خداحافظ آقای فوکو! گزارشی از کتاب روان سیاست
اغلب ما تصور می کنیم که ویژگی های مخرب و محدود کننده دنیای جدید را می شناسیم. جریان های انتقادی و دغدغه مندان بسیاری هستند که تلاش کرده اند به ما در مورد مناسبات جدید زندگی اجتماعی اخطار دهند. اما به نظر می رسد هنوز عمق و ریشه اصلی مصائب کنونی جهان مغفول مانده اند. هدف «بیونگ چول هان» نویسنده کرهای کتاب «روان سیاست»، برملا کردن همین نقاط تاریکی است که از نظر باریک بین بسیاری از اندیشمندان برجسته نیز مخفی مانده است. نقاطی که مناسبات خاص نئولیبرال و گونه خاص سرمایه داری متناظر با آن را در خود نهفته دارد.
مسئله ای که بیونگ چول هان، فیلسوف کره ای در کتاب روان سیاست بیان می کند بسیار ساده است: نقد نئولیبرالیسم. همه ما آثار بسیاری را در نقد لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و مشتقات آنها دیده یا خوانده ایم. گسترش این نقدها تا جایی که است که حتی افکار عمومی هم به صورت خودآگاه و ناخودآگاه تحت تاثیر آن قرار گرفته اند. برخی از مردم بدون اینکه مطالعه خاصی در زمینه نقد سرمایه داری یا تبعات مدرنیته داشته باشند، به خوبی از برخی مصایب آن آگاه شده اند. به هر ترتیب بیونگ چول هان این بار تلاش کرده از زاویه ای متفاوت به مسئله نگاه کند. از نگاه او مفاهیم و نظریه های سابق که در نقد لیبرالیسم و سرمایه داری همراه با آن مطرح شده اند دیگر کارایی ندارند. ما امروز با جهانی متفاوت از قرن نوزدهم و بیستم زندگی می کنیم که ویژگی های خاص خودش را دارد. اصلی ترین ابزار برای نقد این جهان نیز در بازخوانی و عبور از برخی اندیشه های چپ قرار گرفته است: یعنی بازنشاندن مفهوم روان سیاست در مقابل مفهوم منسوخ زیست سیاست. به هر ترتیب کتاب حاضر که پیاده شده مطالب نویسنده در مدرسه هنر برلین است هر چند حجم کمی دارد، اما مضامین نسبتا بدیع و تازه ای را ارائه می کند. نوع طراحی بحث نیز در این کتاب تقریبا سر راست و بدون پیچیدگی است. در این کتاب سرفصل های کلی متعددی وجود دارند که هر کدام نماینده ایده ای خاص در نقد لیبرالیسم هستند. متن کتاب روان سیاست گاهی اوقات از شکل یک متن سنگین و خسته کننده علمی فاصله می گیرد و سرشار از استعارات و مثال های جالب می شود.
در کتاب روان سیاست چه میخوانیم :
قدم اول: استثمار آزادی
اولین ایده مطرح شده در کتاب روان سیاست، در مورد آزادی است. نویسنده اولین حمله خود را به نئولیبرالیسم در قالب استثمار آزادی بیان می کند. به عقیده وی، بر خلاف جامعه انضباطی پیشین که به دنبال نظم بیرونی است، سرمایه داری جدیدی اساسا خود مفهوم آزادی را تحت تاثیر قرار می دهد. این کار از طریق کمرنگ کردن مرز میان کار و فراغت انجام می شود به طوری که کار تبدیل به امری استعلایی خواهد شد. نیروهای تولید دیگر در مقابل روابط تولید قرار ندارند بلکه همه کارگر و کارفرما هم اکنون در وجود یک فرد جمع شده اند. در این فضا که سرمایه نقش دیکتاتور و خدای جامعه را بازی می کند، تولید تماما غیز مادی شده و هر کسی مالک ابزار تولید خود خواهد بود. بنابراین فاصله ای میان پرولتاریا و بورژوازی نیز در آن شکل سنتی وجود ندارد. پس رژیم نئولیبرال فرایند استثمار توسط دیگران را به فرایند خود استثمارگری تبدیل می کند. در این جهان، سرمایه نیاز های خودش را تولید می کند در حالی که افراد به اشتباه تصور می کنند در حال تلاش برای رسیدن به نیازهای خودشان هستند. این فرایند به نوعی پرخاشگری ختم می شود زیرا افراد دیگر خودشان را مسئول ناکارآمدی و مشکلات می بینند و در نتیجه تمایل آنها به افسردگی بیشتر از تمایل به انقلاب و حرکت اجتماعی می شود. اما این جهان خود را به گونه ای دیگر هم نشان می دهد: دیکتاتوری شفافیت. دیکتاتوری شفافیت همان سراسربین دیجیتال است که این بار با کارآمدی بسیار بیشتری ظهور کرده است. برخلاف سراسربین های قبلی که در آن برادر بزرگ تر بر همه چیز نظارت داشت، همه چیز به خود افراد سپرده شده است. در سراسربین دیجیتال همه چیز به داده و اطلاعات تبدیل می شود. برای تسهیل تولید داده ها و اطلاعات نیز شبکه ها شکل می گیرند که در آن افراد بیش از پیش به یکدیگر شبیه می شوند. این شباهت و همانندی دلیل واضحی دارد: در جهان نئولیبرال اطلاعات ارزش مثبتی دارد و در حالی که نظارت بیرونی وجود ندارد، افراد تشویق می شوند که هر چه بیشتر خودشان را در معرض نمایش قرار دهند. اصطلاحا هیچ گوشه ای وجود ندارد و با حدف کنج ها و گوشه ها از جهان، نوعی یکدست سازی بسیار سرکوب کننده آغاز می شود. اینها همه نشان می دهد که ما از دنیای زیست سیاست که به دنبال انضباط بدن ها بود به دنیای روان سیاست پا گذاشته ایم: جسم ها آزادند اما سرمایه داری در جایی بسیار خطرناک تر لانه کرده است.
از زیست سیاست تا روان سیاست
پس از روشن شدن مسئله و دغدغه اصلی، بخش های بعدی به شرح تفاوت میان زیست سیاست و روان سیاست اختصاص دارند. تعبیر استعاری نویسنده از تفاوت این دو جهان، در تفاوت میان حرکت موش کور و مار قرار دارد. از نگاه وی، موش کور نماینده جهان زیست سیاست است زیرا در فضاهای از پیش آماده شده حرکت می کند. اما مار جهان نئولیبرال دیگر با انضباطی بیرونی سروکار ندارد، بلکه با حرکت خودش فضا ایجاد می کند. بنابراین سوژه منقاد جای خودش را به «پروژه» می دهد. برای فوکو قدرت انضباطی به دنبال کنترل بدن هاست که در نتیجه آن سوژه اسیر و منقاد به وجود می آید. اما سرمایه داری که در قالب نئولیبرالیسم جهش یافته است، بدن را از فرایند بی واسطه تولید رها می کند و توهمی از آزادی به وجود می آورد. نتیجه این فرایند قرارگرفتن گفتمان زیبایی شناسی به جای گفتمان ارتوپدی در مواجهه با بدن است. این مطلب دیگری است که در کتاب روان سیاست به آن اشاره شده است.
خشونت مثبت بودگی
اما این تمام ماجرای سرمایه داری نئولیبرال نیست. در سرمایه داری عصر نئولیبرال ارزش در حالی ناپدید شدن است و جای آن را مصرف بی رویه گرفته است. امرزه دیگر خود روان و روح آدمی استثمار می شود و به همین دلیل بیماری های روحی مانند افسردگی و فرسودگی ذهنی، نماد دنیای امروز هستند. ایدئولوژی اصلی نظام لیبرال در «خود بهینه سازی» نهفته است. در غیاب کارفرمای بیرونی، افراد خودشان را مکلف به بهینه سازی هر چه بیشتر می دانند تا جایی که شکلی دینی به خود می گیرد. گفتمان های مثبت نگر تابع همین وضعیت اند. اما زندگی تنها با مثبت بودگی پیش نمی روند بلکه معنای خود را از منفی بودن و کم و کاستی ها نیز می گیرد. بنابراین در غیاب تنش های انسانی؛ انسان امروز با خشونت و دیکتاتوری مثبت بودگی مواجه است.
برادر مهربان یا برادر بزرگ کنترل کننده؟
از سوی دیگر، سیستم کنترلی جهان روان سیاست دیگر به پایه مفاهیمی مانند شوک شکل نمی گیرد. دکترین شوک به معنای ایجاد تحولی ناگهانی است که باعث ظرفیت افراد برای پذیرش موقعیتی جدید را فراهم می کند. اما جهان نئولیبرال به شوک نیاز ندارد زیرا اساسا با امر منفی و محدود کننده پیش نمی رود. روان سیاست به جای استفاده از ابزار های انضباطی، از محرک های مثبت و تشویق کننده استفاده می کند. این مسئله باعث می شود که «برادر بزرگ تر» تبدیل به «برادر مهربان» شود.
یک جهان عاطفی در کتاب روان سیاست
در جهان نئولیبرال، عواطف در مرکز توجه قرار دارند. دلیل آن نیز به تفاوت میان احساسات و عواطف برمی گردد. احساسات نماینده نوعی روایت از یک حس درونی است که می تواند به خوبی بیان شود. به تعبیر دیگر، احساسات طول و عرض دارند و نماینده نوعی وضعیت اند. اما عواطف تنها تاثراتی هستند که دوام ندارند و هر لحظه به شکلی در می آیند. بنابراین سرمایه داری عاطفی جهان نئولیبرال با چیزهایی که نظریه پردازان کلاسیک از اضطراب و احساسات خاص منجر به سرمایه داری بیان می کردند تفاوت بسیاری دارد. سرمایه داری عاطفی اتفاقا از فوران عواطف و آزادی بیش از حد استقبال می کند و تکنیک های مدیریت عقلانی، جای خود را به تکنیک های مدیریت عاطفی می دهند. زیرا اساسا عواطف ابزار تولیدند و از رهگذر همین بی قیدی عواطف است که مسیر جهان نئولیبرال پیش می رود. خواندن کتاب روان سیاست میتواند دیدی عمیق نسبت به این مسئله به شما بدهد.
سلطه بازی وار سازی
خصیصه بعدی جهان نئولیبرال بازی وار سازی است. در این جهان همه چیز به بازی تبدیل می شود و تلاش می شود مناسبات بازی وارانه به همه بخش های زندگی بسط پیدا کند. در این فضا، بسیاری از ابعاد و جنبه های زندگی که در طول زمان معنا پیدا می کنند به حاشیه خواهند رفت زیرا بازی ها زمانمندی خاصی را به نمایش می گذارند که با تجربه های بی واسطه موفقیت مشخص می شود. اما پدیده ای مانند کشاورزی که مبتنی بر فرایندهای کند است جایی نخواهد داشت. در این جهان، کار و آزادی دو روی یک سکه اند که عملا هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند.
کلان داده و مصائب آن
کلان داده ها تجسم جهان امروزند. آنها هستند که راه را برای نفوذ در ناخوداگاه جمعی هموار می کنند. داده گرایی ایدئولوژی جدیدی است که هر نوع امر معنادار را از متن زندگی دور می اندازد. کلان داده ها فقط نشان دهنده یک وضعیت اند. گذشته و آینده و به تعبیر دیگر روایت در جهان کلان داده ها وجود ندارد. داده ها بت واره شده اند و با همه چیز در جهانی که کلان داده ها حکمرانی می کنند به شی تبدیل می شوند. در این جهان تفاوتی میان بازار و انتخابات وجود ندارد. در هر کدام خریداران و فروشندگانی وجود دارند که به کار خود می پردازند. همچنین به لطف نظام های ذخیره ساز اطلاعات، در این جهان جایی برای فراموشی نیز باقی نمی ماند. اما مهم تر از همه، بساط دانش و ادراک نیز از جهان رخت می بندد. زیرا جهان کلان داده ها با فاصله گرفتن از علیت تنها به دنبال همبستگی هاست که اساسا از چیزی خبر نمی دهد. این جمع زدن مداوم اطلاعات بدون یک قیاس کلی یا وجود یک روح کلی بر دانش، تنها به یک بی معنایی می رسد. تا جایی که می توان گفت جهان عصر کلان داده، جهان بدون عقل است. در این جهان رخدادی نیز وجود ندارد زیرا کلان داده ها نهایتا به چیزی می رسند که از نظر آماری محتمل است. در حالی که تاریخ را امر نامحتمل پیش می برد.
چه باید کرد؟
راه پیشنهادی نویسنده کتاب روان سیاست برای برون رفت از این وضعیت به نحوی از بلاهت بستگی دارد. در اینجا بلاهت با آن اعمال متفاوتی که ذیل رژیم نئولیبرال می گنجند تفاوت دارد. به بیان دیگر قرار نیست هر نوع تظاهر به جنون و متفاوت بودن ضرورتا به خروج از نئولیبرالیسم منجر نمی شود. بلکه اتفاقا بسیاری از این گفتمان های فردگرایی دقیقا به نفع این مناسبات کمک می کنند. اما ابلهی که می تواند از وضعیت نئولیبرال خارج شود، در مقام بدعت گذاری است که در مقابل خشونت سیستم یعنی «همانند سازی تام» و «ارتباطات تام»می ایستد. ابله ارتباط برقرار نمی کند بلکه با امر نامحتمل و ارتباط ناپذیر ارتباط قرار می کند. بلاهت فضایی برای سکوت و آرامش ایجاد می کند. انسان ابله در مقابل سیاست افشاگری، به جریانی از وقفه های کوچک ولی پربار اشاره دارد. انسان ابله، زاهدی است که از هوش هیچ بهره ای ندارد زیرا هوش در میان گزینه های موجود دست به انتخاب می زند در حالی که انسان ابله به دنبال گزینه های ناموجود است. در نتیجه سپهری که در آن ابله پدیدار می شود، همان سپهر سوژه زدایی است. ابله سوژه نیست. ابله «بیشتر شبیه یک گل است: وجودی که به سادگی در برابر نور می شکفد.»