حملات سایبری نماد شکنندگی مدرنیته
حملات سایبری دیگر صرفاً خبرهای تکنولوژیک نیستند، بلکه آینهای از شکنندگی مدرنیتهاند. بانکی که از کار میافتد، فقط اعداد را مختل نمیکند؛ اعتماد اجتماعی را هم فرو میریزد. شبکه برقی که خاموش میشود، تنها تاریکی نمیآورد؛ سرمای بیاعتمادی را در دل جامعه مینشاند. حمله به سیستم حملونقل، توقف قطار یا اختلال در پرواز، تنها خسارت مالی نیست؛ تجربهای است از وحشت روزمره که در هیچ ترازنامهای ثبت نمیشود. واقعیت تلخ آن است که نسبت هزینهی حمله به خسارت، مثل قمار است: یک هکر با لپتاپی ارزان میتواند اقتصاد یک کشور را فلج کند. برای کشورهای در حال توسعه، چنین شوکی میتواند سالها پیشرفت را نابود کند.
بهقلم:محمد حسین افشاری
در نیمهشب تابستان یک سالی، صدای خُرخُر سرورهای بانکی به گوش میرسید. در همان ساعات اولیه شب دستی ناپیدا کلید خاموشی را فشرد. رگهای فلزی برق از تپش میافتاد، حسابهای بانکی چون بیماران ایست قلبی در اورژانس لرزیدند، و قطارها همچون اسبهای وحشتزده در میانهی تونل از حرکت بازماندند.
این صحنه تئاتری است با بودجهای میلیاردی، اما کارگردانش نه شکسپیر که هکری در اتاقی تاریک است؛ و قربانیانش نه قهرمانان تراژدی، بلکه جیبهای خالی ملتها هستند. در این نمایش تازهی قرن بیستویکم، بلیت ورودی گران است: بانک مرکزی بریتانیا تخمین میزند حملهای تمامعیار به زیرساخت مالی اروپا میتواند سالانه بیش از ۶۴۰ میلیارد دلار خسارت بیاورد. آیا این فقط عددی بر صحنه تئاتر است؟ یا زخمی عمیق که هر روز در ترازنامهها خون تازه میریزد؟
بانکی که تب میکند و تبعاتی که تباه میشوند
وقتی سایهی سایبری بر شیشهی بانک میلغزد، فقط تراکنشها نیستند که متوقف میشوند؛ اعتماد اجتماعی همانند شیشهای ترکخورده فرو میریزد. کافی است به سال ۲۰۱۶ نگاه کنیم، به حملهی معروف به بانک بنگلادش. هکرها با چند کلیک ۸۱ میلیون دلار جابهجا کردند. داستانی بود که بیشتر شبیه افسانههای هزارویکشب مینمود: دزدان نامرئی، بیاسب و بیخنجر، تنها با کلمات رمز.
بانکها پس از حمله، میلیاردها دلار خرج دیوارهای جدید کردند، اما دیوار دیجیتال همانند دیوار برفی است در برابر آفتاب: زیبا در روز اول، ذوبشده در روز سوم. در پایان، حساب و کتاب ساده است: یک حملهی جدی میتواند بهطور متوسط ۵ درصد تولید ناخالص داخلی یک کشور در حال توسعه را ببلعد. چه کسی میگوید آتشسوزی و زلزله حوادث طبیعیاند و سایبر طوفان نیست؟
رقص شمعها در قرن بیستویکم
برویم به اوکراین، زمستان ۲۰۱۵؛ جایی که چراغها ناگهان خاموش شدند. نه بهخاطر کمبود ذغال یا خطای مهندس، بلکه به دلیل ویروسی با نام شاعرانهی بِلکانرژی. بیش از دویست هزار نفر در سرمای استخوانسوز بیبرق ماندند. آیا این همان مدرنیتهی وعده داده شده بود؟ شهری با نیروگاههای عظیم، اما بهسان روستایی با فانوس نفتی.
خسارت؟ تنها برقی که رفت نبود؛ اعتماد به شبکه انرژی فرو ریخت، بورس لرزید، و میلیونها دلار در عرض چند ساعت دود شد. در آمریکا، ادارهی انرژی تخمین زده است که یک حملهی بزرگ سایبری به شبکهی برق میتواند بین ۲۴۳ میلیارد تا یک تریلیون دلار خسارت مستقیم و غیرمستقیم به اقتصاد وارد کند. یک تریلیون؛ واژهای که بیشتر شبیه شوخی ریاضیدانان است تا رقم واقعی. اما مگر نه اینکه شوخی بزرگترین ابزار فاجعه است؟
قطاری که سوت میزند اما حرکت نمیکند
حال قطار را تصور کنید: ایستاده در تونل، چراغها خاموش، صدای کودکی که میپرسد «مامان، چرا نمیرویم؟» و پاسخ مادر چیزی میان شرم و وحشت است. این صحنه در آلمان ۲۰۱۷ به واقعیت بدل شد، وقتی حملهای به سیستم حملونقل ریلی، تابلوهای دیجیتال و بلیتفروشیها را از کار انداخت. هزینهی مستقیم؟ دهها میلیون یورو. هزینهی غیرمستقیم؟ ساعتهای ازدسترفتهی مسافران، استرس روانی، و اعصابی که شاید در هیچ ترازنامهای محاسبه نشود.
در آمریکا، ادارهی حملونقل پیشبینی کرده است که یک حمله گسترده میتواند روزانه ۵۰ میلیون دلار زیان به اقتصاد بزند. و چه کنایهای تلختر از اینکه خطوط آهن، که روزگاری نماد سرعت و پیشرفت بودند، با یک فایل آلوده به ویروس به صف ایستادن در ترافیک شبانهی تهران شبیه شوند.
جنوبِ بیچتر، شمالِ بیخیال
کشورهای توسعهیافته، هرچند سپرهای دیجیتال بلندتری دارند، اما میدان بازی آنها پرهزینهتر است. آمریکا و اتحادیه اروپا با صدها میلیارد دلار در خطرند، در حالی که کشورهای در حال توسعه هرچند اعداد کوچکتری در معرض دارند، اما نسبیسازی همهچیز را وحشتناکتر میکند: ۵ درصد GDP برای کشوری مثل نیجریه یا اندونزی یعنی عقبگردی تاریخی، نه صرفاً یک عدد در نمودار اکسل. و اینجاست که طنز تاریخی سربرمیآورد: شمال جهانی برای امنیت میلیاردها خرج میکند و همچنان هدف است؛ جنوب جهانی برای توسعه خرج میکند و ناگهان کل دستاوردش دود میشود. چه کسی گفت عدالت در دنیای دیجیتال برقرار است؟
اقتصادِ سایبری یا قمارخانهای با ژتونهای ملی
حملات سایبری بیش از آنکه شبیه جنگ باشند، شبیه قمارند: یک هکر با لپتاپی ۱۰۰۰ دلاری میتواند زیانی میلیاردی به اقتصاد وارد کند. نسبت هزینه به خسارت، کابوسی است برای اقتصاددانان. صندوق بینالمللی پول هشدار داده است که تنها بخش بانکی جهان میتواند سالانه ۱۰۰ میلیارد دلار ضرر از این قمارخانهی سایبری ببیند.
پرسش بلاغی ساده است: اگر هزینهی بیمهی ساختمان در برابر آتشسوزی معقول است، آیا بیمهی جهانی در برابر آتشِ دیجیتال نیز ممکن است؟ یا قرار است هر کشوری جداگانه بسوزد و تنها خاکسترهایش به اشتراک گذاشته شود؟
صبحی که تهران ایستاد
فرض کنید در صبحی بارانی، سیستم بانکی ایران از کار بیفتد؛ کارتهای عابربانک بیزبان شوند، پمپبنزینها خاموش شوند، متروها با صدای ممتد آژیر متوقف شوند. در عرض ۲۴ ساعت، اقتصاد روزانهی شهری ۱۰ میلیونی که گردش مالیاش چند ده میلیارد تومان است، منجمد خواهد شد. مردم برای خرید نان به صفهای طولانی میروند، اما نه بهخاطر کمبود گندم، بلکه بهخاطر قطع شدن سرور. این تصویر، هنوز فرضی است، اما مگر نه اینکه «فردا» همان «امروزِ بیمحافظت» است؟
اقتصادِ فرو ریخته در آینهی تاریک
در نهایت، حملات سایبری چیزی بیش از خبرهای هیجانانگیز تکنولوژیکاند؛ آنها بازتابی هستند از شکنندگی مدرنیته. شبکههایی که قرار بود به ما سرعت، امنیت و رفاه بدهند، اکنون همانند طنابهاییاند که هر لحظه ممکن است دور گردنمان سفت شوند.
هزینههای اقتصادی قابلمحاسبهاند: میلیاردها و تریلیونها، نمودارهای رنگی و جداول خوشخطوخاطره. اما هزینهی واقعی شاید همان اضطراب مادری باشد در قطاری خاموش، همان سرمای بیرحم خانهای بیبرق، همان بیاعتمادی مشتری بانکی که میداند پولش دیگر چندان امن نیست.
پس اگر پرسش این است که حملات سایبری چه هزینهای دارند؟ پاسخ ساده است: بیش از آنکه جیبها را خالی کنند، روحها را میفرسایند. و این شاید گرانترین خسارتی باشد که در هیچ حسابداریِ رسمی ثبت نخواهد شد