تکنولوژی و هوش مصنوعی

کمرنگ شدن مرز میان هنر و فناوری؛ در گفتگو با پاتریک مک کری نویسنده کتاب «ساخت اثر هنری»

هنر و فناوری هر دو منعکس کننده امید، ترس و جاه طلبی هایمان هستند. در تاریخ ادغام این دو هنرمندانی را می بینیم که مثل یک مخترع عمل می کنند، مهندسانی که هنرمند می شوند و همه آنها در جهت رشد شخصی و موفقیت حرفه ای و بعضاً نوآوری های تجاری گام بر می دارند. درک اینکه چگونه این اصناف با همدیگر همکاری می کنند و فهم ما را از تاریخچه گسترده تر هنر و فناوری روشن می کنند و فهم این که چه چیزی در اجتماعات قدیم و جدید مهندسان و هنرمندان میبینیم، همگی گرد هم می آیند تا اثر هنری امروزی را بسازند.

 

در در کتاب «ساخت اثر هنری» مک کری نشان می دهد که چگونه در دوران جنگ سرد، هنرمندان مشتاقانه با مهندسان و دانشمندان همکاری می کردند تا فناوری‎ های جدید را کشف کنند و آثار رسانه ‎ای جذاب صوتی و بصری خلق کنند. این کتاب نشان می دهد که در بحبوحه موج جدیدی از ترقی تبلیغاتی و دانشگاهی پروژه‎ ها و برنامه هایی که سعی داشتند هنر، علم و تکنولوژی را ترکیب کنند، چگونه هنرمندان و فناوران به طور مداوم گروه ‎هایی را شکل می دادند که در آنها تخیل را به کار بگیرند، تخصص خلاقانه را نشان دهند و نو آوری تجاری را دنبال کنند. متن زیر، ویرایش شده مکالماتی است که MIT Press با مک کری داشته است.

ام ای تی پرس: شما سابقه کار مهمی در زمینه تاریخ فناوری و علم دارید، چه چیزی شما را به این تلاقی جذاب بین هنر و فناوری کشاند؟

مک کری: خیلی ممنونم که فرصتی فراهم آوردید تا درباره کتاب جدیدم، ساخت اثر هنری، صحبت کنیم. اولین بار در سال ۲۰۱۲ به تلاقی هنر و فناوری علاقه مند شدم. دوستی داشتم که مرا به فرانسه برد. بعضی از افراد آنجا مثل خودم مورخ بودند اما هنرمندانی نیز در آنجا حاضر بودند. از آنجایی که می دانستم مورخان چگونه تحقیقات خود را انجام میدهند، خیلی مشتاق بودم تا از روش ها و فرایندهای هنرمندان بدانم. در آن زمان، همچنان نگاه رمانتیک زده ای به یک هنرمند داشتم. هنرمند [را کسی می دانستم که] تک و تنها در اتاق کارش یا هرجای دیگر کار می کند. آنچه مشاهده کردم تجربه واقعی با چشمانی باز بود. وقتی به ایالات متحده بازگشتم، شروع به انجام تحقیقاتی کردم که پایه های ساخت اثر هنری شد.

ام ای تی پرس: در مقدمه ساخت اثر هنری آمده است که «دلیل آن که مهندسان و هنرمندان می خواهند با هم کار کنند پیچیده، شخصی و متنوع بود.» به نظر شما بزرگترین محرک پشت این همکاری خلاقانه چه بوده است؟

مک کری: نمی‌ تواند دلیل واحدی وجود داشته باشد که چرا هنرمندان و مهندسان می‌خواستند با هم همکاری کنند. فکر میکنم برای برخی این بوده است که یاد بگیرند رویکرد اصناف دیگر برای فرایند های خلاقانه چگونه است. به نظر من بسیاری از هنرمندان به طور فزاینده ای به تمام فناوری های جدیدی که در آن زمان شروع به ظهور و تجاری شدن کرده بودند، علاقه مند بودند. در همین حال، برخی از مهندسان «مجبور» به همکاری شدند ( استفاده از لفظ اجبار از آن جهت است که کلمه بهتری پیدا نکردم.) زیرا اینها پروژه هایی بودند که مدیران آنها می خواستند اینگونه [و با همکاری هنرمندان] انجام بشود. با نگاهی فراتر از این دلایل شخصی، فکر میکنم دو نیروی گسترده تر در کار بود. یکی این واقعیت بود که فناوری های جدید، به خصوص فناوری های مرتبط با رایانه و الکترونیک، به طور فزاینده‌ای در انظار عمومی برجسته شدند. البته این مسئله برای دوران پروژه آپولو بود. از طرف دیگر، بسیاری از کشورها به ویژه ایالات متحده، دوره ای از رونق بی نظیر را تجربه کرد. این امر ابزار اقتصادی را برای شرکت ها و مهندسان برای مشارکت و همکاری با هنرمندان فراهم آورد.

 

ام ای تی پرس: فرانک ج. مالینا موضوع مهمی در کتاب شما است. آیا می توانید بیشتر در مورد تغییر چشمگیر او از کار به عنوان مهندس موشک به یک هنرمند حرفه ای صحبت کنید؟

مک کری: فرانک مالینا شخصیت فوق العاده ای است. پس از سالها کار بر روی فناوری موشک، به کلی به مجموع های صنعتی نظامی پشت کرد. دلایل این امر شخصی و مربوط به روابط قبلی اش با حزب کمونیست در کالیفرنیا در دهه ۱۹۳۰ بود. بنابراین، مهندسی موشک را کنار گذاشت و در حدود سال ۱۹۵۳ تصمیم گرفت که یک هنرمند حرفه ای شود. داستان او بی نظیر است چرا شرکت هوافضایی که او در راه اندازی آن در دهه ۱۹۴۰ کمک کرد در طول جنگ سرد بسیار سودآور شد. فرانک سهام خود را حفظ کرده بود و ناگهان آنها بسیار ارزشمند شدند. این منابع مالی به او اجازه داد تا به یک هنرمند حرفه‌ای تبدیل شود و بعداً مجله لئوناردو را راه‌اندازی کند.

ام ای تی پرس: فصل دوم ساخت اثر هنری به مسائلی اشاره می کند که رهبران مهندسی و مربیان در ارائه یک آموزش جامع در موضوعات تخصصی به طور فزاینده با آن مواجهند. مثل امید به این که ادغام هنر و علوم انسانی بتواند خلاقیت مهندسان را افزایش دهد. چگونه برنامه های درسی با این ذهنیت می توانند تغییر شکل دهند، آیا [این کار] به راه اندازی مجدد نیاز دارد؟

مک کری: وقتی به تاریخچه آموزش مهندسی نگاه می‌کنیم، یکی از چیزهایی که برجسته می‌شود این واقعیت است که تقریباً هر ۱۵ سال یا بیشتر، متخصصان آموزش مهندسی فرآیندی را برای ارزیابی مجدد ماهیت برنامه درسی خود انجام می‌دهند. من خودم در دهه ۱۹۸۰ دانشجوی مهندسی بودم و یکی از چیزهای دیگری که متوجه شدم این است که برنامه های آموزشی تغییر چندانی نکرده است. دروس اصلی مهندسی وجود دارد که افراد باید آنها را بگذرانند و لا به لای آنها با ذرس ه‎ایی از دروس علوم انسانی آشنا می شوند. فکر میکنم در دهه ۱۹۶۰ بود که اساتید مهندسی متوجه شدند، آموزشی که دانشجویان می بینند خیلی محدود است. آموزش هنرهای تجسمی یکی از راه ها برای آشنایی دانشجویان مهندسی با مسائل انسانی بود. امروزه، شاید با تشویق دانشجویان علوم انسانی به گذراندن دوره های مهندسی کامپیوتر و علوم داده، چیز متفاوتی ببینیم.

ام ای تی پرس: چه چیزی دوران جنگ سرد را به لحظه ای مهم برای همکاری بین مهندسان و هنرمندان تبدیل کرد ؟

مک کری: دو چیز مهم است. یکی این که انواع فن‌آوری‌های جدید که از صنایع الکترونیک و هوافضا به دست می‌آیند، در دسترس هنرمندان قرار می‌گیرد تا به کمک آن‎ها شروع به آزمایش کنند. اگرچه، همانطور که مفصل تر در کتاب گفته ام، اغلبشان برای بهره برداری موفقیت آمیز از این فناوریی ها یا به طور ساده تر برای دسترسی به آنها به همکاری مهندسان نیاز داشتند. نکته مهم دیگر، این است که شرکت ها در ایالات متحده در دهه ۱۹۶۰، به طور کلی از نظر مالی عملکرد بسیار خوبی داشتند. این دست مدیران تجاری را باز میگذاشت تا مشوق این نوع همکاری میان مهندسان و هنرمندان باشند و اینگونه فعالیت ‎ها را دنبال کنند.

ام ای تی پرس: ستارگان بزرگ دنیای هنر، از جمله اندی وارهول[۱]، رابرت راشنبرگ[۲] و ایوان راینر[۳]، فناوری را در آثار هنری خود گنجاندند، اما همانطور که اشاره کردید فناوران همکار آن‎ها، اغلب ناشناخته می‌ماندند. برخی از این خلاقان ناشناخته چه کسانی هستند و به نظر شما یکی از مهم‌ترین و نادیده گرفته‌شده‌ترین آنها کدام است؟

مک کری: مطمئناً در دهه‌های ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، هنرمندان بزرگی بودند که تصمیم گرفتند فناوری را مستقیماً در عمل هنری ادغام کنند. با این حال، هزاران مهندس و فن‌شناس[۴] دیگر (که نام بسیاری از آنها را نمی‌دانیم) وجود داشتند که در این پروژه‌ها مشارکت داشتند. یکی از افراد مورد علاقه من، مهندس جان فورکنر[۵] است. او به عنوان یک فیزیکدان آموزش دید و سپس در یک شرکت هوافضا در جنوب کالیفرنیا مشغول به کار شد. او در کار خود بسیار ماهر بود و در چند پروژه فضایی و تسلیحاتی معروف کار می کرد. با این حال، او به شدت به چیزهایی مانند هنر مدرن، موسیقی و شعر علاقه داشت و به گروه «تجربه هنر و فناوری[۶] » پیوست که یک بخش بسیار فعال در لس آنجلس داشت. با برنامه هنر و فناوری که متصدی اش ماوریس تاچمن[۷] بود شروع به همکاری در موزه هنر شهرستان لس آنجلس کرد. فورکنر در آن جا کارهای زیادی کرد. برای مثال، با رابرت وایتمن[۸] کار کرد. آنها یک قطعه نصبی بصری پیچیده را در نمایشگاه جهانی ۱۹۷۰ در اوزاکای ژاپن ارائه کردند. همکاری آنها بسیار نزدیک بود و همانگونه که در کتاب توضیح داده ام، وایتمن بخشی های مهمی از فرایند خلاقیت را به فورکنر واگذار کرده بود. این همکاری تأثیر بسزایی در زندگی فورکنر داشت و [به خاطر آن] کار  مهندسی خود را رها کرد. این دو مرد احترام زیادی برای یکدیگر قائل شدند، و فکر می کنم چیزهای زیادی در مورد نحوه رویکرد جامعه طرف مقابل به فرآیند خلاقیت آموختند.

ام ای تی پرس: بیلی کلوور ، یکی از بنیانگذاران [شرکت] تجربه هنر و فناوری، مشتاقانه برای ادغام هنر و فناوری تلاش کرد. او این اشتیاق را از کجا گرفته و امروز ابتکار او را چگونه می بینیم؟

مک کری: بیلی کلوور تجربه هنر و فناوری را با هنرمندانی همچون رابرت راشنبرگ، رابرت وایتمن در کنار مهندس آزمایشگاه بل[۹] یعنی فرد والدنهاور[۱۰] در پاییز ۱۹۶۶ پایه گذاری کرد. با این حال، او قبلاً سابقه طولانی همکاری با هنرمندانی مانند رابرت راشنبرگ، ایوان راینر، جاسپر جانز [۱۱]و اندی وارهول داشت. زمانی که کلوور دانشجوی لیسانس بود و در رشته مهندسی در سوئد تحصیل می کرد، علاقه شدیدی به سینما داشت. همچنین با هنرمندان و متصدیان پروژه (افرادی همچون پوناتس هولتن و اویویند فالستورم) روابط شخصی برقرار کرده بود و حتی زمانی که به آمریکا رفت، این روابط را ادامه داد. در واقع، چنین «روابط سوئدی» به او خیلی کمک کردند. زمانی که در آزمایشگاه بل مهندس شد، این روابط را حفظ کرد، و حتی زمانی که در حال انجام تحقیقات فنی خود بود، به عنوان متصدی و نویسنده هنری «کسب و کار» جانبی داشت. تجربه هنر و فناوری نمونه رسمی علاقه دیرینه کلوور به هنر، فیلم و موسیقی بود و از بسیاری جهات تداوم ایده ها و فعالیت هایی به شمار میرفت که از دوران نوجوانی به آنها علاقه مند بود.

ام ای تی پرس: فصل ششم ساخت اثر هنری از سال ۱۹۶۸ سخن می گوید. سالی مهم و مناقشه برانگیز در تاریخ آمریکا و جهان. چه چیزی این سال را برای جنبش هنر و فناوری [۱۲]در بحبوحه تحولات اجتماعی و سیاسی مهم می سازد؟

مک کری: سال ۱۹۶۸ در سرتاسر جهان یک سال دردناک بود. ترورها، جنگ ویتنام، نا آرامی های اجتماعی در خوابگاه ‎های دانشجویی و شهرها، تنها بخشی از رویدادهای پر فراز و نشیب آن دوران است. اما از بسیاری جهات، سال ۱۹۶۸ نقطه اوج در جنبش هنر و فناوری محسوب می شود. برای نمونه، در لندن نمایش Cybernetics Serendipity زمانی که در MIT بود، به طور رسمی به مرکز مطالعات بصری پیشرفته [۱۳]اختصاص یافت. موزه هنرهای مدرن هم نمایش مجللی از هنر و فناوری داشت. بعلاوه، در همان سال بود که فرانک مالینا مجله هنر و علوم تجربی خود، یعنی لئوناردو را به راه انداخت. بر اساس حجم مقالات در روزنامه ها و مجلات، [میتوان گفت] که علاقه مردم به هنر و فناوری در آن سال به اوج خود رسید.

ام ای تی پرس: در پایان سال ۱۹۷۰، کلوور اعلام کرد که تلاش‌های تجربه هنر و فناوری برای ادغام هنر، فناوری و صنعت به پایان رسیده است. مالینا نیز متعجب بود که «شاید علاقه به هنر، علم و فناوری به نقطه اوج ناچیز خود رسیده اند [و دیگر امکان رشد وجود ندارد.]» چه چیزی این پروژه را متوقف کرد و چه چیزی باعث احیای آن شد؟

مک کری: اشاره کردن به یک علت واحد دشوار است. بدیهی است که جنگ ویتنام و مسابقه بر سر تسلیحات هسته ای ناخواسته توجه زیادی را معطوف به مهندسان و فناوریانی کرد که به توسعه آن فناوری ها کمک کرده اند. هم چنین فکر میکنم که واکنشی از سوی جهان هنری بود که چنین پروژه های عظیم هنر-فناورانه را می‎دید که بسیار درخشان و بودجه مالی خوبی داشتند و این همزمان با دور شدن توجه‎ها از اشکال سنتی تر ساخت هنر بود. با این حال، اگرچه یک ماتریالیست مبتذل نیستم، اما فکر می کنم رکود اقتصادی اوایل دهه ۱۹۷۰ مقصر واقعی آن بود. شرکت هایی که از ابتکارات هنر-فناورانه حمایت می کردند، به یکباره با شرایط مالی سختی مواجه شدند. اخراج های زیادی در صنایع الکترونیک و هوافضا وجود داشت. من فکر می کنم آن مهندسانی که توانستند شغل خود را حفظ کنند، خود را در موقعیت های مخاطره آمیزی یافتند و کمتر با هنرمندان «عجیب» کار می کردند. و البته، خود تکنولوژی هم بود. بسیاری از فناوری های پیچیده‎ای که در دهه گذشته ، همچون لیزرها و دوربیین های فیلمبرداری، «خانگی» تر شدند و هنرمندان دیگر نیازی به مشارکت با مهندسان به روش های مشابه نداشتند.

ام ای تی پرس: اگرچه همکاری های دهه ۱۹۶۰ از مصادیق بارز کمرنگ شدن مرز میان این دو فرهنگ است، اما ادغام هنر و فناوری هنوز هم سر کار است. در حال حاضر این لحظات خلاقانه و نوآورانه را در کجا می بینید و چه معنایی برای آینده این دو دارد؟

مک کری: یکی از چیزهایی که در نوشته ها و تحقیقات کتابم مشاهده کردم این بود که اشتیاق برای همکاری های هنری و فناوری موج های متفاوتی داشته است. یکی بود که در دهه ۱۹۶۰ نمایان شد، دیگری که در اواسط دهه ۱۹۸۰ بود (به طور مثال آزمایشگاه رسانه ای ام ای تی در سال ۱۹۸۵) و تا دهه ۱۹۹۰ ادامه داشت. بعد از آن موج دیگری است که در حوالی ۲۰۱۰ قدرت می‎گیرد. آنچه برایم جالب بود این است که علت و دلیل این ابتکارات هنر فناورانه در طول زمان تغییر کرده است. [مثلاً] موجی که در میانه ۱۹۸۰ شروع شده بود، تمرکز بر نوآوری و تجاری سازی اهمیت داشت. آنچه دیدم در حوالی ۲۰۱۰ رخ داد، به ویژه وارد شدن هنر به جریان «علم، فناوری، مهندسی و ریاضی» موسوم به STEM، چیز کاملاً متفاوتی است. پیش از این، اشتیاق به ادغام هنر و فناوری از طریق رونق اقتصادی امکان پذیر بود مثل دهه طلایی ۱۹۶۰ یا گسترش سایت‎ها در دهه ۱۹۹۰. پس از رکود بزرگ سال ۲۰۰۹، حداقل از منظر هنر و علوم انسانی، علاقه به هنر و فناوری تا حد زیادی به دلیل بی ثباتی و نا امنی اقتصادی بوده است. من این را مخصوصاً با برنامه‎ هایی که در دانشگاهها مستقر هستند و بر «پرورش نوآوری» در همه اشکال آن تمرکز دارند احساس می‎کنم.

در پایان موج اول هنر و فناوری، اغلب مهندسان به عنوان نوکران نظام سرمایه داری مورد تحقیر قرار می گیرند اما امروز وضعیت برعکس شده است. هنرمندان انسان‎گرا کسانی هستند که اغلب ادعا می‎کنند برای موفقیت در یک بازار رقابتی به حاشیه رانده شده اند و تحت فشار قرار می‎گیرند. به نظر من خیلی مهم است که این بخش را هم بشناسیم. هنر و فناوری هر دو منعکس کننده امید، ترس و جاه طلبی هایمان هستند. در تاریخ ادغام این دو، همانگونه که نوشته ام، هنرمندانی را می‎بینیم که مثل یک مخترع عمل می‎کنند، مهندسانی که هنرمند می شوند و همه آنها در جهت رشد شخصی و موفقیت حرفه ای و بعضاً نوآوری‎های تجاری گام بر می‎دارند. درک اینکه چگونه این اصناف چگونه با همدیگر همکاری می‎کنند و فهم ما را از تاریخچه گسترده تر هنر و فناوری روشن می‎کنند و فهم این که چه چیزی در اجتماعات قدیم و جدید مهندسان و هنرمندان میبینیم، همگی گرد هم می آیند تا اثر هنری امروزی را بسازند.

منبع: mitpress.mit.edu

[۱] Andy Warhol؛ هنرمند، نویسنده، عکاس و فیلم‌ساز پیشرو آمریکایی، از بنیان‌گذاران هنر پاپ دههٔ ۱۹۵۰ در ایالات متحده بود. او شناخته‌شده‌ترین چهره هنر پاپ و دارای اندیشه‌های بسیار آوانگارد بود.

[۲] Robert Rauschenberg؛ نقاش و گرافیست آمریکایی که در جنبش‌های مقدماتی پاپ آرت (نئو دادا) فعالیت می‌کرد.

[۳] Yvonne Rainer؛ کارگردان فیلم، فیلم‌نامه‌نویس، طراح رقص، و رقصنده اهل ایالات متحده آمریکا است.

[۴] technologist

[۵] John Forkner

[۶] Experiments in Arts and Technology

[۷] Maurice Tuchman

[۸]Robert Whitman ؛ هنرمند آمریکایی که بیشتر به خاطر قطعات اصلی تئاترش در اوایل دهه ۱۹۶۰ که ترکیبی از تصاویر بصری و صوتی، بازیگران، فیلم، اسلایدها و وسایل تداعی کننده در محیط های ساخته شده توسط خودش، شناخته می شود.

[۹] Bell Labs

[۱۰] Fred Waldhauer

[۱۱] Jasper Johns

[۱۲] art-and-technology movement

[۱۳] Center for Advanced Visual Studies

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا