مسئله دولت در عصر سایبری
ظهور عصر سایبری چه تاثیری بر مفهوم و جایگاه دولت دارد؟
سایبرپژوه– طرح مسئله دولت در عصر سایبری
تبیین جایگاهِ دولت در زمانۀ سایبری یکی از مسائل مهم مرتبط با فرهنگ سایبری است. از آنجا که تعریف و تبیین حدود مفهوم دولت در حوزه فلسفه سیاسی است، واکاوی آن در زمانه سایبری در حوزه مسائل فلسفه سیاسی سایبری است. دولت بنابر تعریف مدرن خود، وابسته به مفهوم امر سیاسی است و امر سیاسی همبسته مفاهیم دوست و دشمن است. دوست و دشمن در جهان سایبری معنای متفاوتی پیدا میکند و آن را در نهایت، به مفهوم «هویت» و «اراده» مرتبط میسازد. تبارشناسی مفهوم اراده ما را به سرآغازهای فهم مدرن از دولت میکشاند و بدین نقطه میرسد که اراده را به عنوان کانونیترین مفهوم فلسفه سیاسی مدرن اخذ کنیم.
ماکیاوللی و هابز با طرح مسئله اراده حاکم و نقش بیبدیل آن در سامان دادن به جهان سیاسی جدید، نظریهای نوین در فلسفه سیاسی بنیان گذاشتند که در نهایت، به شکلدهی جهان سایبری در عصر ما کمک شایانی کرد. در میانه این مسیر، فلسفه هگل توانست افادهای بیبدیل بر فهم مدرن از جهان سیاست و نقش اراده انسانی در تقویم آن داشته باشد. به عبارت دیگر، فلسفه سیاسی مدرن با تاکید بر مفهوم اراده و میل به کلّیسازی و فراگیری آن، دولت مدرن را پایهگذاری کرد و زمینه را برای شکلدهی به دولت در جهان سایبری فراهم میکند، یعنی همان جهانی که از نقطهنظر تمدن غربی، قرار است بر اراده انسانی بنیاد داشته و مخلوق این اراده باشد. بر اساس همین ایده، میتوان ادعا کرد که دولت سایبری ظهور تام ایده دولت مدرن است، به این صورت که در دولت سایبری، اراده حاکم به خاطر ویژگی بنیادین سایبر که همانا فهم جهان بر بنیاد تصویر و دادههای اطلاعاتی است، اطلاق و نفوذی بیمانند پیدا کرده و بر همه اتباع خود که به شکل کنشگران تصویری و اطلاعاتی درآمدهاند، تسلطی بیشازپیش حاصل میآورد. اگر از این نگرگاه بنگریم، دولت سایبری دولتی شدیدا کنترلی خواهد بود.
مطالعات مرتبط به مفهوم دولت در زمانه سایبری عموما ذیل مطالعات جامعهشناختی و شبهفلسفی ناظر به سایبر قرار میگیرد. گذشته از مباحث بسیار سودمند وینر در باب سایبرنتیک و فرهنگ سایبری، به طور خاص میتوانیم به دو تلقی بیشتر مرتبط با این حوزه اشاره کرد: کاوشهای آلیس هیلتون و مطالعات جامعهشناختی مانوئل کاستلز.
دیدگاه آلیس هیلتون
هیلتون اولین بار در کتاب فنی منطق، ماشینهای محاسباتی و اتوماسیون است که از فرهنگ سایبری سخن میگوید: «در عصر فرهنگ سایبری، همه خیشها خودشان بر روی زمین کشیده میشوند و مرغ سرخکرده خودش به بشقابهای ما پرواز میکند»[۱]. نگاهِ هیلتون ابتدائا نوعی نگاه ذوقزده و بسیار آرمانی به فضای فرهنگ سایبری است. برای هیلتون، مسئله بر سر این است که امکانات سایبرنتیک بهطور کلی، روش زندگی انسانی را عوض خواهند کرد و این عوض شدن، اگر بهدرستی مدیریت شود، دور اتوپیایی بشری خواهد بود.
هیلتون در آثار بعدی خود، تعریف دقیقتری از فرهنگ سایبری ارائه میدهد: «فرهنگ سایبری طریقهای از زندگی است و زمانی این طریقه ممکن میشود که کل فرآیند تولید توسط سیستمهایی از ماشینها انجام شود و این سیستمها خودشان توسط یک کامپیوتر مونیتور و کنترل شوند»[۲]. بدین طریق فهمی که هیلتون از فرهنگ سایبری ارائه میدهد فهمی به شدت ماشینی و سیستماتیک است که از طریقِ کامپیوترها و سیستمهای دیجیتال کنترل و نظارت میشود. این نحو فزاینده از کنترل را میتوان در این عبارت او مشاهده کرد، هنگامیکه میگوید: «فرهنگ سایبری از دو واژه سایبرنتیک (علم کنترل) و فرهنگ (روش زندگی یک جامعه) ترکیب شده است»[۳]. همانطور که مشاهده میشود، عنصر اساسی زندگی مبتنی بر سایبر کنترل و پرورش (به معنای فرهنگ) انسانها در ارتباط با ماشینها و سیستمهای دیجیتال است. عرصهای که در نتیجه این ارتباط خاص انسان و ماشین پدید میآید، سازوکاری سیستماتیک بر اساس کنترل رابطه میان این دو خواهد بود.
دیدگاه مانوئل کاستلز
مانوئل کاستلز یکی از مهمترین جامعهشناسانی است که مسئله فرهنگ سایبری را در نسبت با سیاست، اقتصاد، و سازوکارهای اجتماعی مدرن بررسی کرده است. از آنجا که دیدگاه خاص او به مسئله دولت و هویتیابی انسانها در فرهنگ سایبری برای ما اهمیّت اساسی دارد، در ادامه به شمهای از آرای او در این باب اشاره خواهیم کرد. در کتاب قدرت هویت، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ مسئله محوری کاستلز نحوه هویتیابی اجتماعی انسانها در جامعه شبکهای و نسبت این مسئله با دولت، سیاست، دموکراسی، و جهانیسازی است[۴].
فهم کاستلز از هویت عبارت است از معنایی که یک فرد به خودش، کنشهایش، و اهدافش در مقام یک کنشگر اجتماعی و چونان نوعی نقشآفرینی سمبولیک عطا میکند؛ هر چند این معنادهی توسط خود بازیگر اجتماعی انجام میشود، اما هویت را بایست برساخته جامعه دید. از اینرو، مسئله هویت در جامعه شبکهای به این صورت در میآید که چگونه میتوان در جامعهای که سیستمهای اطلاعاتی و شبکهای گستره زندگی را دربرگرفتهاند، از هویت، اهداف، و معنادهی یک فرد به کنشهایش سخن گفت؟ با تحلیلی که کاستلز ارائه میدهد، سازوکار سیاست در یک جامعه شبکهای ضرورتا به نفی هویتهای منطقهای (local) و قومی میانجامد. از اینرو در جهان شبکهایشده، نوعی مقاومت از سوی دولت-ملتهایی که دعوی استقلال دارند نسبت به هژمونی جهان اطلاعاتی شکل میگیرد. از این رو میتوان دریافت که در یک جامعه اطلاعاتی، هیچگاه قدرت از بین نرفته و در عوض صورتی رادیکالتر پیدا میکند و از اینجاست که از دیدگاه او قدرت شکل خود را از مسائل اقتصادی و سیاسی تغییر داده و ناظر به هویت اعمال میشود: «قدرت هنوز بر جامعه حکومت میکند و هنوز ما را شکل میدهد و بر ما مسلط است»[۵].
جمعبندی
در مجموع میتوانیم این دو نگاه را به این صورت خلاصه کنیم که بر اساس رویکرد جامعهشناختی هیلتون و کاستلز، فرهنگ سایبری واجد چند ویژگی است: الف- عصر سایبر عصری است که ارتباط انسان و ماشین به تکامل خود رسیده و این ماشینها هستند که به عنوان کنشگران جدید، نقشی انسانوار در حیات اجتماعی بازی میکنند؛ ب- کنترل عنصر اساسی این ارتباط است؛ ج- فراگیری سیستمهای پردازشگر چالشهای جدیدی را در نسبت با هویت و قدرت ایجاد میکند؛ د- سایبر مرزهای دولت-ملت را درنوردیده و الگویی جهانوطنی برای اداره بازیگران خود ارائه میدهد؛ ه- دولت به جای آنکه بر سازوکارهای سیاسی تمرکز کند، بر مسئله هویت تمرکز میکند؛ و- دولتی که در عصر سایبری شکل میگیرد دولتی بهشدت کنترلی در جهت افزایش وضوح و نظارت بر کاربران خود است.
[۱]Hilton, 1963, p 16
[۲]Hilton, 1964a, p 217
[۳]Hilton, 1964b, p 139
[۴] Castells, 2010, p xvii
[۵] Castells, 2010,p 425
منابع
۱Hilton, Alice Mary. (1963). Logic, computing machines, and automation
۲Hilton, Alice Mary. (1964a). Cyberculture-The Age of Abundance and Leisure, Ann Arbor University of Michigan.
۳Hilton, Alice Mary. (1964b). An ethos for the age of cyberculture. Paper presented at the Proceedings of the April 21-23, 1964, spring joint computer conference.
۴Castells, Manuel. (2010). The Power of Identity, The Information Age: Economy, Society and Culture (2 ed. Vol. II). Oxford: Blackwell Publishers, Inc.