اقتصاد و سیاست سایبریزنان و خانواده

جهنمِ سینگلی یا بهشتِ سرمایه‌داری؟ نقدی بر برنامه عشق ابدی

شاید باور نکنید ولی خط‌مشیِ «برنامه عشق ابدی» روشن است. آن‌ها نه به دنبال گند کشیدن به فرهنگ جامعه هستند و نه ترویج فسق و فجور. آن‌ها فقط دنبال یک چیز هستند. پرکردنِ جیبِ تهیه‌کننده و شهرتِ شرکت کنندگان.  حاشیه بساز، مشهور شو و پول دربیار. حالا دیگر زمینه مهم نیست. هر زمینه‌ای که برای تولید حاشیه میدانِ پهن‌تری داشته باشد، همان هدفِ کار است. زمینه‌ای که عموماً محلِ ضعف جوامع است. خواه روابط باشد، خواه سینگلی باشد و خواه زیبایی؛ هر موضوعی که بتواند به آن‌ها ویوی بیشتر و حتی هیتِ بیشتری دهد راسِ کار قرار می‌گیرد.  پس هدف پیدا کردنِ عشق ابدی نیست. و این را از همان دقیقه‌های اولِ قسمت اولِ مسابقه می‌شد حدس زد. آدم‌هایی که رفتارهایشان، نصفِ رفتارِ یک انسانِ بالغ، لباس‌هایشان نصفِ لباس، حرف‌هایشان نصفِ حرف و روابط‌شان به نصف روز هم قد نمی‌دهد. و اصلاً سوال مهم‌تر در همان قسمت‌های اول این بود، که از نظر روانشناسی این شیوه پیدا کردن پارتنر درست و کارآمد است؟

به‌قلم:حانیه اخلاقی 

سال‌ها پیش در کره جنوبی، دعوت‌نامه‌ای برای جوانانِ بی‌پارتنر و تنها ارسال شد. دعوت‌نامه از طرفِ گروهِ برنامه‌سازی بود که نویدِ پیدا کردنِ یارِ دلخواه را به جوانانِ تنها می‌داد. این دعوت‌نامه در کمتر از بیست روز چندین دختر و پسرِ سینگل را جمع کرد و به جزیره‌ای دور از شهر سئول برد. جزیره آماده شده بود تا لیلی و مجنون‌های داوطلب را به هم وصل کند و در نهایت، یک سینگلِ خوش‌شانس را به عنوانِ ملکه رقابتِ عشقی معرفی کند.

این معرفیِ رئالیتی‌شوی “جهنم سینگلی” بود. مسابقه‌ای کره‌ای که در پنج فصلِ طولانی پخش شد و مخاطبان بسیار زیادی را به خود جذب کرد و حواشی بسیار زیادی هم از شرکت‌کننده‌ها تولید کرد و از طریق همین حواشی، به آن‌ها موهبتی شیطانی عطا کرد به نامِ شهرت! آن ها را معروف کرد و از طریق حواشی‌ای که حولِ محور برنامه شکل گرفته بود، پیج‌های تیک‌تاک و اینستاگرام‌شان را از جهنمِ بی‌فالووری درآورد!

بله. شرکت‌کنندگانِ جهنمِ سینگلی، از همان اول اصلاً قرار نبود از جهنمِ سینگی دربیایند؛ همانطور که تا انتهای مسابقه‌ای نیز درنیامدند و فقط یک نفر به عنوانِ لیلیِ برگزیده مسابقه‌ای معرفی شد. آن‌ها از همان ابتدا قرار بود از جهنمِ بی‌پولی و عدم شهرت درآیند که درآمدند. رئالیتی‌شو به هدفش رسید…

این ماجرا را برایتان تعریف کردم تا مقدمه‌ای باشد برای صحبت از عشقِ ابدی! مسابقه‌ای که سرتا پایِ نحوه برگذاری و شرکت‌کننده‌ها و هدف و رفتارهایشان به همه چیز میخورد جز عشق ابدی!

البته عشق ابدی تفاوت بسیاری با جهنم سینگلی دارد. برای مثال اصلا، حتی نمی‌توان اسمِ عشق ابدی را گذاشت رئالیتی‌شو! حتی نمی‌توان به آن برنامه گفت. عشق ابدی تنها یک سلسله رقابتِ یوتیوبی‌ست، که خرج و دخلش هم از همان یوتیوب است. از ویوهایش. ویو هرچه پایین‌تر، درآمد کمتر. پس حاشیه را سرلوحه کارش قرار داده! تمامِ شرکت‌کننده‌ها در تمام المان‌ها از جمله پوشش و گفتار و رفتار و آرایش و … در حال حرکت به سمت هدفِ نه چندان غاییِ تهیه کننده هستند. ویویِ بیشتر! و در ازای این خدمت ، تهیه کننده هم همان موهبت شیطانی را تقدیم‌شان میکند که برای‌شان کافی‌ست و برایش سر و دست می‌شکند. “شهرت”! به هرقیمتی…

این را من نمی‌گویم. با یک نگاهِ ساده به قبل و بعدِ پیچ‌های شرکت‌کننده‌ها می‌توانید این حقیقت را به‌طور ملموس حس کنید. پیج‌هایی که از هزار نفر، ناگهان یک‌کایی و حتی یک‌میلیونی می‌شوند و استوری‌ها تماماً می‌شود تبلیغ! سینگل‌هایِ عادیِ دیروز، به راحتی تبدیل به بلاگرهایی با درآمدهای میلیونی می‌شوند.

شاید باور نکنید ولی خط‌مشیِ چنین رقابت‌هایی همینقدر ساده است.آن‌ها نه به دنبال گند کشیدن به فرهنگ جامعه هستند و نه ترویج فسق و فجور. آن‌ها فقط دنبال یک چیز هستند. پرکردنِ جیبِ تهیه‌کننده و شهرتِ شرکت کنندگان. حاشیه بساز، مشهور شو و پول دربیار. حالا دیگر زمینه مهم نیست. هر زمینه‌ای که برای تولید حاشیه میدانِ پهن‌تری داشته باشد، همان هدفِ کار است. زمینه‌ای که عموماً محلِ ضعف جوامع است. خواه روابط باشد، خواه سینگلی باشد و خواه زیبایی؛ هر موضوعی که بتواند به آن‌ها ویوی بیشتر و حتی هیتِ بیشتری دهد راسِ کار قرار می‌گیرد.

پس هدف پیدا کردنِ عشق ابدی نیست. و این را از همان دقیقه‌های اولِ قسمت اولِ مسابقه می‌شد حدس زد. آدم‌هایی که رفتارهایشان، نصفِ رفتارِ یک انسانِ بالغ، لباس‌هایشان نصفِ لباس، حرف‌هایشان نصفِ حرف و روابط‌شان به نصف روز هم قد نمی‌دهد. و اصلاً سوال مهم‌تر در همان قسمت‌های اول این بود، که از نظر روانشناسی این شیوه پیدا کردن پارتنر درست و کارآمد است؟ این‌که شما را بیندازند در یک محیط بسته ، با آدم‌های داغون‌تر از خودتان، و شما مجبور باشید تا انتهای رقابت یکی از آن‌ها را به عنوان یار ابدی انتخاب کنید. تکرار میکنم. مجبورید که انتخاب کنید!! چراکه در انتهای مسابقه مبلغی حدود سی دلار خاک منتظر شماست، تا از جهنمِ بی‌پولی…ببخشید! از جهنمِ سینگی درتان آورد.

پس تمامِ داستان پول است. تمامِ داستان دلارهایی‌ست که از ویوهایِ شما و وقتی که به راحتی خرج کرده‌اید جیبِ سازندگان برنامه را پر می‌کند. داستان رابطه نیست؛ که پیدا کردن یک فرد برای ایجاد یک رابطه چیزی بسیار فراتر از این حرف‌هاست. رابطه، باید خاک باشد. خاکِ مرغوبی که قرار است شخصیت شما در آن رشد کند. گل و لای و رسوب فاضلاب نیست که به همین سادگی در یک روز هزار بار تغییر کند. پس بحث، چیز دیگری‌ست. بحث دزدی از شماست و دزدی تنها این نیست که کسی در خانه شما را باز کند و اموال‌تان را به غارت ببرد. دزد‌هایِ زمان در کمین شما هستند. دزد‌هایی که وقت شما، برایشان دستگاه چاپِ دلار است

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا