نقد فیلم های سایبرپانک

افسردگی سلبریتی نمی‌شناسد: نقد فیلم سینمایی «بازگشت به سیاهی»

ایمی واینهاوس سلبریتی سرشناسی است، نه به این خاطر که صرفا محبوب بوده و هواداران بسیار زیادی دارد. او تا قبل از ۲۷ سالگی ۵ جایزه گرمی را در یک شب از آن خود کرد و آلبومش پرفروش‌ترین آلبوم موسیقی بریتانیا شد. اما این‌ها برای شهرت خاص واینهاوس کافی نیست. ایمی واینهاوس افسرده بود، به الکل و مواد مخدر اعتیاد داشت و در نهایت نیز به همین خاطر جوان‌مرگ شد. سرنوشت تراژیک این خواننده جوان شهرت بی‌بدیلی برایش به ارمغان آورد. تصویری که ما از سلبریتی‌ها به خاطر داریم، بسیار پرزرق و برق و شکوهمند است، اما فیلم سینمایی «بازگشت به سیاهی» دقیقا تصویری خلاف این کلیشه را به ما نشان می‌دهد. واینهاوس زندگی ساده‌ای داشت. او روابط عاطفی بسیار شکننده و پیچیده‌ای داشت و موسیقی‌اش آینه زندگی و احساساتش بود. واینهاوس به عنوان یک بریتانیایی یهودی در سبک جز، بلوز و سول فعالیت می‌کرد. او صدای دو رگه، خش‌دار و قابل انعطافی داشت و ترانه‌هایش ضمن ارجاعات به زندگی شخصی خودش، روحیه و عاطفه مخاطب را تحریک می‌کرد.

به قلم: داوود طالقانی

کمتر کسی را می‌شناسم که حداقل یک‌بار با آهنگ «بَک تو بِلَک» از «ایمی واینهاوس» فاز نگرفته باشد. هنگامی که موسیقی واینهاوس را گوش می‌کنیم، تاریکی غم‌انگیز و سیاهی بی‌انتهایی بر وجودمان می‌نشیند، گویی هر لحظه ممکن است به پایان نزدیک شویم. چنین حس و حالی دقیقا برای ایمی واینهاوس، این خواننده سرشناس بریتانیایی نیز در سراسر زندگی‌اش رقم خورده است. فیلم سینمایی «بازگشت به سیاهی» که نامش را از اثر مشهور واینهاوس گرفته، به زندگی و دوران پر فراز و نشیب حیات کوتاه او می‌پردازد.

ایمی واینهاوس سلبریتی سرشناسی است، نه به این خاطر که صرفا محبوب بوده و هواداران بسیار زیادی دارد. او تا قبل از ۲۷ سالگی ۵ جایزه گرمی را در یک شب از آن خود کرد و آلبومش پرفروش‌ترین آلبوم موسیقی بریتانیا شد. اما این‌ها برای شهرت خاص واینهاوس کافی نیست. ایمی واینهاوس افسرده بود، به الکل و مواد مخدر اعتیاد داشت و در نهایت نیز به همین خاطر جوان‌مرگ شد. سرنوشت تراژیک این خواننده جوان شهرت بی‌بدیلی برایش به ارمغان آورد. تصویری که ما از سلبریتی‌ها به خاطر داریم، بسیار پرزرق و برق و شکوهمند است، اما فیلم سینمایی «بازگشت به سیاهی» دقیقا تصویری خلاف این کلیشه را به ما نشان می‌دهد. واینهاوس زندگی ساده‌ای داشت. او روابط عاطفی بسیار شکننده و پیچیده‌ای داشت و موسیقی‌اش آینه زندگی و احساساتش بود. واینهاوس به عنوان یک بریتانیایی یهودی در سبک جز، بلوز و سول فعالیت می‌کرد. او صدای دو رگه، خش‌دار و قابل انعطافی داشت و ترانه‌هایش ضمن ارجاعات به زندگی شخصی خودش، روحیه و عاطفه مخاطب را تحریک می‌کرد.

فیلم سینمایی «بازگشته به سیاهی» توسط «سم تیلور جانسون» کارگردانی شده و نقش ایمی واینهاوس را «ماریسا آبلا» بازی می‌کند. فیلم از نظر فنی و فرمی نمرات قابل توجهی از منتقدان و رسانه‌های سینمایی دریافت نکرده است اما این به معنای کم‌اهمیت بودن این فیلم نیست. این فیلم اتفاقا به ما نشان می‌دهد شهرت چندان هم برای واینهاوس چندان با ارزش نبوده است. او نمی‌خواست مثل «اسپایسی گرلز» (که احتمالا مشهورترین عضو این گروه را بشناسیم: ویکتوریا بکهام، همسر دیوید بکهام) ملعبه دست کمپانی‌ها و تهیه‌کننده‌ها باشد. واینهاوس حاضر نبود به هر قیمتی به نیویورک بیاید و به واسطه امکانات آن‌جا مشهور شود. صدای واینهاوس در بریتانیا و آمریکا بسیار شنیده می‌شد و مردم ترانه‌هایش را حفظ بودند، اما کمتر کسی چهره او را دیده بود. البته او برخلاف اغلب سلبریتی‌ها چندان چهره زیبایی نداشت. او به خاطر استعداد و آثار خلاقانه و بی‌نظیرش مشهور بود.

فیلم دقیقا بر همین جزئیات دست می‌گذارد. مساله اصلی فیلم رابطه عاطفی اوست. اگر ارتباط عاشقانه‌اش وضع خوبی داشت، موسیقی‌اش نیز انگیزه‌بخش می‌شد، و اگر در عشق به شکست می‌رسید، آهنگ‌هایش غمگین و غمناک جلوه می‌کرد. مگر هنرمند وضعیتی غیر از این دارد؟ فیلم سینمایی «بازگشت به سیاهی» شهرت واینهاوس را در زیرمتن قرار می‌دهد و در درام بیوگرافیک به عشق و عاشقی واینهاوس می‌پردازد. از این جهت فیلم پیوند ناگسستنی میان موسیقی، عشق و شهرت را در زندگی واینهاوس جستجو می‌کند.

این فیلم نمی‌تواند مانند فیلم‌های بیوگرافیک خوانندگانی مثل «فردی مرکوری» و «الویس پریسلی» در تاریخ سینما ماندگار باشد، و البته بازیگری «ماریسا آبلا» نیز در حد و اندازه‌های «رمی مالک» و «آستین باتلر» نیست. اما این قیاس چندان هم دقیق نیست. فیلم «بازگشت به سیاهی» نمی‌تواند ماندگار باشد، زیرا «ماریسا آبلا» به اندازه سلبریتی‌های دیگری که در فیلم‌های بیوگرافیک سلبریتی‌ها ایفای نقش می‌کنند، مشهور نیست و متاسفانه ایمی واینهاوس نیز در مقایسه با برخی خوانندگان موسیقی عامه‌پسند شناخته شده نیست. ضمن این که کارگردان سرشناسی این فیلم را نساخته است. تمام این توضیحات ظاهرا غیرضروری برای این است که اثرات سلبریتیسم بر سینما درک شود. هنگامی که فیلمی درباره یک سلبریتی ساخته می‌شود، سلبریتیسم تمام جنبه‌های فرمی و محتوایی اثر هنری را می‌بلعد و فضایی برای هنر باقی نمی‌گذارد. احتمالا به خاطر همین سایه‌ها نیز ما در مقام مخاطب لحظه مرگ، اوردوز و مسمومیت ناشی از الکل ایمی واینهاوس را نمی‌بینیم. فیلم اگر می‌خواست از این سوءظن‌های سلبریتیسم خارج شود، می‌بایست پایان تراژیک این خواننده جوان‌مرگ‌شده را نشان می‌داد. مگر ایمی واینهاوس به خاطر افسردگی و اعتیاد از دنیا نرفت و مشهور نشد؟

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا