تکنولوژی و هوش مصنوعی

«هوش» چگونه ممکن شد؟ : پای وب در میان است!

هر زمان که ChatGPT و سایر چت‌بات‌های هوش مصنوعی نسخه‌ی جدیدتر خود را منتشر می‌کنند، این سوالات قدیمی که یادآور فیلم‌های علمی-تخیلی هستند تکرار می‌شوند: این فناوری خوب است یا بد؟ دیو است یا دلبر؟ آیا روزی ما انسان‌ها را دور می‌زند و بر ما مسلط می‌شود؟ آیا او انسانی است که عاطفه ندارد و روزی سازندگانش را مجازات خواهد کرد؟

در کنار سوالات مذکور، عده‌ای نیز با کوچک شمردن دستاوردهای شگرف هوش، با کوچک شمردن پیشرفت‌های آن می‌‌پرسند که آیا همه‌ی این تحولات تنها بخشی از چرخه‌ی هیاهوی هوش مصنوعی نیست؟ آیا بیش از حد هوش مصنوعی را جدی نگرفته‌ایم؟

در این نوشتار با گذر از هر دو دسته‌ی سوالات فوق به یک پرسش بنیانی‌تر می‌پردازیم: این «هوش» ، اساساً چگونه ممکن شد؟ در بطن پاسخ به این سوال، پاسخ به سوالات دیگری همچون پرسش‌های فوق نهفته است.

 به قلم: محمد حسین قدمی 

دیگر نیازی نیست که یک متخصص IT باشید تا مفاهیمی همچون یادگیری ماشین، یادگیری عمیق، هوش مصنوعی و.. به گوشتان خورده باشد. غوغایی که این روزها چت‌بات‌های هوش مصنوعی -همچون ChatGPT و Gemini– به پا کرده‌اند و بازتاب رسانه‌ای آن‌ها، حتماً شما را درباره چنین اموری کنجکاو کرده است. این روزها ما با غولی روبروییم که هر روز بی شاخ و دم‌تر می‌شود. چت‌جی‌پی‌تی گوی سبقت را از رقبایش ربوده است و دیگر صرفاً یک چت‌بات مبتنی بر متن نیست. بلکه با توانایی‌های صوتی و تصویری اضافه شده‌ی به آن از هر زمان دیگری انسان‌گونه‌تر شده است. اما سوال اینجاست که چه کرده‌ایم و با چه چیزی روبروییم؟ آیا مانند روت‌وانگ در فیلم متروپلیس (۱۹۲۷) توانسته‌ایم انسان کاملی را با مهارت‌های تکنولوژیکمان خلق کنیم؟ آیا در همان حال که نگران بودیم که ابرقدرت‌ها با دستکاری ژنتیکی انسان‌هایی را بیافرینند که تنها قابلیت جنگیدن دارند، فریب خورده‌ایم و جهان دیجیتال چنین انسانی را خلق کرده است؟ یا این که به گفته‌ی بسیاری از تقلیل‌گرایان در حوزه‌ی دیجیتالیسم و هوش مصنوعی باید معتقد باشیم که تنها در قسمت اوج چرخه‌ی هیاهوی این تکنولوژی جدید گیر افتاده‌ایم و باید صبر کنیم تا با فروکش کردن تب و تاب هوش مصنوعی و قیل‌ و قال‌هایی که درباره آن شکل گرفته است، دیدگاه واقع بینانه‌ای نسبت به آن اتخاذ کنیم؟ به نظر می‌آید که در پاسخ به چنین سوالاتی، ابتدا باید به فهم منطق این تکنولوژی‌های جدید بپردازیم و بپرسیم که «هوش مصنوعی» اساساً چگونه ممکن شد؟ در پرتوی فهم پاسخ به چنین پرسشی است که موضع لازم در برابر تحولات جدید دنیای فناوری روشن‌تر می‌شود.

 

از کجا آمده‌م آمدنم بهر چه بود؟

فناوری‌های جدید از دل فناوری‌های پیشین متولد می‌شوند. هر فناوری سابقی در بطن خود حامل فناوری جدید است و با برون‌فکنی آن خود نیز نسبت جدیدی با فناوری‌جدید و جهان انسانی برقرار می‌کند. تکنولوژی رادیو با اختراع تلوزیون از بین نرفت. بلکه در عین کاربرد جدیدی که پیدا کرد، به محتوای تلوزیون نیز تبدیل شد. امروزه به راحتی می‌توانیم از طریق تلوزیون‌های خانگی‌مان به شبکه‌های رادیویی دست پیدا کنیم. شبکه‌های رادیویی همچنین بعضاً به شکل مصور از تلوزیون‌ها در دسترس‌اند. همچنین اساساً فناوری به کار رفته در رادیو، در تلوزیون نیز به نحوی از انحاء به کار گرفته شده است. چنین اتفاقی حتی برای تحولاتی که پس از تلوزیون نیز اتفاق افتاده، صادق است. اینترنت و شبکه‌های اینترنتی محتوای تلوزیونی را بلعیده‌اند و سنتز آن‌ها تبدیل به شبکه‌ها و پلتفرم‌های اینترنتی پخش تلوزیونی شده است. پدیده‌هایی مانند تلوبیون و فیلیمو از همین طریق ممکن شده‌اند.

اما آیا می‌توانیم چنین رویکردی را نسبت به هوش مصنوعی و مفاهیم نزدیک به آن مانند یادگیری ماشین و.. اتحاذ کنیم؟ در چنین رویکردی بهتر است به جای تمرکز بر تفاوت مابین مفاهیمی مانند هوش مصنوعی، یادگیری ماشین، یادگیری عمیق و.. به وجه شباهت آن‌ها توجه کنیم. برای این کار بهتر است از فرایند یادگیری تجربی انسانی شروع کنیم.

ما چگونه می‌آموزیم؟ انسان‌ها در بدو تولد هیچ نمی‌دانند. آن‌ها فاقد منابع بزرگ زبانی‌اند و ذهنشان از هیچگونه مفهوم و مقوله‌ای آکنده نیست. یک کودک مکرراً با تجربه‌ی «این شیء خارجی یک لیوان است» روبرو می‌شود. این فرایند به انحاء مختلفی صورت می‌گیرد. وی ممکن است مشاهده کند که هنگامی که پدر او به مادرش گفته است که یک لیوان به من بده، چه چیزی نصیب پدر شده است. گاهی پدر از او خواسته است که لیوانی برایش بیاورد و می‌دانست که اگر اشتباه کند و یک پارچ بیاورد پدر عصبانی خواهد شد. در طی چنین تجربیات مختلف، متعدد و متنوعی است که شبکه مفاهیمی از پارچ، لیوان و.. در ذهن کودک شکل می‌گیرد. ما برای ساخت چنین شبکه‌های درهم تنیده‌ای از مفاهیم زبانی، بارها و بارها به اشکال مختلف «تجربه» می‌کنیم. ذهن تماماً خالی ما در برخوردهایش با جهان واقعی و خارجی، مفهوم‌مند می‌شود.

چنین فرایندی دقیقاً در توسعه هوش‌های مصنوعی به کار گرفته می‌شود. تنها تفاوت اینجاست که زبان یادگیری هوش مصنوعی، زبان برنامه‌نویسان است. نه تنها برنامه‌نویسان که شما نیز -اگر برنامه‌نویس نیستید- قادرید از طریق وب‌سایت‌هایی مانند Teachable Machine شبیه چنین کاری را انجام دهید و ماشین هوشمند خودتان را بسازید. چه برنامه‌نویسان و چه کسانی که به دانش برنامه‌نویسی و کدینگ مسلط نیستند، اگر بتوانند به ربات ساخته‌ی دست خود بفهمانند که باید در صورت روی‌دادن متغیر X به شکل Y واکنش نشان دهند، به نحوی آن‌ها را «هوشمند» کرده‌اند. هر چقدر این فرایند -یعنی انجام X در مقابل Y– دقیق‌تر صورت بگیرد، ماشین شما هوشمندتر است. مثلاً شما در وبسایت Teachble Machine می‌توانید رباتی بسازید که با پردازش ده‌ها عکس از شما در زاویه‌های مختلف و با لباس‌های متفاوت می‌تواند از میان انبوهی از تصاویر تشخیصتان دهد. درست مانند کودکی که در میان لشکری از پارچ‌ها می‌تواند لیوان را بیاورد.

اما تنها همین فرمول برای ساخت و توسعه هوش‌های مصنوعی‌ای که امروزه با آن‌ها مواجهیم، کافی نیست. دایره اطلاعاتی که کودک و یا ربات ساده‌ی ساخته‌ی دست شما به دست می‌آورند محدود است. یک کودک تا هنگام بزرگسالی و مرگ، تنها بخشی از علوم و دانستنی‌های جهان را می‌اموزد. در حالی که هوش‌های مصنوعی کنونی مانند یک «جام جهان‌نما» عمل می‌کنند. آنها «حکیم» اند و علامه‌وار به همه چیز پاسخ می‌دهند. می‌توانید به فارسی از آن‌ها بخواهید که متنی انگلیسی را برای شما به فارسی توضیح دهند. می‌توانید از آن‌ها بخواهید که در هر موضوعی برای شما متنی تولید کنند. می‌توانید از آن‌ها در هر زمینه‌ای مشورت بگیرید. سوال اینجاست که این حجم از دانش و اطلاعات از چه منبعی به آن‌ها تزریق و آموزانده شده است؟

هوش مصنوعی نیز مانند تکنولوژی‌های پیشین از درون فناوری‌های گذشته سربرآورده است. فضای وب و اینترنت تا کنون به مخزن عظیمی از اطلاعات به زبان‌ها و در حوزه‌های مختلف تبدیل شده است. فارسی‌زبان‌ها، انگلیسی‌‌زبان‌ها، ترک‌زبان‌ها و.. در این عرصه و فضا فعالیت کرده و در آن متن تولید کرده‌اند. تنها ویکی‌پدیای فارسی کشکول عظیمی از اکثر چیزهایی است که دانش فارسی در چنته دارد. علاوه بر این موارد، کاربران در این فضا حتی زمانی که نمی‌خواهند اطلاعاتی در این فضا منتشر کنند، در عین حال دست به چنین‌کاری می‌زنند. بله! ما کاربران وب حتی هنگام آپلود عکسی از یک ساختمان در هر قسمتی از وب همراه با آن ‌«فراداده» منتقل می‌کنیم: یعنی اطلاعاتی از قبیل محل سکونتمان و ساعت کشورمان و…

به کجا می‌روم آخر؟

در واقع ما با یک جادو یا خلق انسانی از عدم روبرو نیستیم. هوش مصنوعی -همانطور که گفته شد- با دو مولفه ممکن شده است: ترجمه فرایند یادگیری انسان به زبان برنامه‌نویسی و حجم انبوه اطلاعات موجود در اینترنت. این ما هستیم که هوش را می‌آفرینیم. هوش، کلیک به کلیک، با فعالیت ما در فضای وب توسعه داده می‌شود.

با این وجود، بهتر متوجه آن دغدغه‌یِ از جنس فیلم‌های علمی-تخیلی می‌شویم که هوش مصنوعی روزی بتواند به تکینگی برسد و بر بشریت تسلط پیدا کند. با منطق گفته شده، حداقل تا کنون در معرض طغیان هوش نبوده‌‌ایم و احتمالاً برای مدتی طولانی نیز درگیر آن نخواهیم بود. آیا روزی هوش می‌تواند با مصرف بیش از حد داده‌های ما انسان‌ها، به شیوه‌ای خلاقانه و نه تقلیدی تفکر کند و واقعاً معنا و مفهوم بیافریند؟ نمی‌دانیم. شاید هرگز.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا