سایبر فمینیسم؛ آیا فضای سایبری راهی نو پیش روی فمینسیم خواهد گذاشت؟
سایبرفمینیسم (فمینیسم در فضای مجازی) عبارتی است که در سال ۱۹۹۴ توسط سادی پلنت (Sadie Ppant) رئیس واحد تحقیقات سایبرنتیک فرهنگی دانشگاه وارویک(Warwick) انگلستان، برای تشریح کار فمینیستهای علاقهمند به نظریهپردازی و نقادی و بهرهبرداری از اینترنت، فضای مجازی و در مجموع فناوریهای رسانهای نوین به کار برده شد. این عبارت و جنبش از دل موج سوم فمینیسم بیرون آمد یعنی جنبش معاصر فمینیسم. موج دوم فمینیسم در دهه ۷۰ رواج و بر حقوق برابر برای زنان، تمرکز داشت و خود دنبالهروی موج اول فمینیسم اوایل قرن ۲۰ بود که بر حق رای زنان و انتخاب شدنشان متمرکز بود.
سایبر فمینیسم در عمل به زنانی که اغلبشان جوان، زبردستتر در استفاده از تکنولوژی و زنانی با زمینه زندگی غربی، سفیدپوستی و از طبقه اجتماعی متوسط هستند، گرایش پیدا کرده است. با وجود اینکه طرافداران سایبرفمینیسم رو به افزایش هستند اما اختلاف نظرهایی پیرامون نظرات مربوط به اینکه چه چیزی تفکر و عمل سایبرفمینیسم را تشکیل میدهد، وجود دارد.
پیش از ظهور سایبرفمینیسم، مطالعات فمینیستی مربوط به تکنولوژی، به سمت بررسی پیشرفتهای تکنولوژیکی، از منظر اجتماعی و فرهنگی گرایش داشت. یکی از بحثهای اصلی این بود که تکنولوژی، موقعیتی مردانه و فرهنگی مردانه دارد. چیزی است که مردان به آن علاقهمند هستند و در آن مهارت دارند و در نتیجه بیشتر از زنان با آن درگیرند. با وجود اینکه زنان در طول تاریخ در پیشرفت تکنولوژیهای جدید نقش فعالی داشتهاند، فمینیستها اینگونه استدلال کردهاند که تکنولوژی همچنان به عنوان یک پدیده مردانه در نظر گرفته میشود. برای نمونه اگرچه زنان در راهاندازی و پیشرفت کامپیوتر دخیل بودهاند اما مشارکت آنان در این کار به نحو گستردهای نادیده گرفته شده، به حاشیه رانده شده یا اینکه در تاریخ ثبت نشده است. بنابراین فمینیستهایی نظیر جودی واجمن (Judy Wacjman) استاد جامعهشناسی دانشگاه ملی استرالیا در کانبرا و سینتیا ککبرن (Cynthia Cockburn) فعال مدنی و پژوهشگر مستقل در لندن این چنین استدلال کردهاند که تکنولوژی به صورت مستمر نیاز به قرارگیری در برابر سوالات اساسی و مفهوم سازی مجدد دارد و زنان نیز میبایست در حوزههای مربوط به تکنولوژی فعالتر ظاهر شوند.
از دیدگاه دونا هاروی (Donna Haraway) استاد برنامه تاریخ بیداری دانشگاه کالیفرنیا در سانتا کروز، و البته از دید یک فمینیست سوسیال سایبورگی که در اثر بدیعش به نام بیانیه (نظریه) سایبورگ (سایبورگ یعنی موجودی که هم ارگانیک است و هم مکانیک، مفهومی برای توضیح رابطه میان انسان و ماشین) نمود پیدا کرده؛ چالشهای هویتهای منفرد و شبکههای کنترل که برای بازداشتن زنان و دیگر گروههای به حاشیه راندهشده فعالیت میکنند، جای بحث دارد. هاروی قبول دارد زنان باید از نظر فنی متخصصتر شوند و بتوانند در فرآیند استیلای اطلاعرسانی مشارکت بیشتری داشته باشند تا بتوانند نظامهای موجود را به چالش بکشند؛ اما وی موکدانه نیز بیان میکند که زنان باید آگاه و دانا باشند و کاربران این سیستمهای تکنولوژیکی را آگاه کنند نه اینکه صرفاً کاربری در میان کاربران دیگر از این سیستمها باشند.
با این مبادی، سایبر فمینیسم شروع به توسعه و تحول کرد. سادی پلنت به عنوان اولین پیشگام در اینباره اظهار کرد زنان طبیعتاً برای استفاده از اینترنت مناسب هستند چرا که زنان و اینترنت هر دو از لحاظ ماهیت شبیه یکدیگرند. بنا بر نظر پلنت هر دو آنها نظامهایی غیرخطی هستند، خاصیت خودجایگزینگری دارند و یکی از کارکردهای اصلیشان برقراری ارتباط است.
او اظهار کرده با وجود اینکه فمینیستهای پیشین بر این باور بودهاند که کامپیوترها اساساً مردانه هستند اما ما باید به جای این دیدگاه، کامپیوترها و اینترنت را به عنوان موقعیتهایی جدید برای زنان جهت مشارکت در انواع جدید کار و رقابت به حساب آوریم؛ موقعیتی که زنان در آن، فارغ از محدودیتهای سنتی قادر به تجربه با هویت (مستقل) و به دست آوردن راههایی جدید برای مطالبه قدرت و اقتدار هستند. نظر وی در مورد فضای مجازی این است که این محیط، محیطی پذیرای زنان و مانوس برای آنان است و فضایی که آنان بتوانند به فرصتهایی دست یابند تا پیشرفت کنند و اقتدار مردان را به چالش بکشند.
برخی از فمینیستهای معاصر و فعال در اینترنت، نهتنها استدلالهای نظری در رابطه با مردانگی کامپیوتر یا شباهت زنان و کامپیوتر را به رسمیت نشناختهاند، بلکه اینترنت را فضایی ضروری برای زنان جهت مطالبه قلمروشان و استفاده از تکنولوژی به منظور کسب قدرت و اقتدار در جهان کنونی در نظر میگیرند. برخی از این زنان فمینیست، در مجموع از به کار بردن لقب فمینیست خودداری میکنند اما همچنان معتقدند اینترنت به عنوان ابزار یا فضایی اساسی برای زنان است و از این رو یادگیری آن و مشارکت در آن را تجویز میکنند.
به منظور پیشبرد این اهداف، افراد و گروهها اقدام به طراحی وبسایتها، گروههای بحث و دیگر منابع آنلاین برای زنان کردهاند. البته برای دو دسته از زنان: نخست کسانی که علاقهمند به یادگیری بیشتر در مورد فناوریهای اینترنت هستند و دوم برای زنانی که از قبل در حوزههای فناوری اطلاعات به کار گرفته شدهاند.
این گروهها معتقدند توانمندسازی زنان میتواند از طریق کسب دانش بیشتر آنان در حوزه تکنولوژیهای رسانهای جدید و فراهم کردن فرصتهای بیشتر برای پیشرفت در این حوزههای کاری تحقق یابد.
شاخهای دیگر از سایبرفمینیسم این اندیشه را مورد بحث قرار میدهد که امکان رسیدن زنان به قدرت و اختیارات، تنها از طریق استفاده بهتر از رسانههای نوین تکنولوژیک، بیش از اندازه سادهاندیشانه و تقلیلدهنده به نظر میرسد. محققان فمینیست در استرالیا از جمله سوزان لاکمن (Susan Puckman) از دانشگاه کویینزلند (Queenspand) و آنامونستر (Anna Munster) از دانشگاه نیوساوث ولز (New South Wapes) معتقدند این رویکرد، سیستمهای فناورانه پیچیده را تنها به چشم یک ابزار نگاه میکند و پیشینه تولید و استفاده آنها در بستر تاریخی را در نظر نمیگیرد. آنها بر این باورند که فناوری در ساختارهای مربوط به قدرت جای داده شده است و این امر همیشه با پیامدهای مثبت مواجه نیست.
به عقیده آنها فرا خواندن زنان و دختران برای به کارگرفتن و پیش رفتن در استفاده از این تکنولوژیهای نوین به صورت ناآگاهانه و غیرانتقادی، هیچ تاثیری در ارزیابی انتقادی نقش وسیعتر فناوری در فرهنگ و اینکه ما چگونه طالب پیشرفت تکنولوژی هستیم یا نیستیم، ندارد. زنان باید بخشی از این آینده باشند اما نه از طریق تشویق سادهاندیشانه زنان و دختران برای مشارکت در استفاده از فناوریهای نوین؛ بلکه از طریق آگاهی نقادانه بیشتر نسبت به مخاطرات فناوری و تعهداتی که تکنولوژیهای نوین ایجاد میکنند.
انتقاد دیگر نسبت به فعالیتها و کارهای اولیه سایبرفمینیستها این است که پیشنهاد فرا خواندن زنان و دختران بیشتر برای مشارکت و استفاده از رسانههای جدید مبتنی بر تصور اشتباه از شرایط واقعی زندگی است. به عبارت ساده، تمامی زنان به رایانه و فناوری دسترسی ندارند و احتمالاً در آینده قابل پیشبینی هم دسترسی نخواهند داشت؛ سایبرفمینیستهایی که شعار سادهای را مبنی بر مودم (اینترنت) برای تمام دختران ترتیب میدهند، شرایط زنانی را که جزو طبقه متوسط ممتاز و با پیشینه غربی (و اغلب سفید) نیستند؛ نادیده میگیرند. بنابراین شرایط مادی زنان مثل دسترسی به کامپیوتر یا اینترنت، باید هنگام ملاحظات فکری در خصوص دستیابی به بهترین پیشرفت برای فمینیسم مورد توجه قرار گیرد.
فراتر از ایده بنیادین برابری جنسیتی که خصوصاً در حوزه فناوریهای نوین هدف مطلوبی به شمار میرود، سایبرفمینیسم که خود قلمرو فکری و مطالعاتی رو به رشدی است، مجموعهای واحد و یکپارچه از اندیشههای مربوط به زنان و تکنولوژیهای نوین نیست. سایبرفمینیستها حوزههای زیادی از این نظریه را که زنان به طور طبیعی برای محیط اینترنت مناسب به نظر میرسند، مورد کنکاش قرار میدهند. این کنکاش به این دلیل است که زنان و تکنولوژی هر دو دارای مشترکات مهمی هستند: زنان میتوانند با جریان یافتن در ارتباطات آنلاین و به دست آوردن تخصص فناوارانه، به بهترین شکل ممکن قدرت یابند و بهترین عملکرد را در مطالعات مربوط به چگونگی ساخت قدرت و دانش در سیستمهای تکنولوژی داشته باشند.
اما سوال بنیادینی پیش روی این نوع فمینسیم است، چگونه این نکته را توضیح داده می شود که فضای دیجیتال و سایبری امری مردانه و اساسا جنسیت پذیری است؟ کدام مولفه های عصر سایبر مشخصا امری مردانه بوده است؟ علی رغم مباحث گسترده ای که پیرامون نسبت عصر سایبر و فمینسیم صورت گرفته است اما به نظر می رسد این سوالات بنیادین هنوز بی پاسخ مانده اند. به عنوان واپسین سوال ، هنوز پژوهشگران سایبر فمینیست به این سوال پاسخ روشنی نداده اند که «اگر یک زن نیز مانند میلیون ها کاربر دیگر دنیای اینترنت و عصر سایبر، به استفاده از این فناوری ها بپردازد دقیقا در حال بازتولید کدام کلیشه های مردانه خواهد بود؟ »