نقد فیلم های سایبرپانک

سلبریتی رویافروش است: نقد فیلم سینمایی «سناریوی رویایی»

فیلم سینمایی «سناریوی رویایی» را «کریستوفر بورگلی» کارگردانی کرده و فیلم‌نامه توسط خود او نوشته شده و شخصیت اول فیلم نیز توسط «نیکلاس کیج» بازیگری می‌شود. داستان فیلم سینمایی «سناریوی رویایی» از این قرار است که یک پرفسور متخصص زیست‌شناسی تکاملی شب‌ها در رویاهای دیگران دیده می‌شود و همین امر موجب شهرت‌ خرده و سپس تبدیل شدن او به یک سلبریتی جهانی می‌شود. او پس از در موقعیت شهرت قرار گرفتن، با چالش‌ها و مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود و زندگی‌اش تحت‌الشعاع شهرت ناخواسته‌اش قرار می‌گیرد. مساله اساسی این فیلم «شهرت ناخواسته» است. فیلم سینمایی «سناریوی رویایی» بسیار واضح و بدون لکنت به ما می‌گوید که در پلتفرم‌های تصویری و شبکه‌های اجتماعی افراد ممکن است به شهرت ناخواسته برسند و چون این شهرت ناخواسته است، عملا امکان کنترل و هدایت آن را نیز ندارند و این کاربران و روحیه‌های مبتذل فضای مجازی است که مدیریت شهرت را برعهده می‌گیرند و ممکن است عواقب ناخوشایند و تلخی داشته باشد.

به قلم داوود طالقانی

شهرت هنوز هم مساله است. به لطف پلتفرم‌های تصویری و شبکه‌های اجتماعی آدم‌ها امکان دست‌یابی به شهرت‌های چنددقیقه‌ای، چندروزه یا چندساله را دارند. در جامعه خودمان نیز تجربه مشهور شدن آدم‌های عادی – افرادی که کار و کاسبی‌شان ربط چندانی به رسانه‌ها ندارد – بسیار ملموس شده است. کافیست در شبکه‌های اجتماعی تصویر یک فردی تبدیل به «میم» شود. «میم» شدن امروزه معادل مشهورشدن قلمداد می‌شود. از قضا موضوع فیلم سینمایی «سناریوی رویایی» نیز همین است.

فیلم سینمایی «سناریوی رویایی» را «کریستوفر بورگلی» کارگردانی کرده و فیلم‌نامه توسط خود او نوشته شده و شخصیت اول فیلم نیز توسط «نیکلاس کیج» بازیگری می‌شود. داستان فیلم سینمایی «سناریوی رویایی» از این قرار است که یک پرفسور متخصص زیست‌شناسی تکاملی شب‌ها در رویاهای دیگران دیده می‌شود و همین امر موجب شهرت‌ خرده و سپس تبدیل شدن او به یک سلبریتی جهانی می‌شود. او پس از در موقعیت شهرت قرار گرفتن، با چالش‌ها و مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود و زندگی‌اش تحت‌الشعاع شهرت ناخواسته‌اش قرار می‌گیرد.

فیلم سینمایی «سناریوی رویایی» فیلمی درباره خواب و رویا نیست، که اگر بود، بیشتر به آن می‌پرداخت، هرچند در برخی از تمهیدات فرمی (به خصوص در فیلم‌برداری، زاویه‌دید، تدوین و….) به رویا نزدیک شده است. باید با اطمینان ادعا کرد که فیلم سینمایی «سناریوی رویایی» داستانی درباره شهرت است، و فیلم حاضر بر روی نوع خاصی از شهرت دست گذاشته است که در این‌ سال‌ها بیشتر نمونه‌های آن را در فضای شبکه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های تصویری می‌بینیم.

مساله اساسی این فیلم «شهرت ناخواسته» است. جناب پرفسور بسیار دوست دارد مشهور نشود، اما نه به عنوان کسی که در رویای دیگران حضور دارد، بلکه با این ایماژ که یک متخصص زیست‌شناسی تکاملی است که درباره زندگی مورچه‌ها پژوهش می‌کند و بسیار علاقه‌مند است با نگارش کتابی درباره این موضوع شناخته شود. طنز ماجرا نیز همین‌جاست. کسی زیست‌شناس‌های تکاملی را نمی‌شناسد. به هر حال پژوهشگران سلبریتی نیستند و مردم نیز علاقه‌ای به حرف‌های علمی ندارند. علم حوصله‌سربر است اما «میم» جذاب است. پرفسور خواهان این است که از شهرت بادآورده‌ای که کسب کرده، جهت انتشار کتاب علمی خود درباره زندگی مورچه‌ها استفاده کند، اما برخلاف خواست او، کسی به این موضوع علاقه‌مند نیست، و کتاب و تخصص زیست‌شناسی تکاملی او در حاشیه شهرتش قرار دارند. اتفاقا جناب پرفسور با یک تبیین زیست‌شاختی تکامل‌گرایانه دلیل سیاه و سفید بودن گورخرها را فرار آن‌ها از شهرت و دیده‌نشدن در چشم شکارچی‌ها قلمداد می‌کند، گویی گورخرها هم می‌دانند اگر سلبریتی شوند، ممکن است توسط کاربران فضای مجازی مورد حمله قرار بگیرند!

جناب پرفسور در روزهای اول مشهور شدنش، از شهرت خود لذت می‌برد. او در رویاهای دیگران صرفا یک‌گوشه ایستاده است یا بی‌تفاوت نسبت به اتفاقی که در رویای دیگران می‌افتد، برای خودش قدم می‌زند. اما از آن لحظه‌ای که او در رویاها به فعالیت روی می‌آورد یا دست به اعمال فجیع و خشونت‌بار می‌زند، ناگهان تبدیل به شخصیتی منفور می‌شود. او را وارد فرایند «فرهنگ حذف» می‌کنند، یعنی توسط شاگردان و همکاران دانشگاهی مورد تهاجم قرار می‌گیرد، خانواده‌اش او را کمتر دوست دارد، و شهرت مثبت او تبدیل به شهرت منفی می‌شود. «فرهنگ حذف» یکی از همان مکانیسم‌های فرهنگ شهرت است که در قبال کسانی که مشهور هستند اما شهرت‌شان با نفرت عجین شده، به کار گرفته می‌شود. البته معمولا رویه‌های حذف نیز چندان قدرتمند نیستند، زیرا بالاخره یک گروهی پیدا می‌شود که حتی از افراد منفور نیز حمایت کند.

فیلم سینمایی «سناریوی رویایی» بسیار واضح و بدون لکنت به ما می‌گوید که در پلتفرم‌های تصویری و شبکه‌های اجتماعی افراد ممکن است به شهرت ناخواسته برسند و چون این شهرت ناخواسته است، عملا امکان کنترل و هدایت آن را نیز ندارند و این کاربران و روحیه‌های مبتذل فضای مجازی است که مدیریت شهرت را برعهده می‌گیرند و ممکن است عواقب ناخوشایند و تلخی داشته باشد.

پایان فیلم به ظهور تکنولوژی خاصی منتهی می‌شود که به متاورس بسیار شباهت دارد. افراد با استفاده از این تکنولوژی می‌توانند به رویاهای دیگران وارد شوند یا رویاهای خوش و دل‌بخواهشان را ببینند و مثل سایر رسانه‌ها، در رویاهایشان تبلیغات بازرگانی انجام گیرد. گویی که سرنوشت محتوم هر شهرتی این است که در جهت منافع اقتصادی به کار گرفته شده، و سرشت تصویر در دنیای مدرن این است که به تبلیغات بازرگانی آلوده شود، حتی اگر این تصویر رویا و خواب باشد.

برای دیدن دیگر یادداشت‌های سینمای سایبرپانک نوشته داوود طالقانی به این لینک مراجعه کنید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا