی برای پرسیدن نداشتهایم. در انبوه این موضوعات، اگر انبوهی از سوالات برایمان به وجود نمیآید باید بدانیم که تفکر ما تحت تأثیر قرار گرفته است.
چرا ویکیپدیای مینیمالیسم را دوست داریم؟!
ویکیپدیا یک شبکه اجتماعی است! تکرار میکنم، یک شبکه اجتماعی. شاید به باور بسیاری از ما، ویکیپدیا مرجعی برای تمامی سوالات است یا چیزی است که همه چیز را میداند. اما ویکیپدیا مجموعهای است از فهم ساده و کوتاهشدهی عدهی بسیاری از پدیدههای بیشمار. اکثر ما ویکیپدیا را دوست داریم چون در کوتاهترین زمان و سادهترین شکل ممکن پاسخ تمام سوالات ما را میدهد. تحقیقهای کلاسیمان را پر میکند و از همه مهمتر این که همه چیز را میداند. ویکیپدیا دقیقا مصداق همان اقیانوس به عمق یک وجب است. کمتر پیش میآید که کسی به رفرنسهای ویکیپدیا مراجعه کند یا در درستی مطالب آن تردید کند. ویکیپدیا هم کوتاه، هم راحت و بی دردسر همه چیز را به ما یاد میدهد و ما هم به همین صورت یاد میگیریم. پس واقعا جا دارد که آن را دوست داشته باشیم!
ختم کلام
در عصر مینیمالیسم، فهم ما نیز به تبع زندگی، کوتاه، راحت و سریع شده است. بیان ساده و کوتاه از حقیقت بهتر و محبوبتر است. به همین دلیل ما ویکیپدیا را دوست داریم. اما فهم ویکیپدیایی همیشه ما را به واقعیت نمیرساند. واقعیت همیشه اینقدر که ما میپنداریم ساده نیست. حقایق پیچیده و مفاهیم دشوار هم در عالم وجود دارند. اما ما عادت کردهایم که زیاد خودمان را معطل فهمیدن چیزی نکنیم، کمتر سوال بپرسیم و بیشتر اطلاعات به خودمان وارد کنیم. با این حساب ما در یک جهل مرکب به سر میبریم. خیال میکنیم همه چیز را میدانیم، در حالی که نمیدانیم که به راستی نادانیم و تنها سایهای از حقیقت را مشاهده میکنیم.