معرفی کتاب مولفههای استعمار سایبری و پیآمدهای آن
کتاب استعمار سایبری از آن دسته کتاب هایی نیست که موضوع تکراری، مسئله تکراری و حداکثر نوع نگارش یا نتیجه گیری متفاوتی دارند. پرداختن به مسئله مهمی که گاهی اوقات خواسته یا ناخواسته در فضای علمی سانسور می شود (استعمار) آن هم در نسبت با پدیده سایبر، موضوع جذابی است که در این کتاب طرح شده است. نویسندگان تلاش کرده اند تا نشان دهند برای توضیح پدیده استعمار در سایبر، خوانش های اومانیستی کافی نیست و می بایست طرح دیگری برمبنای خوانش های پسانسان گرایانه درانداخت. خوانش پساانسان گرایانه واجد ویژگی های بصیرت بخشی است که می تواند زمینه ساز مطالعات بعدی در این حوزه باشد.
بهقلم:سید محمد یحیی هاشمی
احتمالا وقتی جان پری بارلو در زمستان ۱۹۹۶ اعلامیه مشهور «استقلال فضای سایبری» را می نوشت، در ذهن خودش همان آرمانشهری را تصور می کرد که همزمان در تخیل بسیاری از هواداران فرهنگ جدید سایبری هم مجسم شده بود. بارلو نمادی بود از خوش بینی مفرط به روزگار جدید. روزگاری فارغ از دخالت ها و مرارت های زندگی روزمره. روزگار آزادی محض. روزگار فوران خلاقیت و از این دست آرمان های جوان پسند. گویی سالهای پایانی قرن بیستم واپسین گامهای رسیدن به دروازههای خوشبختی هستند. اما هر چه بود، بارلو تنها نبود. نسل مهمی از جوانان ساحل غربی آمریکا که میانشان نام کارکشتههای سالها بعد دنیای تکنولوژی مثل بیل گیتس و استیو جابز نیز دیده میشد در این خیال جمعی سهیم بودند. سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم بسیاری از خیال پردازیها را به جای خودشان نشاند. اما ایده آرمانشهر سایبری متوقف نشد و اگر دقیق تر بگوییم، از وطن اصلی اش راه افتاد و هوادرانش را در گوشه و کنارهای زمین پیدا کرد.
*
کتاب استعمار سایبری، تلاشی است برای برملاکردن حقیقی آشنا و البته کمتر شناخته شده. اغلب ما در مورد استعمار شنیده و خوانده ایم. می دانیم که چندصد سال پیش دریانوردان اروپایی اولین نسل استعمارگران را تشکیل دادند یا مثلا بریتانیا آنقدر مستعمره داشت که آفتاب هیچ وقت از تمام قلمرواش غروب نمی کرد. حتی اندیشیدن در مورد موج های بعدی استعمار مثل استعمار نو و فرانو نیز مضمون نسبتا آشنایی است که بارها تکرار شده است. اما اگر بخواهیم به استعمار در جهان جدید، یعنی جهانی که عمیقا با شبکه های نوین ارتباطی و اطلاعاتی درگیر شده فکر کنیم چه؟ اگر این بار قلمرو سایبر را پیش روی خودمان قرار دهیم و به مسئله استعمار فکر کنیم، با چه چیزی روبرو خواهیم بود؟
اولین نکته در مورد استعمار سایبری، چیستی استعمار است. نویسندگان کتاب «مؤلفههای استعمار سایبری و پیامدهای آن» تلاش کرده اند تا افقهای «شدیدا اومانیستی» در مفهوم پردازی استعمار را کنار گذاشته، و به جای آن از خوانشی «پساانسان گرایانه» صحبت کنند. این خوانش نشان می دهد که چگونه پدیده استعمار از هر دوسوی انسانی ماجرا یعنی استعمارگر و استعمارشونده فاصله گرفته و دقیقا بالای سر آنها قرار می گیرد. به بیان دیگر استعمارپسا انسانگرایانه این بار نه بر اشخاص و گروه های خاصی از افراد، بلکه بر خود انسانیت و کنشهای انسانی سلطه پیدا میکند. از سوی دیگر استعمارپسا انسانگرایانه در قالبی پنهان و نرم متجلی می شود و مسیرش را از میان نهادسازی و تاسیس ساختارهای تاثیرگذار بر جهان و آگاهیهای فردی و جمعی عبور می دهد. از نگاه نویسندگان کتاب، این دو مسیر یعنی تعالی جستن و پنهان شدن، دو وجه متفاوت استعمار سایبری است.
کتاب از چهار فصل مشروح و یک موخره تشکیل شده. هر چهار بخش، اجزای ظاهرا مجزا ولی به هم پیوسته ای هستند که جلوه های اصلی استعمار در دوران های تاریخی مختلف را نشان داده اند. از این بابت، هر چند مطالعه برخی از فصل های کتاب به شرط داشتن آشنایی نسبی با ادبیات آن فصل ممکن خواهد بود، اما ترکیب آنها در کلیت مسئله کتاب است که میتواند تصویر بزرگ نهایی را نشان دهد.
فصل اول کتاب به زیبایی شناسی و تصویر مربوط می شود. در این فصل توضیح داده می شود که چگونه تصویر استعمار، طی چهار گام بلند و اساسی به مرحله کنونی رسیده است. این مسیر از تولید تصویر توسط انسان استعمارگر آغاز شده و تا جایی ادامه پیدا می کند که در عصر امپریالیسم الکترونیکی، استعمار تبدیل به خودش می شود. در فصل دوم، مسئله اقتصاد مورد توجه قرار می گیرد. تعبیر اقتصاد در اینجا صرفا به مبادلات پولی یا پدیده هایی از این جنس اختصاص ندارد. بلکه پرسش اصلی این است که چگونه «سیستمِ» خودکار استعمار، کشورهای استعمارزده را همواره در موقعیتی فرودست نگه میدارد؟ در این فصل با مروری بر ادوار استعمار (یعنی از زمان تأسیس کمپانی هایی چون هند شرقی تا شبکه جهانی توزیع کار) نشان داده می شود که چگونه ایده تصرف مکان از سوی استعمار، جای خود را به ایدهای میدهد که به دنبال تاسیس «جهانی برای خود» یا همان فضای سایبر است. سومین فصل، به مباحث حول رسانه و سیاست اختصاص دارد؛ اینکه استعمار چگونه از رسانهها برای پیشبرد سیاست خود استفاده می کند. مسائلی مانند جنگ ترکیبی، تسخیر ذهن، بازسازی ضمیرناخودآگاه و … در همین فصل بررسی می شوند. در فصل چهارم، نویسندگان پای موضوع مهم تر و البته کمتر پرداخته شده تری را به میان می آورند: الهیات. این فصل به جنبه های مختلفی از الهیات پرداخته که شامل «هستی شناسی»، «تصویر بما هو تصویر»، «غایت شناسی تکنولوژیک»، «بنیان های اقتصادی استعمار»، «خداشناسی»، «دین و شریعت» و «فیگورهای قرآنی استعمار» می شود.
هر چند تمام بخش های کتاب مروری کلی بر تاریخ استعمار از آن جنبه (زیبایی شناسی، رسانه و سیاست، اقتصاد و الهیات) هستند، اما هر کدام نیز نماینده و تجلی یکی از ادوار تاریخی استعمار نیز محسوب می شوند. در دوران باستان، آشکار کردن سرشت خویش در مرکز فعالیت های استعماری قرار داشت که جلوه اصلی آن تصویر و زیبایی شناسی بود. سپس نوبت به مسئله سیستم سازی و بعد از آن مستعمره سازی از آگاهی انسان می رسد که ادوار نو و فرانو استعمار را نشان می دهند. استعمار سایبری اما مرحله ای است که در آن استعمار در مقام خداوند و غایتِ حیات جلوهگر می شود و از مسئلهای اقتصادی، سیاسی و رسانهای، در قامت حقیقتی الهیاتی ظهور پیدا می کند.
اما این صورتبندی از استعمار علی رغم توصیفات بسیار دقیقش، با خطراتی نیز همراه خواهد بود. خیره نگریستن به یک موضوع می تواند همان اندک فاصله میان انسان و موضوع را نیز از میان بردارد. به بیان دیگر، حالا که ما می دانیم استعمار سایبری چگونه خدایی است و چه قدرت هایی دارد، چگونه می توانیم از چنگ قدرت و هیبت آن رها شویم؟ پاسخ نویسندگان به این سوال هر چند مشروح نیست، اما بسیار قابل توجه است. موخره کتاب شامل مانیفست مقاومت سایبری است که به شیوهای کوتاه، هفت توصیه اساسی را در این زمینه ارائه می کند.
*
برای من (یعنی دقیقا همین نویسنده این سطرها که قرار بوده/است کتاب استعمار سایبری را معرفی کند) تقدیم نامه کتاب، جذاب ترین قسمت آن است و همین آگاهی نسبت به موقعیت و موقفی که نویسندگان تشخیص دادهاند، برای تعیین این پروژه به عنوان پروژه ای معنادار و مهم کافی خواهد بود. اما حتی اگر این مقدمه و نشانه های خارج از متن را هم در نظر نگیریم، کسی نمی تواند ادعا کند کتاب استعمار سایبری از آن دست کتاب های بی ارزش یا کم ارزش در حوزه سایبر است. برعکس، اتفاقا استعمار سایبری اثر درخشانی است که می تواند مقدمه طرح گسترده بسیاری از مسائل و موضوعات حول مفهوم و پدیده سایبر شود. سبک نگارش کتاب و شیوه تنظیم آن نشان می دهد که نویسندگان این کتاب مواجهه درونی بسیار سیال و پیچیده ای با این موضوع داشته اند. ترکیب بندی فصل ها و به انتها رساندن آن با هفت فرمان و دستور الهام بخش، به روشنی منطق خشک و بی روح تحقیقات ظاهرا آکادمیک و علمی را به سخره می گیرد. به این ترتیب مسئله سایبر و استعمار در این کتاب صرفا در متن اندیشه و تحقیق نیست، بلکه می خواهد آن را در متن زندگی (یعنی همانجایی که هست و می بایست باشد) بررسی کند.