بدنزدایی از جهانِ انسانی “رباتها در کمیناند”
اخبار اخیر هوش مصنوعی حاکی از آن است که دانشمندان و پزشکان و هوش مصنوعی، انگار قرار است دست در دست هم با ذخیره کانکتومهای مغز انسانی و حفظ آگاهی او، مغزش را دیجیتالیزه کرده و از منهدم شدنِ مغز انسانی جلوگیری کنند. اما سوال ما این است که اگر مغزی زنده نگه داشته شود، اما دیگر هیچ اتصالی با عناصرِ قلب و روح نداشته باشد، چطور میتواند “انسان” باقی بماند؟ برداشت ما این است که روندِ فعلی علم و هدف پروژههایی مانند آپلود ذهن، صرفاً نجات انسان از مرگ نیست، بلکه برعکس، حرکتی است در راستای حذف بدن، طبیعت و جانِ انسانی.
بهقلم:حانیه اخلاقی
جالب است بدانید در همین حال که ما در بیمارستانها با امواتِ سفر کردهی خود خداحافظی و در گورستانها آنها را راهیِ جهان جدیدی برای بقا در جهان پس از مرگ میکنیم، کمی آن سویِ پرچینها در درۀ سیلیکون آمریکا عده زیادی از دانشمندان و متخصصان هوش مصنوعی در جستجوی راه حلی برای یکی از اجتنابناپذیرترین رویدادهای زندگی هر انسانی هستند: مرگ.
اخبار اخیر هوش مصنوعی حاکی از آن است که دانشمندان و پزشکان و هوش مصنوعی، انگار قرار است دست در دست هم با ذخیره کانکتومهای مغز انسانی و حفظ آگاهی او، مغزش را دیجیتالیزه کرده و از منهدم شدنِ مغز انسانی جلوگیری کنند.
این اخباریست که روزانه در هزاران سایت آمریکایی و کالیفرنیایی درحال چرخش و به روزرسانی است. ترسناک است؟ بله. امّا ترسناکتر این است که این اخبار خیلی هم جدید نیستند و تا حدودی به وقوع پیوستهاند. البته هنوز درباره انسان به وقوع نپیوسته اما رابرت مکاینتایر و مایکل مککانا، بنیانگذاران یک شرکت هوش مصنوعی ادعا کردهاند که توانستهاند کانکتومهای مغز یک حیوان را به همین شیوه ذخیره کنند و هم اکنون در حال تحقیق دربارۀ امکان گسترش این تکنیک به مغز انسان هستند.
به طور خلاصه اگر بخواهم عمق فاجعه را برایتان شرح دهم، میتوانیم انسانِ حی و زنده ای را تصور کنیم که انسان نیست. گوشت و پوست و استخوان ندارد و از هیچ ماده تشکیلدهندهای ساخته نشده. پیکر ندارد. اما آگاهی دارد و انسان است. بگذارید اینطور بگویم که از مصدر انسان بودن، فقط آگاهی دیجیتالیزه دارد و پیکرش مغز کوچکی در حد ریزاتمهاست. او فقط مغز است. همان چیزی که کشورهای سرمایهدار و صنعتی میخواهند انسان فقط همان باشد. فارغ از قلب و احساس و عاطفه و رشد و تکامل و حتی قدرت اختیار.
در حقیقت برنامهای که قرار است اجرا شود، زنده نگه داشتنِ مغز انسان بدونِ نیاز و اتصال به بدن است.
هوش مصنوعی هم در راستای اهداف همین ذهنیت درحال شکل گیری است. هوش مصنوعی معتقد است تنها چیزی که انسان برای حیات به آن احتیاج دارد همین است. مغز و آگاهی؛ آن هم نه آگاهی و مغزی که در طی یک زندگی چندین ساله و در بستر تجربه شکل گرفته باشد. بلکه یک آگاهیِ از پیش تعیین شده و تحت کنترل، که دستگاه هوش مصنوعی و دنیای دیجیتال برای ما آماده میکند و ما تنها مجبور به مصرفکردنش هستیم.
زنده کردن و حیاتبخشی به انسان ها و اجتناب از مرگ نیز همین است. زودباوری و سادهلوحانهست اگر فکرکنم هوش مصنوعی و ایلان ماسک و جهان دیحیتال به دنبال بخشیدن دمی مسیحایی و نجات ما از مرگ است. فهمیدن اصل ماجرا، معادلهی سادهایست. جهان دیجیتال به دنبال بدنزدایی از انسان است. همان انسانِ آرمانیای که سکولاریسم و امانیسم سالها در ادبیات و سینما و هنرهای تجسمی به دنبال شکل دادنِ آن بود و حالا در قالب هوش مصنوعی میتواند به آن دست پیدا کند. انسانی که فاقد ارزش و مذهب و عقیده و انتخاب و جهان آرمانی باشد و حتی ورای این، نخورد و نخوابد و مصرف نکند و برای فاتحانِ سرمایه هیچای ندارد. در اینجا ما فرض میگیریم، اگر امکان این آزمایش روی انسان وجود داشته باشد و انسان تنها به ذهن یا مغز تقلیل پیدا کند و دیگر بدن، احساسات، و تجربهی زیستی نداشته باشد، دیگر انسان نیست، بلکه چیزی شبیه به ربات یا یک ماشین است، با آگاهی، اما بدون اراده، تجربه یا روح.
چنین موجودی حتی از ربات معمولی هم پستتر است. چون “ربات” حداقل بر اساس طرح و هدفی خاص ساخته شده و بدنی دارد؛ اما این «مغز بیبدن» نه هدف روشنی دارد، نه امکان تجربه، و نه پیوندی با حیات واقعی.
اما سوال ما این است که اگر مغزی زنده نگه داشته شود، اما دیگر هیچ اتصالی با عناصرِ قلب و روح نداشته باشد، چطور میتواند “انسان” باقی بماند؟ چطور میتواند دوباره به زندگی بازگردد؟
انسان فقط یک مغز نیست. این بدیهی است. بلکه ترکیبی پیچیده از جسم، روان، اراده، حس، و تجربهی زیسته است. جدا کردن مغز از اینها، یعنی مرگ انسان به معنای واقعی. حتی اگر در ظاهر به فکرِ تجدیدِ حیات آن باشیم.
برداشت ما این است که روندِ فعلی علم و هدف پروژههایی مانند آپلود ذهن، صرفاً نجات انسان از مرگ نیست، بلکه برعکس، حرکتی است در راستای حذف بدن، طبیعت، و جانِ انسانی. بهنوعی، علم دیگر به دنبال “رهایی انسان” نیست، بلکه میخواهد او را به جزئی از ماشین تبدیل کند انسانی بدون پیوند با زمین، زیست، و سیر تکاملی! انگار در روند جدید علم، انسان باید خودش به رباتساز تبدیل شود یا حتی فراتر، خودش باید مادهی اولیه ربات شود…
و بازمیگردیم به همان سوال اول…
آیا تکنولوژی، در پی نجات ماست یا حذف ما؟