اقتصاد و سیاست سایبریفرهنگ سایبری

به جهان نابرابر جدید خوش‌آمدید

تاملی در باب مفهوم شکاف دیجیتال و عدالت در ایران فردا

احتمالا همه ما تا کنون با مفهوم شکاف طبقاتی آشنا شده‌ایم. کسانی که دغدغه عدالت و برابری دارند همواره از این مفهوم برای توصیف وضعیت استفاده می‌کنند. به نظر شما در جهان دیجیتال نیز نابرابری‌ها حضور خواهند داشت؟ آیا در جهان دیجتال می‌توان برای همه فرصت برابر ایجاد کرد؟ آیا عدالت حقیقی قابل دسترسی خواهد بود؟ ایران امروز ما چه وضعیتی خواهد داشت؟
شکاف دیجیتال مفهومی است برای پاسخ به این پرسش‌ها.

به قلم: کیوان بهمنی

اگر کمی تساهل به خرج دهیم احتمالا می‌توانیم «عدالت» را یکی از پرچالش‌ترین مفاهیم تاریخ تفکر بشری و شاید آن را همزاد زیستن بشر بر زمین بدانیم. مفهومی که در آکادمی افلاطون خود را در اوج دید، در صومعه آگوستین قدیس نفوذ کرد، افتان و خیزان خود را در میان قرون متمادی زنده نگه داشت تا سر از کلیسای باشکوه آکویناس درآورد و بعد از آن بود که رفته رفته دوباره فضا را برای خودنمایی بیشتر فراهم دید اما ساکت ماند تا از حلقوم ستم‌دیدگان قرن هفدهم و هجدم بیرون آید و چون تیغ تیزی بر گردن لویی شانزدهم و ماری آنتوانت نگون‌بخت فرو نشیند. اما این تمام ماجرا نبود زیرا سیل عظیم کارگرانی که مانند چاپلین در فیلم عصر جدید، در حال له شدن بودند دستاویزی شایسته‌تر از «عدالت» نیافتند و با فریادهای برابری‌خواهانه عدالت را جستند. طوفان انقلاب‌های مارکسیستی دوگانه بزرگ تاریخی به نام دولت‌های سوسیالیستی و لیبرال-دموکراسی‌ها را به وجود آورد. اینجا نیز موضوع اساسی همان موجود دوست‌داشتنی افلاطون یعنی عدالت بود. به نظر می‌رسد یک نفر فراموش شد و آن هم «مارکس» است. کسی نمی‌تواند پیرامون عدالت سخن بگوید و این متفکر رنجور را فراموش کند کسی که از همان کارگران در حال له شدن تقاضا کرد به پا خیزند. عدالت ولی دوامی بیش از دوگانه‌های ساخته‌شده‌ی پیرامون‌اش داشت. آن دوگانه‌ها فروپاشیدند اما عدالت همچنان مانند عروسی پرناز، حقیقتِ خود را بر هیچ‌کس آشکار نکرد. این روزها دور، دورِ فانتزی‌بازهایی است که « نظریه‌ای در باب عدالت» جان رالز یا «عدالت؛ چه باید کرد؟» سندل را در دست گرفته و فخر آن را به دیگران بفروشند.

اکنون خواننده حق دارد بپرسد ما آمده‌ایم در مورد جهان دیجیتال و امر سیاسی و تلاطم‌های حاصل از برخورد این دو بخوانیم، چرا نویسنده اینقدر دورخیز کرده است؟ می‌توانم اینگونه از خود دفاع کنم که «امر سایبر» و تمام شقوقِ آن، ما را وارد «جهان» دیگری کرده و مگر می‌شود ما انسان‌ها وارد مکان و فضایی شویم اما «عدالت» خود را به آنجا نرساند؟ ما اکنون در طلیعه یک «جهان» و شاید یک «تمدن» جدید هستیم. این جهان قوانین خاص خود را دارد، قوانینی که هرگز بشر تاکنون تجربه نکرده است پس باید «عدالت» را در قامت همین قوانین بجویم.

اما به راستی چرا ادعا می‌کنیم جهان سایبر قوانین منحصر به فردی دارد؟ پاسخِ کوتاه آن است که اصل اول این جهان «بدن‌زدایی» است. بدن و به طور عمومی‌تر «فیزیک» به عنوان عینیتِ معناهایِ متفاوت در جهانِ پیشاسایبر، در جهان سایبر محوریت خود را از دست می‌دهد. نمونه خیلی دم دستی آن، جا شدنِ میراث قرن‌ها تفکر و کشفیات بشری در «تراشه‌ای» چند میلی‌متری است. همین یک نکته نشان می‌دهد که با جهانی تا چه اندازه متفاوت رو به رو هستیم. اما روابط انسان‌ها در این جهان چگونه تنظیم خواهد شد؟ این دقیقا همان پرسشی است که پای «عدالت» را به میان بحث خواهد آورد. اگر کسی به همین تراشه ریز که حاوی دانش‌های زیادی است دسترسی نداشته باشد آیا حق دارد فریاد برآورد که «به حاشیه» رانده شده است؟

بیاید در ابتدا ایران امروزمان را تصور کنیم. تصویر اولیه احتمالا این باشد که ما هم‌راستا با جریان جهانی در حال حرکت به سمت «جهان جدید» و «تمدن سایبری» هستیم. البته که این تصویر شاید چندان نادرست هم نباشد. اما خیلی سریع قیدهایی قد علم می‌کنند که این تصویر شیرین اولیه را خراب می‌کند. کدام قیدها؟ اگر بخواهیم نامی آشنا برای آن انتخاب کنیم همان «مرکز-پیرامون» است. وقتی از ایران امروز سخن می‌گوییم مقصودمان تنها تهران دوازده میلیونی به عنوان یک کلان‌شهر نیست. مثلا «خورموج» هم جزئی از ایران است یا «قوچان» و یا «خنج». اگر فردی در یکی از خیابان‌های خنج به خواب رود و در میدان کتاب تهران از خواب بیدار شود احتمالا از شدت شگفت‌زدگی دچار تشویش ذهنی خواهد شد. این نسبت با شیبی کمتر میان مراکز استان‌ها و شهرستان‌های استان و حتی میان بالاشهر و پایین‌شهر تهران نیز قابل مشاهده است.

برای توضیح این وضعیت چه مفهومی مناسبت است؟ مفاهیمی مانند «شکاف طبقاتی» برای توضیح اینگونه وضعیت‌ها را بارها شنیده‌ایم و با تمام نارسایی‌هایی که ممکن است داشته باشد اما تا حدودی این اختلاف سطح را روشن می‌کند. این شکاف طبقاتی و این شکاف عمیق میان «مراکز و پیرامون‌ها» در جهان دیجتالی‌شده نیز ادامه خواهد داشت و می‌توان نام «شکاف دیجتال» بر آن نهاد. در توضیح این مفهوم احتمالا زحمت زیادی نیاز نباشد. با قدم زدن در خیابان‌های شهرهای مرکز و شهرهای پیرامون به آسانی می‌توان دریافت که جایگاه هر کدام از شهرها در جهان آینده چه خواهد بود و آیا ناعدالتی‌ها در زمان و مکان‌های پیشین در جهان پیش‌رو از میان خواهد رفت یا کماکان در شکلی دیگر تداوم خواهد داشت.

اما اگر بخواهیم دقیق‌تر به دنبال توضیح شکاف دیجیتال باشیم در ابتدا باید چند معیار را به میان آوریم تا بر مبنای آن به قضاوت بنشینیم. از میان همه معیارهای موجود به نظر می‌رسد چهار عنوان بیش از همه اهمیت دارد:

۱- دسترسی به اینترنت: ابتدایی‌ترین نیاز در جهان آینده دسترسی به اینترنت است زیرا بستر برقراری تمام ارتباطات اینترنت است و عدم دسترسی به آن عملا مانند قطع اکسیژن برای یک انسان زنده است.

۲- دسترسی به ابزارها: جهان جدید ابزارهای خودش را دارد و بدون آن‌های نمی‌توان وارد آن جهان شد. این ابزارهای از گوشی‌های هوشمند، لپ تاپ‌ها و کنسول‌های بازی گرفته تا عینک‌های وی آر را شامل می‌شود. دسترسی به این ابزارها آن هم به حد کفایت از ضروریات ورود به جهان جدید است.

۳- قدرت خرید: در وضعیتی تورمی احتمالا اغلب مردم با کاهش قدرت خرید خود رو به رو شده باشند اما مردمانی که در شهرها و سکونتگاه‌های پیرامونی هستند با کاهش شدیدتری مواجهه شده‌اند پس در تهیه ابزارهای ضروری جهان جدید نیز بیش از مرکزنشین‌ها با چالش رو به رو می‌شوند.

۴- دانش استفاده: تصور کنید فردی در یک شهر پیرامونی هم دسترسی به اینترنت دارد هم ابزارهای ضروری به قدر کفایت در دسترس وی قرار دارد و هم توان خرید آن را دارد اما «دانش» به کار گیری مرحله اصلی است که بسیاری در آن درمی‌مانند. درماندن در این مرحله مهم‌ترین آسیبی است که افراد با آن رو به رو هستند.

اکنون دوباره به ابتدای سخن برگردیم؛ آیا بی‌عدالتی‌ها در قالب نابرابری‌ها با ما به جهانِ جدیدِ سایبری سفر می‌کنند؟ برای پاسخ، هر چهار معیار بالا را به میان می‌آوریم. با وضعیت مرکز-پیرامونی که در میان جغرافیای پهناور ایران با آن رو به رو هستیم به نظر می‌رسد در موقعیتی بسیار بغرنج مواجه باشیم. شاید افرادی باشند که توان برآوردن هر سه شرط ابتدایی فوق را داشته باشند اما شرط چهارم جایی است که کُمِیت‌شان لنگ می‌زند. این همان دلیلی است که «کافی‌نت»ها را به یک بیزینس پردرآمد در شهرهای بسیاری تبدیل کرده است. چه بسیارند افرادی که علی‌رغم برخوردار بودن از یک کامپیوتر خانگی برای انجام امورات روزمره خود مجبور به هزینه کردن و مراجعه به کافی‌نت هستند. اینجا همان جایی است «شکاف دیجیتال» در میان مناطق مرکزی و پیرامونی خود را نشان می‌دهد یعنی توزیع نابرابر فناوری‌های و دانش‌های حوزه دیجیتال به اوج خود رسیده است.

در نتیجه این وضعیت و جایگشت دیگر مسائل مشابه مانند «شکافت طبقاتی» ، «شکافت اجتماعی» ، «شکاف اقتصادی» و «شکاف نسلی» با «شکاف دیجیتال» بر ما روشن خواهد شد که با چه پدیده‌هایی در آینده نزدیک مواجه خواهیم بود.  وضعیتی که می‌توان نام «پرتاب‌شدگی» بر آن نهاد. یعنی به جای آنکه به جهان جدید وارد شویم، به جهان جدید «پرتاب» خواهیم شد. وارد شدن یک امر تدریجی است که انسان فرصت وفق پیدا کردن با محیط را دارد درحالی که ما اکنون به وضعیت‌های جدید پرتاب می‌شویم و این خود به غامض بودن موقعیت‌مان می‌افزاید. در نتیجه این پرتاب‌شدگی است که ما فرصت از میان بردن «نابرابری‌های» سابق را نداریم و «نابرابری‌های» جدید نیز خود را هویدا می‌کنند. نابرابری آموزشی، نابرابری شغلی، نابرابری درآمدی و به طور کلی «نابرابری فرصت‌ها» چیزی است که روند آن آغاز گشته و هر چه سرعت رشد تکنولوژی‌های ارتباطی بالاتر می‌رود این فاصله‌ها نیز عمیق‌تر می‌شود. به همین دلیل است که شکاف دیجتال معضلی مهم در راه توسعه یک کشور پهناور مانند ایران است.  

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا