سایبرپانک : ضدجریان سایبری
سایبرپانک چیست و از کی و کجا آغاز شده است؟
سایبرپژوه– زمانه آمریکایی تاریخ رخدادهای مهمی (چه سیاسی، چه اقتصادی، چه فرهنگی و چه اجتماعی) را در پایان قرن بیستم میلادی تجربه کرده است. سایبرپانک کمی مانده به آغاز دهه ۸۰، انقلاب ایران جهان را با نگرشی نوین آشنا ساخت. انقلاب اسلامی ایران پایانی بود بر سلسلهای از انقلابها که از قرن هجدهم و با ندای آزادی آغاز شده بودند و این بار در لوای «جمهوریت اسلامی» عرصهای نوین از «ملت بودن» و «دولت بودن» تعریف شده بود. کمی پستر، آرمان کمونیسم روسی پس از آن جنگی که به نام سرد میخوانند فروریخت. آرمان دهکده جهانی شکل گرفت. کشورها بایست کوچکتر میشدند. یوگسلاوی تجزیه شد. اتحادیه اروپا شکل گرفت. آمریکا طلایهدار پیشرفت بشری شد و معدود کشورهایی که در مقابل روایت «آمریکایی» از «زندگی سعادتمند» ایستاده بودند یا شکست خوردند، یا محورهای شرارت نامیده شدند، یا به ورطه جنگ داخلی کشیده شدند، و یا با تحریمهای سنگین، سختترین سالها را پشت سر گذاشتند. بیست سال پایانی قرن بیستم در سطح سیاسی، در سه مسیر مشخص ادامه مییافت: پیروزی ایالات متحده آمریکا، همراهی با آمریکا، و مقاومت در مقابل آمریکا.
همزمان، وضعیت علم با ظهور سه شاخه عظیم «فیزیک کوانتومی»، «نورولوژی» و همچنین «علوم کامپیوتری» دستخوش تغییر شده بود. فیزیک کوانتومی طبیعت را به نحوی که انسان هرگز ندیده بود عرضه میکرد. دپارتمانهای مختلف بر آن شدند تا امکانات این طبیعت دیدارناپذیر را استخراج کنند و حال که طبیعت دیدنی به مرزهای «تمام شدن خودش» رسیده است، شاید امکانات جدید این طبیعت نادیدنی بتواند انسانیت را به پیش ببرد. نورولوژی که از آغاز قرن بیستم و با نظریه شلیک نورونی «لویی لاپیک[۱]» پا گرفته بود، اکنون و با امکاناتی که علوم کامپیوتری فراهم کرده بودند، طرحها و نظرهای جامعتر و دقیقتری در مورد ساختار «ذهن و بدن آدمی» ارائه میکرد. برای اولین بار در اواخر قرن بیستم بود که پس از آرمانهای قرن هجدهمی و نوزدهمی «کالبدشکافی جهت یافتن ذهن» انسان بیش از هر مقطع دیگری به «استخراج روح از بدن» نزدیک میشد. در چنین فضایی «روح» دیگر چیزی جز «مجموعهای از ارتباطات نورونی» نبود. دست آخر، علوم کامپیوتری که از میانه قرن بیستم پا گرفته بودند، در اواخر قرن بیستم به اوج خودشان نزدیک میشدند. دیگر فیزیک و نجوم حاکم بر علم نبودند؛ دیگر «جنگهای ستارهای» و مجموعههای دیگر «علمی-تخیلیهای فضایی» در محور تولیدات فرهنگی قرار نداشتند، بلکه سوال همواره چنین مطرح میشد: کامپیوترها تا چه اندازه میتوانند انسان را تغییر دهند؟
فیزیک-نورون-کامپیوتر
دهه هشتاد و نود میلادی به همان اندازه که دهههای سیطره شبهمطلق آمریکا بر جهان بود، دهههایی بود که آرمان آمریکایی «فیزیک-نورون-کامپیوتر» نیز در اذهان جا میافتاد. میان مفهوم آمریکا و مفهوم این سه علم پیوندهای ناگسستنیای وجود دارد. در حقیقت، به همان اندازه که ایالات متحده سبک زندگی خودش را به واسطه رسانههایی چون هالیوود و بنگاههای خبری به تمام جهان صادر میکرد (پروژهای که از ابتدای قرن بیستم آغاز شده بود)، اکنون و در پایان قرن بیستم، نگاه و آرمان خودش نسبت به جهان طبیعی را به جهان صادر میکرد. درحالیکه آرمان «علم پوزیتیو» یک آرمان مطلقا اروپایی بود، آرمان علم آمریکایی چیزی فراتر از مرزهای «شناخت طبیعت»، «صدق»، «اعتبار» و … را جستوجو میکرد؛ آمریکا همزمان با شکست دادن اصلیترین روایت مارکسیسم، ایده مارکس را هم ربود و در گفتمان خودش هضم کرد: «تغییر جهان به جای تفسیر جهان».
از زمانهای سخن میگوییم که تکنولوژی به عظیمترین دستاوردهای خودش رسیده است: انسان نه تنها در ماه قدم گذاشته است، بلکه شبکههای ارتباطی مختلف (از تلگراف و تلفن گرفته تا ارتباطات شبکهای و دست آخر اینترنت) جهان انسانی را تغییر دادهاند. بازیهای ویدیویی امکانهای جدیدی از تجربه را در اختیار گذاشتهاند و تصویر (در تمام اقسام و گستردهترین و عمیقترین معنای خودش) حرف اول و آخر را در «بیان انسانیت» میزند. درحالیکه تا سالهای پیش از این، جنگ بر سر آرمانها و ایدهها (یا به تعبیر دیگر، ایدئولوژیها) بود، این بار لفظ جنگ سرد در بنیاد خودش اطلاق به نوع خاصی از «جمعآوری تکنولوژی» داشت. «هر که تکنولوژیاش بیش، قدرتش بیشتر». این شعاری است که آن را به راحتی میتوان از آنچه که در اواخر قرن بیستم رخ داد استخراج کرد. به نظر میآمد که هرچه یک دولت-ملت به سمت کسب تکنولوژیهای جدید و اختراع این تکنولوژیها برود (حداقل در سطح نظامی)، میتواند حرفهای بیشتری در زمین بازی قدرت و سیاست بزند.
ضدجریان
در چنین فضایی بود که پدیدههای «خارج از روایت فرهنگی-اجتماعی» ظهور کردند: قاتلهای زنجیرهای، هیپیها، پانکها، مواد مخدر، جنبشهای فمینیستی، جنبشهای نژادی، جنبشهای پسامدرن و…. در حقیقت، به همان اندازه که ایده «آمریکا-تغییر جهان-تکنولوژی» سعی بر آن داشت تا کلیت جهان را به سمت یک ایده واحد و جهانشمول ببرد، پدیدههای فرهنگی داخل همین کشور (یا شاید بتوان گفت این ایده بهظاهر یکدست و خللناپذیر) بر این آرمان ضربه وارد میکردند. این پدیدههای خارج از روایت غالب، در اولین قدم، خود آرمان و تصویر «زیست آمریکایی» را به چالش میکشیدند؛ آمریکا را نه بهشت، تغییر جهان را نه خدایی، تکنولوژی را نه ابزاری برای کسب خیر، و علم را نه بیطرف میدیدند.
«سایبرپانک» یکی از همین پدیدههاست؛ پدیدهای که به طور کامل تمام روایت آمریکایی از زندگی تکنیکی را نشانه میگیرد: در سطح سیاست، در سطح فرهنگ، در سطح تکنولوژی، در سطح علم، و دست آخر، در سطح انسانیت. هنگام سخن گفتن از سایبرپانک، با پدیدهای مواجه هستیم که در بنیاد خودش (بیآنکه آبائش چنین التفاتی داشته باشند)، نوعی عصیان سیاسی علیه روایت غالب در جهان بود و هر چند امروزهروز، سایبرپانک دیگر آن عظمت و پویش دو دهه پایانی قرن بیستم را ندارد، اما تاثیراتش هنوز قابل مشاهده و حائز اهمیت هستند.
در کوتاهترین توصیف، سایبرپانک جریانی بود که در ایالات متحده از ادبیات آغاز شد و تمرکز خودش را بر «جهان سیاه و نزدیک سایبری» گذاشته بود. این جنبش ادبی-هنری که اوایل دهه هشتاد پدیدار شد، مستقیما در مقابل ایدههای علمی «کوانتومی»، «نورولوژیستی»، و «کامپیوتری» قرار میگرفت؛ آرمان این علوم را به چالش میکشید؛ و داستانهای غمانگیزی از سرنوشتی که این علوم برای آدمیان رقم خواهند زد روایت میکرد. از سوی دیگر، سایبرپانک (چه در سطح ادبی و چه در سطح تصویری) آرمان تکنولوژی را نیز زیر سؤال میبرد. تکنولوژی و «ماشینسازی آدمی» دیگر نه انگیزشی خدایگون، بلکه چهرهای شیطانصفت به خود میگرفتند. تکنولوژی دیگر نه راهی برای رهایی آدمیان از قید و بندهای این جهان مادی پست، بلکه راهی برای «دوزخی ساختن جهان» میشد: یک بار هم به جای آنکه بگوییم انسانها بهشت و آرمانشهر[۲] میسازند، از نحوه دوزخسازی و پادآرمانشهری[۳] سخن بگوییم. به بیان دیگر و بی هیچ چونوچرایی، سایبرپانک پدیدهای سیاسی بود؛ هر سخنگفتن از آرمانشهر و پادآرمانشهر کنشی سیاسی است: به همان اندازه که تمام سیاستمداران تصویری از «آینده رنگی» را برای شهروندان عرضه میکنند، هر آنکس که در مقابل چنین نگاهی تصویری از «آیندهای سیاه» عرضه کند، کنشی سیاسی را در مقابلِ روایت غالب سیاسی عرضه کرده است. بنابراین سایبرپانک نه صرفا از آنرو که واجد واژه «سایبر» است، بلکه از آنرو که پدیدهای ضدآمریکایی است میتواند قابل توجه و مطالعه باشد.
[۲] Utopia
[۳] Dystopia