نوشدارویی به نامِ درامِ چشمبادامیها
در نگاه اول برای بسیاری انیمه، نه به عنوان یک پویانمایی شرقیِ گاهی سریالی، بلکه اژدهایی هفتسر و آماده بلعیدنِ فرهنگ ایرانی است. اما واقعیت آن است که نوجوان نیاز به مرهم دارد. نیاز به مُسکِنی دارد که با بلعیدنِ آن بتواند حداقل در سطحِ خیال، از محدودیتهای زمان و مکانش فراتر برود. مسکنی که بتواند از منظر روانی، عدم اعتماد به نفسی که جامعه غرب در حال تزریق به اوست را مداوا کند. پس انیمه نه تنها به عنوان یک محصول شرقی، بلکه در نقش پرستاری بالنده و نوشدارویی قدرتمند به یاریِ نوجوان میآید. انیمه قهرمان میسازد. فرا واقعی است. کهن الگو دارد. طولانی است، و اینها تمامِ ویژگیهاییست که یک مرهمِ خوب میتواند داشته باشد
بهقلم:حانیه اخلاقی
” نوجوانانِ خود را با درامِ چشمبادامیها تنها نگذارید. “
این تیتری بود که مدتی پیش در یکی از سایتهای فرهنگی، خواندم. تیتری که با نگاه سوءبرداشتانگارانه اصلا اجازه نداد متن یادداشت را بخوانم و موضع را متوجه شوم. نویسنده، موضعش را در تیتر نمایان کرده بود. در نگاه او انیمه، نه به عنوان یک پویانمایی شرقیِ گاهی سریالی، بلکه اژدهایی هفتسر و آماده بلعیدنِ فرهنگ ایرانی بود. موضع او تهدید بود. او انیمه را کوبیده بود، آن هم نه در متن یادداشت؛ در تیتر…
فارغ از نظر یک منتقد فرهنگی، این نگاهِ مملو از سوء برداشت نسبت به انیمه در دیدگاه اکثر والدین و منتقدین نقش بسته است. دلیلش را من نمیدانم. هرچه هست منصفانه نیست. انیمهها تماماً آن دنیایِ مبهم و رازآلود نیستند که نوجوان را غرق در جهان تاریک و غم محصور به خود کنند و تبعات بدی برای آینده او داشته باشند. این توصیف شاید بتواند برای تعدادی از انیمهها و محصولات شرقی صدق کند؛ ( همانطور که برای تعداد زیادی از انیمیشنهای غربی صدق میکند ) اما این توصیف، تمامِ جهانِ درامِ چشمبادامیها نیست. من میتوانم بگویم انیمه هرچه که هست، محبوب است. نوجوانپسند است و ما باید دنبال این باشیم که چرا انیمه برای نوجوان محبوب است؟ چرا در ایران، بیش از انیمیشنها و پویانمایی های غربی، محصولات تصویری شرقی طرفدار دارند؟ اگر کلاهِ بدبینی را از سر برداریم، حتما به پاسخ این سوال خواهیم رسید.
اگر شما هم مانند بسیاری از منتقدین، فکر می کنید انیمه از آن دسته محصولاتِ شرقی است که پای آن تازه به ایران باز شده و علت محبوبیت آن همین تازه بودن است، باید در همین ابتدا بگویم که سخت در اشتباهید. انیمه تاریخ کهنهای دارد. تاریخی که به اوایل دهه چهل و ورود تلویزیونهای رنگی به ایران باز میگردد. انیمه از همان زمان، ریشه عمیقی در محتوای تصویریِ کودکانِ دهه چهل و پنجاه داشته است و شاید بتوانیم بگوییم انیمههایی مانند فوتبالیستها، بچههای کوه آلپ، بابا لنگ دراز، میتیکومان و … از اولین کارتونهایی بودند که در ایران پخش شده است. پس انیمه دیرباز است. و اتفاقاً شباهت درونی و همزاد پنداری قریبی به فرهنگ و کودکیِ ما دارد. اما این هم علت محبوبیت انیمه نیست. چراکه فرق بسیاری است بین محتوا، ساختار، مفهوم و داستان و پیامهایِ انیمه های دهه چهل تا انیمههای امروز؛ ما قطعاً نمیتوانیم فوتبالیستها را با اتکانتایتان، یا جودی ابوت را با شیطان کش مقایسه کنیم. انیمههای دهه چهل و پنجاه همانقدر که زمانِ خود از محبوبترینها بودند، امروز جذابیت زیادی برای نوجوانِ دهه هشتاد ندارند. پس علت محبوبیت انیمه چیست؟!
اگر بخواهیم در یک تقسیمبندی کلی و نموداری علتهای جذابیت انیمهها را بررسی کنیم راه بادیه در پیش خواهیم داشت. چراکه ما، اصلاً ذائقه نوجوان را نشناختهایم. نوجوان، و خصوصاً نوجوانِ دهه هشتاد امروز دائم در حال تغییر و تحول و تقلید است و پر و خالی شدن از آرزوهایِ چرب و شیرینِ جهان غرب است. آرزوهایی که رسیدن به برخی از آنها نه تنها در ایران، بلکه در شرق هم امکان پذیر نیست. و نوجوان نیاز به مرهم دارد. نیاز به مُسکِنی دارد که با بلعیدنِ آن بتواند حداقل در سطحِ تخیل و خیال، از محدودیتهای زمان و مکانش فراتر برود. مسکنی که بتواند از منظر روانی، عدم اعتماد به نفسی که جامعه غرب در حال تزریق به اوست را مداوا کند. پس انیمه نه تنها به عنوان یک محصول شرقی، بلکه در نقش پرستاری بالنده و نوشدارویی قدرتمند به یاریِ نوجوان میآید. انیمه قهرمان میسازد. فرا واقعی است. دنیای آن دنیای جذاب و شیرین و خیالانگیز و شهوتناکیست که غرب وعده میدهد. انیمه به ما نزدیک است. کهن الگو دارد. طولانی است، و اینها تمامِ ویژگیهاییست که یک مرهمِ خوب میتواند داشته باشد.
دیدگاه منصفانه این است که خارج از تمام فرصت و تهدیدهایی که پویانمایی شرقی برای نوجوان میسازد قبول کنیم که بزرگترین علت گرایش بیپروا به انیمه همین است. آرمانشهری فرا رویایی و شیرین و خوشرنگ و لعاب، که چشمبادامیها از پسِ ساختن ِ آن به خوبی برآمدهاند. بهتر است بگویم انیمه یک مخدر، از نوعِ خوب است. انیمه شیرینیِ بادامی و کمشیرینی است که دل را نمیزند. اغراق و فضای کودکانه انیمیشن را ندارد. در مفهوم واقعگراست و هضم آن راحت آست.
اما ما هنوز به پاسخ سوال نرسیدیم. بالاخره انیمه خوب است یا بد؟
اگر از من بپرسید می گویم انیمه نه خوب است و نه بد، و هم خوب است و هم بد. نوجوان با انیمه، همانقدرکه علاقهمند به فرهنگ شرقی و مانگا و مطالعه شود، همانقدر که با شخصیتها و قهرمانهای جذابی رو به رو میشود، همانقدر که ارزش و ضد ارزش را میآموزد، همانقدر هم میتواند به درامهایِ هزارتویِ غربی و روابط خارج از قاعده شخصیتها اعتیاد پیدا کند و کلوپباز و رفیقباز شود و حتی نام برخی از مواد اعتیادزا را یاد بگیرد.
پس درام چشمبادامیها، میتواند به عنوان یک رفیق و یارِ غار کنار نوجوان، هم برای او فرصت باشد و هم تهدید. مهم آن است که نوجوان یاد بگیرید چگونه انیمه ببیند و چگونه تزریقِ مسکن را با ساختار بدنش تنظیم کند.
راهِ حلِ اعتیادِ نوجوان به انیمه، پاک کردن صورت مسئله نیست. بلکه آموزش و همراهی نوجوان و صحبت با او درباره محتوای انیمه هاست. من در انتها، با تیترِ مملو از سیاهنماییِ منتقد فرهنگی موافقم. والد نباید نوجوانش را با درامِ چشم بادامیها تنها بگذارد. امّا این نباید به این معنا باشد که انیمه تهدید است. نه… والد باید به جای سرچ کردنِ ” چرا انیمه مخرب است” و ” خدا شرقیها را لعنت کند” و ” توهم جنگ نرم” نوجوانش را در تماشای انیمه های خوب همراهی و درباره انیمههای عجیب با او گفت و گو کند.
این از سیاهنمایی، بیشتر جواب میدهد.