اقتصاد و سیاست سایبری

ای کاش دورف پیجرها را منفجر می‌کرد : در نزاع دولت-ملت‌ها و عرصه‌ دیجیتال چه کسی برنده خواهد شد؟

عرصه‌ی جهانیِ دیجیتال که با هر تحول و تغییر در حوزه‌ی فناوری فربه‌تر و عظیم‌تر می‌شود، امروزه در مواجهه‌ی با دولت-ملت‌ها که کمتر جهانی شده‌اند، رویکردهای متفاوت و متنوعی را اتخاذ کرده است. این مواجهه گاه شکل خصمانه‌ای به خود گرفته و به نزاع کشیده شده و گاه دوستانه‌تر به پیش رفته است. در این نوشتار با مد نظر قرار دادن دو واقعه‌ی اخیر -یعنی دستگیری پاول دورف و انفجار پیجرها- به تکوین تاریخی این مواجهه توجه می‌کنیم. پرسش اینجاست که دولت-ملت‌ها و عرصه‌ی دیجیتال اساساً چرا و به چه نحو با یکدیگر مواجه شده‌ و بعضاً در مقابل یکدیگر صف‌آرایی کرده‌اند؟ ؟ به بیانی دقیق‌تر، آیا در این کشاکش امر خاص، محلی و غیرجهانی بر امر عام، متحد و جهانی پیروز می‌شود یا بالعکس؟

به قلم: محمد حسین قدمی

حتی اگر ما ایرانی‌ها به دلیل تحریم‌ها و انزوای سیاسی تحمیل شده به کشورمان کمتر متوجه باشیم، جهان چنین آرایشی به خود گرفته است: بانکداری دیجیتال روابط اقتصادی بین کشورها را بیش از پیش آسان‌تر کرده و زمینه‌ی اتحادهای اقتصادی را در سطح بسیار وسیعی فراهم کرده است، سرویس‌هایی همچون وایز و پی‌پال حساب‌های بانکی را از هر نقطه‌ای از جهان در والت خود تجمیع کرده‌اند، کارت‌های اعتباری‌ای همچون ویزا کارت و مستر کارت به شکلی بین‌المللی در بسیاری از کشورها به کار می‌روند، ارزهای دیجتال معامله‌ی فی‌مابین بین‌المللی را از هر زمانی آسان‌تر کرده‌اند و در یک کلام، انسان‌ها از هر نقطه‌ی جهان که باشند، بیش از پیش به یکدیگر اتصال پیدا کرده‌اند. با این وجود، آیا می‌توان به شکلی فلسفی این سوال را طرح کرد که آیا جهان می‌توانست چنین نباشد؟ و آیا جهان از بین امکان‌های بی‌شمار، چنین وضعیتی را برگزیده است؟ در پاسخ به این پرسش فلسفی، تاریخ پاسخ مثبت خود را از چنته بیرون می‌آورد: جهان ما سابقاً اینگونه نبوده است!

جهان ما «جهانی» شد

وضعیت مدرن و عصر مبتنی بر تولید سرمایه‌داری در ابتدا و در ظاهر، نوید چنین جهانی را نمی‌داد. بعد از فروپاشی امپراطوری روم، جریان‌های سیاسی متعددی تلاش کردند تا اروپا را متحد کنند. نه شارلمانی به سر نیزه و نه پاپ به قدرت و فره الهی خود نتوانستند در جهت نیل به چنین هدفی کاری از پیش ببرند. نهایت این تلاش‌ها به پایه‌گذاری امپراطوری مقدس روم ختم شد که آن هم تمام وسعت جغرافیایی اروپا را فرا نمی‌گرفت و به لحاظ سیاسی متزلزل بود. جنگ سی‌ساله و جنگ‌های صد ساله بر چنین آرزویی خط بطلان کشیدند و در نهایت، شکل‌گیری دولت-ملت‌های مدرن بعد از پیمان وستفالی و نبرد‌های خشن و خونبار میان آن‌ها در جنگ‌های جهانی اول و دوم آب پاکی را بر دستان ایده‌ی جهان متحدِ یکپارچه ریخت. امکان شکل‌گیری اتحاد‌های وسیع میان دولت‌-ملت‌های مدرن وجود نداشت و آن‌ها نسبت به یکدیگر تهاجمی عمل می‌کردند. در چنین شرایطی، کانت -فیلسوف آلمانی- آرزو داشت که سازمانی شبیه به سازمان ملل متحد کنونی -البته با اختیارات و قدرت سیاسی و اجرایی بیشتر- شکل بگیرد، اما آرزوهای وی قرار نبود که به زودی جامه‌ی عمل به خود بپوشانند.

چنین وضعیتی در ظاهر یادآور جمله‌ی مشهور هراکلیتوس در کتاب درباره‌ی طبیعت بود: «جنگ پدر همه‌ی چیزها و پادشاه‌ همه‌ی چیزهاست.» اما در میان جنگ و جنگ، در بطن تاریخ، نطفه‌ی امروز نهفته بود. تولید جوامع سرمایه‌داری از نیاز این جوامع پیشی گرفته بود و آدام اسمیت -اقتصاددان اسکاتلندی- استدلال می‌کرد که جوامع مدرن بر اثر تقسیم کار پیشرفته‌یِ صورت گرفته، از هر زمانی ثروتمندتر شده‌اند. اسمیت همچنین معتقد بود که در اثر این تقسیم‌ کار، هر کس بسیار بیشتر از آنچه نیاز دارد تولید می‌کند و این امر حجم مبادله‌ی عظیمی را پدید می‌آورد. در این احوال، مارکس که سرمایه‌ی خود را چنین آغاز کرده بود که «ثروت جوامعی که شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری بر آن‌ها حاکم است، همچون توده‌ی عظیمی از کالاها … به نظر می‌رسد»، به همراه انگلس در «مانیفست کمونیست» پیش‌بینی کرد که سرمایه‌داری هرگونه مرزی را در می‌نوردد و جهانی می‌شود. این دو متفکر نوشتند که «صنعت مدرن بازار جهانی را ایجاد کرد» و چنین انگاشتند: «قیمت ارزان کالاهای بورژوازی به مثابه توپ‌های سنگینی است که هرگونه دیوار چین را در هم می‌کوبد» آن‌ها این تغییر را تنها محدود به حوزه‌ی اقتصاد قلمداد نکردند. از منظر این دو، این طرح «بر تولید فکری نیز حاکم شده است. آثار فکری هر یک از ملل جهان بدل به دارایی جمعی جهانیان شده است.»

در واقع می‌توان از دیدگاه آن‌ها و افراد شناخته شده‌ی دیگری همچون گئورگ زیمل -جامعه‌شناس آلمانی- که اندیشه‌ی آن‌ها را ذکر نکرده‌ام، چنین برداشت کرد که اولین بارقه‌های تغییر از اقتصاد آغاز شد و به حوزه‌های دیگری همچون فرهنگ رسید و بالاخره، جهان ما «جهانی» شد.

نوبت به چرخش دیجیتال می‌رسد

چنین فرایندی که اکنون تحت عنوان «جهانی‌شدن» توصیف می‌شود، تطورات دیگری را پشت سر گذاشت و هر چه بیشتر توسعه یافت. با ظهور جامعه‌ی پسا صنعتی، تولد اینترنت و ظهور جامعه‌ی اطلاعاتی-شبکه‌ای و استفاده‌ی فراگیر از دستگاه‌های دیجتال و عبور از دستگاه‌های آنالوگ، این فرایند به شدت تشدید شده است. در واقع امروزه عرصه‌ی دیجیتال، عرصه‌ای همگانی و جهانی است. کافی‌ست برای تصور چنین تغییری، مثال‌های گفته شده در اول نوشته را به خاطر آورید. با این وجود، هر آنقدر که اقتصاد، فرهنگ، جغرافیا و تاریخ جهانی می‌شوند، سیاست از چنین تغییری -تا حدود زیادی و نه کاملاً- گریزان است. امروزه هر چند که سازمان ملل متحد تشکیل شده است، اما این سازمان فاقد هرگونه توانایی و قدرت اجرایی است. در این فضا، دولت-ملت‌ها با غول‌های دیجیتال سرشاخ شده‌اند، گاه قصد جان آن‌ها را می‌کنند و گاه از آن‌ها کمک می‌گیرند. مانوئل کاستلز -جامعه‌شناس اسپانیایی- به خوبی در پروژه‌ی علمی خود نشان داده است که چگونه سیاستمداران از شبکه‌ی در هم تنیده‌ی بین‌المللیِ شرکت‌های توسعه دهنده‌ی فناوری‌های دیجتال برای رسیدن به قدرت استمداد می‌کنند. آن طرف ماجرا اما، دستگیری دورف -مالک و سازنده تلگرام- به دست دولت فرانسه است.

از دستگیری دورف تا انفجار پیجرها

ماجرای دستگیری پاول دورف در فرانسه، تنها از جهت آرشیوی که در saved messages حساب تلگراممان داریم، مهم به حساب نمی‌آید. این حادثه در واقع نمادی از مواجهه‌ی گاه خصمانه و گاه دوستانه‌ی سیاستِ کمتر جهانی شده و عرصه‌ی بین‌المللی و «جهانیِ» شده‌ی دیجیتال است. دورف مالک یک پیامرسان بین‌المللی با انبوهی از کاربران از نقاط مختلف دنیاست. این پیامرسان اکنون عرصه‌ای جدید است که قدرت سیاسی و اقتصادی دارد. بسیاری از کاربران از AirDropهایی مانند Dogs -بی‌آنکه کاری انجام دهند- بیش از یارانه‌ی دولت‌هایشان درآمد کسب کرده‌اند. با دستگیری دورف، همین ‌AirDropها، کاربران تلگرام و سایر بازیگران مطرح عرصه‌ی دیجیتال همچون ایلان ماسک به دولت فرانسه فشار سیاسی وارد کردند. ماجرا تا آنجا پیش رفت که کم مانده بود باور کنیم که دیگر دولت-ملت قدرتمند و تاریخی‌ای همچون فرانسه نیز نمی‌تواند بیش از چند روز دورف را در بازداشت نگه‌ دارد و در نهایت تنها می‌تواند پذیرش چند شرط را از او با کمک زور بگیرد. تا این که حادثه‌ی دیگری رخ داد و باعث تردیدی اساسی در بعضی از محاسبتمان شد: انفجار پیجرها توسط اسرائیل!

حزب‌الله پیش از این به این نتیجه رسیده بود که برخی از ابزارهای دیجیتال -همچون تلفن‌های همراه- بالقوه می‌توانند تبدیل به جاسوس‌افزار دولت-‌ملت‌های دشمن شوند. این گروه پس از ضربه‌های امنیتی‌ای که از جهت استفاده‌ی از این ابزارها دریافت کرده بود، به بخشی دیگراز جهان دیجیتال -یعنی پیجرها- روی آورده بود و روزی، شد آن چه که می شد: پیجرها در عرض چند ثانیه به بمب تبدیل شدند و احتمالاً توان رزمی حدود سه هزار نفر از نیروهای این گروه‌ را نابود کردند. شهید سید حسن نصرالله در سخنرانی خود پس از این واقعه، این حمله را در تاریخ درگیری با دشمن «بی‌سابقه» خواند.

پس از این جنایت، سخن گفتن از عرصه‌ی به‌هم‌متصل و متحد دیجیتال که قواعد و قوانین خود را می‌آفریند و بر قدرت‌های رقیب -همچون دولت-ملت‌ها- سیطره می‌یابد، با دشواری بیشتری روبرو شد.

آیا این جهانِ «جهانی» نه نقطه‌ی گذار از دولت-ملت‌ها که ابزار دست آن‌ها و خاصتاً زورمندان آن‌هاست و در هر زمانی می‌تواند به میدان مینی برای رقبای آن‌ها تبدیل شود؟ یا این که دولت-ملت‌ها در نهایت قدرت خود را از دست می‌دهند و رقیبان دیگری مانند شرکت‌های توسعه فناوری‌های دیجیتال مرکزیت قدرت جهانی را به دست می‌گیرند؟ به بیانی دقیق‌تر، آیا در این کشاکش امر خاص، محلی و غیرجهانی بر امر عام، متحد و جهانی پیروز می‌شود یا بالعکس؟ این سوالی است که اکنون تاریخ جهان با آن روبروست و هر پاسخی به آن و هر رویکردی نسبت به آن، با ترسیم چشم‌انداز ما از آینده، آن را رقم خواهد زد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا